#ترانه
حالِ من چون مهندسِ عمران
که زِ اوضاعِ کار حیران است
بعدِ عمری دوندگی پی بُرد
“خانه از پای بست ویران است”
حالِ من چون مهندسِ برقى
که از او بخت، سخت برگشته!
فازِ او را نمیشود فهمید
بس که در قرض غوطه ور گشته!
حالِ من چون مهندسِ شيمى
که به گازِ CO2 مسموم است!
درد ها را اگر چه پنهان کرد
غُصّه اش مثلِ روز معلوم است
یا شبیهِ مهندسِ معدن
نور بر چهره اش نتابیده
در پیِ اکتشافِ سنگ است و
کشورش روی نفت خوابیده...
یا هزاران مهندسِ دیگر
که از این رشته سخت بیزار است
گر چه عمری دوید در پیِ کار
در نهایت همیشه بیکار است!
حالِ من چون مهندسى خسته
که زِ دنیا ملال خاطر شد
مدرکش را گذاشت در كوزه
از همه دل بُرید... شاعر شد!
#مهدى_خداپرست
🫀| @adabi_bnd