eitaa logo
کانون شعر و ادب دریا
749 دنبال‌کننده
540 عکس
88 ویدیو
18 فایل
کانون شعر و ادب دریا دانشگاه فرهنگیان هرمزگان ارتباط: @admiin_bnd تلگرام: https://t.me/adabi_bnd اینستاگرام:https://www.instagram.com/adabi_bnd?igsh=MWtzdDZ3azVucDkyOA== لینک زیلینک👇👇 https://zil.ink/adabi_bnd
مشاهده در ایتا
دانلود
کانون شعر و ادب دریا
🔹 #لیلی_و_مجنون 🔸 #در_احوال_لیلی 1⃣ (۲۸) سر دفتر آیت نکویی شاهنشه ملک خوبرویی رشک رخ ماه آسمانی ر
🔹 🔸 2⃣ (۲۹) می‌رفت نهفته بر سر بام نظاره‌کنان ز صبح تا شام تا مجنون را چگونه بیند با او نفسی کجا نشیند او را به کدام دیده جوید؟ با او غمِ دل چگونه گوید؟ از بیمِ رقیب و ترسِ بدخواه پوشیده به نیمه شب زدی آه چون شمع به زهر خنده می‌زیست شیرین خندید و تلخ بگریست گل را به سرشک می‌خراشید وز چوب رفیق می‌تراشید می‌سوخت به آتشِ جدایی نه دود در او، نه روشنایی آیینهٔ درد پیش می‌داشت مونس ز خیال خویش می‌داشت جز سایه نبود پرده‌دارش جز پرده کسی نه غمگسارش از بس که به سایه راز می‌گفت همسایهٔ او به شب نمی‌خفت می‌ساخت میان آب و آتش گفتی که پری است آن پریوش دریا دریا گهر برآهیخت کشتی کشتی ز دیده می‌ریخت می‌خورد غمی به زیر پرده غم خورده ورا و غم نخورده در گوش نهاده حلقهٔ زر چون حلقه نهاده گوش بر در در جستن نور چشمهٔ ماه چون چشمه بمانده چشم بر راه تا خود که بدو پیامی آرد زآرام دلش سلامی آرد بادی که ز نجد بردمیدی جز بوی وفا در او ندیدی وابری که از آن طرف گشادی جز آب لطف بدو ندادی هرجا که ز کنج خانه می‌دید بر خود غزلی روانه می‌دید هر طفل که آمدی ز بازار بیتی گفتی نشانده‌ بر کار هرکس که گذشت زیر بامش می‌داد به بیتکی پیامش 《لیلی به اشتیاق دیدار مجنون پنهانی به بام می‌رفت تا مگر نشانی از او بیابد. از ترس شماتت آشنایان پنهانی میگرست و در آتش جدایی می‌سوخت. چشم براه بود تا مگر پیامی به او برسد. هرکس که زیر بام می‌آمد با بیتی به او پیامی از مجنون می‌رساند...》 ادامه دارد... ☘️| @adabi_bnd
شیشه‌ی عطریم و در افسوس، بوی رفته را عشق! برگردان به ما این آب جوی رفته را یوسفم را گرگ برد و حسرت پیراهنش پس نخواهد داد نور چشم و سوی رفته را منّت رسوایی‌ات را بر سرم نگذار عشق تا به سر خاکی بریزم، آبروی رفته را بی حساب امروز دل بازیچه کن اما بدان می‌کشد روزی خدا از ماست موی رفته را هرچه در دنیا دلم پوسید دیگر کافی است تا نپوسیدم صدا کن مرده‌شوی رفته را 🌿| @adabi_bnd
آری، آن روز چو می‌رفت کسی داشتم آمدنش را باور من نمی‌دانستم معنیِ هرگز را تو چرا بازنگشتی دیگر؟ ، ۶ اسفند، زادروز ☘️| @adabi_bnd
16.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مجری: سایه را شبیه‌ترین شاعر عصر ما به حافظ دانسته‌اند. آیا خود شما این قرابت را قبول دارید؟ سایه: نه! بخش‌هایی از «در سایهٔ سایه» [گفتگو با هوشنگ ابتهاج] 🌱| @adabi_bnd
📢انجمن علمی ادبیات با همکاری کانون شعر و ادب دریا برگزار می کند: 📚کارگاه نقد و بررسی کتاب 🔺 تحلیل تقابل سنت و شبه‌ مدرنیته در ♦رمان سگ و زمستان بلند 🔻 اثر شهرنوش پارسی پور 🔶با حضور دکتر سمیه دریانورد 🔹استاد ادبیات دانشگاه فرهنگیان هرمزگان ‼️همراه با ارائه گواهی حضور در کارگاه ⏰زمان: سه شنبه ۷ اسفند ساعت ۱۶:٠٠ 🏢مکان: سالن کنفرانس پردیس شهید بهشتی ☑️آیدی حهت ثبت نام: @AD_elmi_adabiat 🔆انجمن علمی ادبیات 💠کانون شعر و ادب دریا 📖| @elmi_adabiat 📖| @adabi_bnd
موری را دیدند به زورمندی کمر بسته و ملخی را ده برابر خود برداشته. به تعجب گفتند: این مور را بینید که با این ناتوانی باری را به این گرانی، چون می‌کشد؟ مور چون این سخن بشنید بخندید و گفت: مردان بار را به نیروی همّت و بازوی حمیّت کشند نه به قوّت تن. 🍀| @elmi_adabiat
برای شرکت در چالش کانون ادبی هم اکنون به کانال تلگرام کانون مراجعه کنید🌱 🔰| @adabi_bnd
گویند مردی از گرسنگی مشرف به مرگ گردید. شیطان برای او غذایی آورد به شرط آن كه ایمان خود را به او فروشد. مرد پس از سیری از دادن ایمان ابا كرد و گفت: آن‌چه را كه در گرسنگی فروختم موهوم و معدومی بیش نبود. چه آدم گرسنه كه ایمان ندارد. ، ۷ اسفند، درگذشت 🍃| @adabi_bnd
سگ و زمستان بلند .pdf
8.31M
📚رمان سگ و زمستان بلند ✍🏻اثر شهرنوش پارسی پور 📖| @elmi_adabiat 📖| @adabi_bnd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من عاشقی کردم تو عادت، فرق ما این بود اهل سیاست بودی و اهل هنر بودم ای کاش آن روزی که گفتی دوستت دارم یا لال بودی، نه! زبانم لال! کر بودم... 🦋| @adabi_bnd