بارالها…
از كوی تو بیرون نشود
پای خیالم
نكند فرق به حالم ....
چه برانی،
چه بخوانی…
چه به اوجم برسانی
چه به خاكم بكشانی…
نه من آنم كه برنجم
نه تو آنی كه برانی..
نه من آنم كه ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی كه گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
كس به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز كن در كه جز این خانه مرا نیست پناهی
خواجه عبداله انصاری
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
"ماجرای عبور مولانا و شمس از روی آب"
روزي مولوي با پير ، يا مراد خود « شمس » ازمسيري مي گذشتند كه به رودخانه اي عريض و پر عمق مي رسند. شمس به مولوي ميگويد بايد از عرض رودخانه بگذريم و به آن سوي رودخانه برويم. مولوي ميگويد با چي ، اينجا كه وسيله اي نداريم.
شمس ، اين راز آشناي انديشناك ، در پاسخ مي گويد . تو دست مرا بگير و ذكر يا «شمس » بگو ما هر دو از روي آب عبور مي كنيم.
مولوي نيز كه به رسم طريقت علوم باطني شك به خود راه نمي داد دست استاد گرفت و ذكر گفت و از روي آب عبور كرد . مقداري از مسافت كه طي شد، مولوي دقت نمود كه شمس در زير زبان ذكر يا علي(ع)زمزمه مي كند.
مولوي نزد خودفكر كرد؛ حتما ذكر استاد قوي تر است و چرا خود نگويد . اما همينكه به تكرار آن ذكر مشغول شد ، يكباره پايش در آب فرو رفت ، استاد دست او گرفت و گفت : هر كسي با ذكر مخصوص خود پيشرفت مي كند ، تو همان “يا شمس” (يكي از سوره هاي قرآن ) بگو . سپس هر دو از روي آب گذشتند.
در ادبيات عرفاني ، اينگونه تظاهرات انساني ، “كرامت” ناميده مي شود.
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
"بتی دارم ڪه گرد گل ز سنبل سایه بان دارد"
بتی دارم ڪه گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
غبار خط بپوشانید خورشید رخش یا رب
بقای جاودانش ده ڪه حسن جاودان دارد
چو عاشق میشدم گفتم ڪه بردم گوهر مقصود
ندانستم ڪه این دریا چه موج خون فشان دارد
ز چشمت جان نشاید برد ڪز هر سو ڪه میبینم
ڪمین از گوشهای ڪردهست و تیر اندر ڪمان دارد
چو دام طره افشاند ز گرد خاطر عشاق
به غماز صبا گوید ڪه راز ما نهان دارد
بیفشان جرعهای بر خاڪ و حال اهل دل بشنو
ڪه از جمشید و ڪیخسرو فراوان داستان دارد
چو در رویت بخندد گل مشو در دامش ای بلبل
ڪه بر گل اعتمادی نیست گر حسن جهان دارد
خدا را داد من بستان از او ای شحنه مجلس
ڪه می با دیگری خوردهست و با من سر گران دارد
به فتراڪ ار همیبندی خدا را زود صیدم ڪن
ڪه آفتهاست در تاخیر و طالب را زیان دارد
ز سروقد دلجویت مڪن محروم چشمم را
بدین سرچشمهاش بنشان ڪه خوش آبی روان دارد
ز خوف هجرم ایمن ڪن اگر امید آن داری
ڪه از چشم بداندیشان خدایت در امان دارد
چه عذر بخت خود گویم ڪه آن عیار شهرآشوب
به تلخی ڪشت حافظ را و شڪر در دهان دارد
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
"آرایه ادبی حسن تعلیل"
حسن تعلیل آوردن دلیلی ادعایی به جای علت اصلی یا ایجاد رابطهٔ علت و معلولیِ تخیّلی بین دو پدیده است. این علت سازی عموماً مبتنی بر تشبیه است و هنر آن زشت یا زیبا نمودن چیزی است. با وجود این حسن تعلیل، واقعی، علمی یا عقلی نیست. مخاطب آن را از علت اصلی دلپذیرتر مییابد. بیشترین حسن تعلیل در ادبیات فارسی، در اشعار منوچهری دیده میشود. هر چند در آثار رودڪی، حافظ، سعدی، سنایی و نظامی نیز نمونههای بسیاری از آن وجود دارد.
مثال:
هنگام سپیده دم خروس سحری دانی ز چه رو همی ڪند نوحه گری یعنی ڪه نمودند در آیینهٔ صبح از عمر شبی گذشت و تو بیخبری
آیا هرگز فڪر ڪردهاید ڪه چرا خروس به هنگام سحر میخواند؟ ڪسی پاسخ واقعی این سؤال را نمیداند. تنها میتوان گفت ڪه این از خصلتها و غرایز طبیعی این حیوان است. اما شاعر در مثال اول برای خواندن خروس سحری علّتی خیالی میآورد. او میگوید ڪه خروس بدان سبب ناله سر میدهد ڪه در آیینهٔ صبح حقیقتی را میبیند و آن این است ڪه از عمر ما روزی دیگر گذشته و ما هم چنان در بیخبری ماندهایم. ناله سردادن خروس در غم این بیخبری است. این علّت ادعایی ڪه سخت پذیرفتنی مینماید و توان اقناع مخاطب را دارد، عامل اصلی موسیقی معنوی موجود دراین بیت است.
مثال:
رسم بدعهدی ایّام چو دید ابر بهارگریهاش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
در اینجا حافظ بارش باران بر سبزه زاران را ناشی از گریهٔ ابر بهاری میداند ڪه از دست بدعهدی روزگار به ستوه آمدهاست؛ در حالی ڪه در عالم واقع علّت بارش باران برای همگان روشن است.
مثال:
تا چشم بشر نبیندت روی بنهفته به ابر چهر دلبند
شاعر (محمدتقی بهار) علّت ابر پوش بودن قلّهٔ دماوند را برای ندیدن او بیان ڪردهاست.
تو قلب فسرده زمینی از درد ورم نموده یڪ چند
علت برآمدگی دماوند اینگونه توجیه شدهاست ڪه (دماوند) قلب زمین تصور شدهاست ڪه درد گرفته و از شدت درد، ورم نمودهاست.
به این نمونه دقت ڪنید:
نهنگی بچهٔ خود را چه خوش گفت به دین ما حرام آمد ڪرانه به موج آویز و از ساحل بپرهیزهمه دریاست ما را آشیانه
اقبال لاهوری در این دوبیتی، برای پدیدهٔ به گل نشستن نهنگها دلیلی غیر واقعی و شاعرانه میآورد. در واقع برای آنڪه خواننده را متوجه ڪند ڪه در پی آسایش و سڪون مطلق نباشد، غیر مستقیم سرنوشت نهنگهای به گل نشسته را به عنوان شاهد میگیرد و هشدار میدهد نهنگ (آدمی) اگر در پی آرامشی به دور از هر گونه هیاهو باشد، دچار رخوت میشود و این رخوت، هلاڪ آدمی (نهنگ) است.
مثال:
اشڪ غماز من ار سرخ برآمد چه عجب خجل از ڪردهٔ خود پرده دری نیست ڪه نیست
در این بیت حافظ دلیل سرخی اشڪ خود را خجالت اشڪ از فاش ڪردن راز شاعر میداند.
مثال از صائب:
بید مجنون در تمام عمر سر بالا نڪردحاصل بیحاصلی نبود به جز شرمندگی
در این بیت، شاعر برای شڪل ظاهری و آویزان بودن شاخهها و برگهای درخت بید، علتی شاعرانه اما غیرواقعی آوردهاست و آن، سرافڪندگی بید به سبب بیحاصلی است.
مثال شعری از رودڪی:
من موی خویش را نه از آن می ڪنم سیاه
تا باز نو جوان شوم و نو ڪنم گناه
چون جامهها به وقت مصیبت سیه ڪنند
من موی از مصیبت پیری ڪنم سیاه
در اینجا شاعر مثال مشڪی پوشیدن افراد موقع مصیبت میگوید در حالی ڪه معمولا افراد به خاطر جوان شدن موی خود را سیاه می ڪنند
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
«شعری زیبا از مخزن الاسرار نظامی»
عاقبتی نیک سرانجام یافت
هر که در عدل زد این نام یافت
عمر به خشنودی دلها گذار
تا ز تو خوشنود بود کردگار
سایه خورشید سواران طلب
رنج خود و راحت یاران طلب
درد ستانی کن و درماندهی
تات رسانند به فرماندهی
گرم شو از مهر و ز کین سرد باش
چون مه و خورشید جوانمرد باش
هر که به نیکی عمل آغاز کرد
نیکی او روی بدو باز کرد
گنبد گردنده ز روی قیاس
هست به نیکی و بدی حقشناس
طاعت کن روی بتاب از گناه
تا نشوی چون خجلان عذر خواه
حاصل دنیا چو یکی ساعتست
طاعت کن کز همه به طاعتست
عذر میاور نه حیل خواستند
این سخنست از تو عمل خواستند
گر بسخن کار میسر شدی
کار نظامی بفلک بر شدی
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
«سیمرغ در منطقالطیر»
در "منطقالطیر"، سیمرغ مظهر خداست. مرغان در جستوجوی سیمرغ برمیآیند و به راهنمایی هدهد راهی قاف میشوند تا او را بیابند اما دشواریهای راه عدهی زیادی را از رسیدن مانع میشود. سرانجام وقتی به مقصد میرسند سیمرغی نمیبینند، در خود نظر میکنند که "سی مرغ" ماندهاند. این داستان تمثیلی، بیانگر وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است. سیمرغ در "منطقالطیر" حقیقت کامل جهان است.
"عطار" او را منبع فیض و سرچشمهی هستی تصور میکند که کاملان جهان، تمام همّ خود را صرف شناسایی او میکنند و پس از طی مراحل مهلک چون قطرهای که در پهنای دریا محو میشود، خود را به این وجود بینهایت میرسانند و در او محو و فانی میشوند.
هم زعکس روی سی مرغ جهان
چهره سیمرغ دیدند آنزمان
چون نگه کردند این سی مرغ زود
بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
از بر زين چون شه عشق آفرين
كرد زمين مفخر عرش برين /
گفت: الها ملكا داورا
پادشها ذوالكرما ياورا /
در رهت اي شاهد يكتاي من
شمع صفت سوخت سراپاي من /
عشق تو شد جان و تنم في هواك
نيست بود در نظرم ماسواك/
كرد ز دل عشق تو هر نقش، پاك
ساخت غمت جامه تن چاك چاك/
رفت سرم بر سر پيمان تو
محو توام واله و حيران تو /
عشق تو شد عقل من و هوش من
گشته همه خلق فراموش من /
اي سر من در طلب روي تو
بر سر ني ره سپر كوي تو/
ديد رخت ديده دل بي حجاب
لاجرم آمد به رهت با شتاب /
نيست ميان من و رويت حجاب
تافت به صحراي من آن آفتاب /
خوش به تماشاي جمال آمدم
غرقه درياي وصال آمدم /
تشنه لبم تشنه درياي تو
«لا»يم و آئينه والاي تو /
چون تو تن آغشته به خون خواهي ام
حكم ترا از دل و جان راضي ام /
راه تو پويند يتيمان من
كوي تو جويد سر و سامان من /
چون نیَم ازخود، زتوام سربسر
سر برود بر سر ني دربدر
نقش همه جلوه نقاش شد
سرّ هو الله ز من فاش شد
آينه بشكست و رخ يار ماند
اي عجب اين دل شد و دلدار ماند
منزل معشوق شد اين دار من
نيست در اين دار به جز يار من
«کتاب حماسه_و_عرفان ص241 آیت الله جوادی آملی/
برگرفته از اشعار آیت الله الهی قمشه ای »
_____________
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
«یلدا»
یلدا. [ ی َ ] (سریانی ، اِ) لغت سریانی است به معنی میلاد عربی ، و چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق می کرده اند از این رو بدین نام نامیده اند. باید توجه داشت که جشن میلاد مسیح ع (نوئل ) که در 25 دسامبر تثبیت شده ، طبق تحقیق محققان در اصل ، جشن ظهور میترا (مهر) بوده که مسیحیان در قرن چهارم میلادی آن را روز تولد عیسی ع قرار دادند. یلدا اول زمستان و شب آخر پاییز است که درازترین شبهای سال است و در آن شب یا نزدیک بدان ، آفتاب به برج جدی تحویل می کند و قدما آن را سخت شوم و نامبارک می انگاشتند. در بیشتر نقاط ایران در این شب مراسمی انجام می شود. شعرا زلف یار و همچنین روز هجران را از حیث سیاهی و درازی بدان تشبیه کنند و از اشعار برخی از شعرا مانند سنایی که به عنوان شاهد در زیر می آید رابطه ٔ بین مسیح ع و یلدا ادراک می شود. یلدا برابر است با شب اول جدی و شب هفتم دی ماه جلالی و شب بیست ویکم دسامبر فرانسوی .
چون حلقه ربایند به نیزه تو به نیزه
خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا.
عنصری .
نور رایش تیره شب را روز نورانی کند
دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند.
منوچهری .
گرنیابد خوی ایشان درنیابد خلق را
روز روشن در بر دانا شب یلدا شود.
ناصرخسرو.
قندیل فروزی به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا.
ناصرخسرو.
او بر دوشنبه و تو بر آدینه
تو لیل قدر داری و او یلدا.
ناصرخسرو.
کرده خورشید صبح ملک تو
روز همه دشمنان شب یلدا.
مسعودسعد.
به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا.
سنایی .
تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است
تو شمع فروزانی و گیتی شب یلدا.
خاقانی .
گر آن کیخسرو ایران و تور است
چرا بیژن شد اندر چاه یلدا.
خاقانی .
آری که آفتاب مجرد به یک شعاع
بیخ کواکب شب یلدا برافکند.
خاقانی .
یاد آسایش گیتی بزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود.
سعدی .
برآی ای صبح مشتاقان اگر هنگام روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم .
سعدی .
نظر به روی تو هر بامداد نوروزی ست
شب فراق تو هرگه که هست یلدایی ست .
سعدی .
شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست
گریه های سحرم را اثری پیدا نیست .
؟(از انجمن آرا).
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
«نحوه صحیح تسلیت گفتن»
تسلیت بهمعنای «دلخوشی» است و بهکسی تسلیت گفتن یعنی «بهکسی جملههای دلخوش کننده گفتن» و کسی را تسلیت دادن یعنی «کسی را دلداری دادن». حال اگر به کسی بگوییم: «درگذشت فلان بر شما تسلیت باد» مثل این است که به او گفته باشیم: «درگذشت فلان بر شما دلخوشی باد»!
اخیراً رسم شده است که بهجای این جمله: «درگذشت فلان کس را به ملت ایران تسلیت میگوییم» غالباً در روزنامهها یا روی پارچههای شعار در معابر مینویسند: «درگذشت فلان کس بر ملّت ایران تسلیت باد». این جمله غلط است و معنایی متضاد با آنچه اراده کردهاند دربر دارد.
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
«تفاوت گزار با گذار»
گذاشتن درست است یا گزاشتن؛ سپاس گزار یا سپاس گذار؛ قانون گزار یا قانون گذار؛ بنیان گذار یا بنیان گزار
گزاشتن درست است یا گذاشتن؟
گزار:
گزار زمانی به کار میرود که منظورمان «ادا کردن»، «به جای آوردن»، «ارائه کردن»، «اجرا کردن» یا «انجام دادن» باشد.
مانند
نمازگزار (به جای آوردن فریضه نماز)
کارگزار (اجرا کردن کار)
سپاسگزار
حجگزار
خدمتگزار (انجام دادن یا ارائه کردن خدمت)
امانتگزار (پس دادن امانت)
گذار:
گذار زمانی به کار میرود که منظورمان «قراردادن» (عینی و فیزیکی)، «وضع کردن»، «شروع کردن»، «بنیان نهادن» و ... باشد
روزنامه را روی میز گذاشت.
ظرف غذای گرم را در یخچال نگذارید.
قانونگذار (کسی که قانون را وضع میکند)
بنیانگذار (کسی که چیزی را بنیان می نهد)
امانتگذار (کسی که چیزی را به عنوان امانت نزد شما میسپرد)
بدعتگذار (بنیان نهادن یک بدعت)
آیا خبرگزاری درست است یا خبرگذاری؟
خبرگزاری درست است.
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
حکایت شمارهٔ ۳۷
کسی مژده پیش انوشیروان عادل آورد، گفت: شنیدم که فلان دشمن تو را خدای عزّ و جل برداشت.
گفت: هیچ شنیدی که مرا بگذاشت؟!
اگر بمرد عدو جای شادمانی نیست
که زندگانی ما نیز جاودانی نیست
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
«ما عدم هاییم و هستی های ما / تو وجود مطلقی ، فانی نما»
شرح و تفسیر بیت :
ما از این جهت که وجود حقیقی نداریم عدم به شمار می رویم و حتی هستی ما نیز عدم محسوب شود پس ما نیست هست نمائیم و حال آنکه ای خداوند ، تو وجود مطلقی و هست نیست نما هستی . [ وجود مطلق ، وجود است به نحو شمول و احاطه و بدون اعتبار هر گونه قید و شرطی از ایجاب و سلب و بی ملاحظه تعینات و عدم آنها . ( شرح مثنوی شریف ، ج 1 ، ص 255 ) ( فانی نما = نیست نشان دهنده ) ]
– بدین ترتیب حضرت حق ، وجود مطلق است از حیث شمول و بدون اعتبار تعین و تقیدی . در واقع وجودی جز حضرت حق نیست و خلق ، همان حق است در مرتبه ظهور و کثرت . زیرا همه ممکنات ، مراتبی از ظهورات حق تعالی هستند و او در عین تجلیات متعدد ، واحد است به وحدت حقیقی . و این کثرات موهوم در شهود عارفِ واصل ، محو گردد و جز ذات حق که عینِ وحدت است چیزی نمی ماند . چنانکه شیخ محمود شبستری فرماید : وجود اندر کمالِ خویش ساری است / تعیین ها امور اعتباری است .
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
گزیده شعری از ستایش پیامبر ص و امام علی ع از فردوسی رحمت اله علیه
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگی ها بدین آب شوی
که من شهر علمم علیم در است
درست این سخن قول پیغمبر است
علی را چنین گفت و دیگر همین
کز ایشان قوی شد به هر گونه دین
نبی آفتاب و صحابان چو ماه
به هم بستهٔ یکدگر راست راه
منم بندهٔ اهل بیت نبی
ستایندهٔ خاک و پای وصی
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید گناه من است
چنین است و این دین و راه من است
بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان که خاک پیِ حیدرم
نباشد جز از بیپدر دشمنش
که یزدان به آتش بسوزد تنش
هر آنکس که در جانش بغض علی است
از او زارتر در جهان زار کی است
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
«گلستان -باب هشتم در آداب صحبت »
حکمت شمارهٔ ۳۱
ده آدمی بر سفرهای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم به سر نبرند. حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر. حکما گفتهاند: توانگری به قناعت، به از توانگری به بضاعت.
رودهٔ تنگ به یک نان ِ تهی پر گردد
نعمت ِ روی زمین پر نکند دیدهٔ تنگ
پدر چون دور ِ عمرش منقضی گشت
مرا این یک نصیحت کرد و بُگذشت
که شهوت آتش است از وی بپرهیز
به خود بَر آتش ِ دوزخ مکُن تیز
در آن آتش نداری طاقت سوز
به صبر آبی بر این آتش زن امروز
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
اندرز و نصیحت.سعدی
اگر ممالک روی زمین بدست آری
بهای مهلت یک روزه زندگانی نیست
دل ای رفیق درین کاروانسرای مبند
که خانه ساختن آیین کاروانی نیست
اگر جهان همه کامست و دشمن اندر پی
بدوستی که جهان جای کامرانی نیست
چو بتپرست بصورت چنان شدی مشغول
که دیگرت خبر از لذت معانی نیست
نگاه دار زبان تا بدوزخت نبرد
که از زبان بتر اندر جهان زیانی نیست
عمل بیار و عَلَم بر مکن که مردان را
رهی سلیمتر از کوی بینشانی نیست
کف نیاز بدرگاه بینیاز برآر
که کار مرد خدا جز خدای خوانی نیست
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
ثنا و حمد بیپایان خدا را
که صنعش در وجود آورد ما را
الها قادرا پروردگارا
کریما منعما آمرزگارا
چه باشد پادشاه پادشاهان
اگر رحمت کنی مشتی گدا را
خداوندا تو ایمان و شهادت
عطا دادی به فضل خویش ما را
وز انعامت همیدون چشم داریم
که دیگر باز نستانی عطا را
از احسان خداوندی عجب نیست
اگر خط در کشی جرم و خطا را
خداوندا بدان تشریف عزت
که دادی انبیا و اولیا را
بدان مردان میدان عبادت
که بشکستند شیطان و هوا را
به حق پارسایان کز در خویش
نیندازی من ناپارسا را
مسلمانان ز صدق آمین بگویید
که آمین تقویت باشد دعا را
خدایا هیچ درمانی و دفعی
ندانستیم شیطان و قضا را
خدایا گر تو سعدی را برانی
شفیع آرد روان مصطفی را
محمد سید سادات عالم
چراغ و چشم جمله انبیا را
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
«شرح حال»
گامی به راه و گامی در انتظار دارم
سرگشته روزگاری پَرگارـوار دارم
دلبستهی امیدی در سنگلاخ گیتی
رَه بیشکیب پویم، دل بیقرار دارم
یک عمر میزدم لاف از اختیار و اینک
چون شمع، اشک و آهی بیاختیار دارم
گو ابرِ غم ببارد تا همنشین عشقم
از غم چه باک دارم کاین غمگسار دارم
نبود روا که گیرم جا در حضیض پَستی
سیلم که هستی خود از کوهسار دارم
سرشارم از جوانی هر چند پیر دهرم
چون سرو در خزان نیز رنگ بهار دارم
از خاک پاک مشهد نقشی است بر جبینم
شادم «امین» که از دوست، این یادگار دارم
شعر از مقام معظم رهبری مدظله العالی
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
سه ﺑﯿﺖ ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ
ﻣﻮﺳﯽ (ﻉ ) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ:
ﺍَﺭَﻧﯽ ( ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ )
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ : ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ ( ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ )
ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ #ﺳﻌﺪﯼ :
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ #ﺣﺎﻓﻆ :
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ #ﻣﻮﻻﻧﺎ :
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
ﺳﻪ ﺑﯿﺖ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ
ﻣﺜﻞ ﺳﻌﺪﯼ ، ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ
ﻣﺜﻞ ﺣﺎﻓﻆ ، ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
ﻣﺜﻞ ﻣﻮﻻﻧﺎ ، ﻋﺎﺭﻓﺎﻧﻪ
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
بیت “در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد” از مولانا جلالالدین رومی دارای چندین آرایه ادبی است که به زیبایی و عمق معانی آن افزودهاند. برخی از این آرایهها عبارتند از:
۱. استعاره
“پرتو حسنت”: حسنت به نور و روشنایی تشبیه شده است، که نشاندهنده زیبایی و جذابیت معشوق است.
“آتش به همه عالم زد”: عشق به آتش تشبیه شده است و نشاندهنده قدرت و تأثیر شدید آن بر جهان است.
۲. تجلی
“تجلی” به معنای نمایان شدن یا ظهور است و در اینجا به معنای ظهور عشق از زیبایی الهی بیان شده است.
۳. مجاز مرسل
استفاده از “دم زدن” به معنای تأثیرگذار بودن و ایجاد تغییر است. در اینجا به نحوهای بیان شده که عشق از الهی بودن به جهانی تعلق پیدا کرده است.
۴. قافیه و وزن
این بیت دارای قافیه (دم زد و زد) و وزن موزون است که به شکلگیری زیبایی ادبی کمک کرده است.
۵. ترکیب اضافی
“پرتو حسنت” و “آتش به عالم” از نمایش ترکیبات اضافی است که به مفاهیم عمیقتری اشاره دارد.
۶. تضاد
“آتش” که نماد شدت و سوزش است در کنار “عشق” قرار گرفته است، که معمولاً احساس لطیفتری را میرساند. این تضاد احساسات را برجسته میکند.
این آرایهها با هم موجب میشوند که شعر به یک معنا و احساس عمیقتری دست یابد و تأثیر آن بر خواننده افزایش یابد.
"هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نیست"
"کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
شعر "علی ای همای رحمت"
شعر "علی ای همای رحمت" اثر شاعر بزرگ ایرانی، شهریار، یکی از معروفترین و پرمحتواترین اشعار فارسی است که به شخصیت و مقام حضرت علی (علیهالسلام) اشاره دارد. این شعر بهویژه در ایام محرم و عزاداریهای مربوط به اهل بیت (علیهمالسلام) بسیار خوانده میشود و در دل مردم جایگاه خاصی دارد.
### ماجرای شعر
شهریار در زندگی خود، تجارب و احساسات عمیقی نسبت به اهل بیت (علیهمالسلام) و بهویژه حضرت علی (علیهالسلام) داشت. او در یکی از شبها خواب عجیبی دید که تأثیر زیادی بر او گذاشت. در این خواب، او به نوعی با حضرت علی (علیهالسلام) ملاقات کرد و این دیدار به او احساس آرامش و نورانیت بخشید.
### مضمون شعر
شعر "علی ای همای رحمت" بهطور کلی به تجلیل از مقام و شخصیت حضرت علی (علیهالسلام) و ویژگیهای او مانند شجاعت، علم، عدالت و رحمت میپردازد. در این شعر، شهریار به زیبایی صفات و ویژگیهای حضرت علی (علیهالسلام) را توصیف کرده و او را بهعنوان یک الگو و پیشوای بزرگ معرفی میکند.
### نکات کلیدی شعر
- رحمت و محبت: شهریار در این شعر بر رحمت و محبت حضرت علی (علیهالسلام) تأکید میکند و او را بهعنوان همای رحمت معرفی میکند که بر سر بشر سایه افکنده است.
- شجاعت و عدالت: شاعر به شجاعت و عدالت حضرت علی (علیهالسلام) اشاره میکند و او را بهعنوان الگویی برای انسانها در زندگی معرفی میکند.
- احساسات عمیق: شعر بهخوبی احساسات عمیق شاعر نسبت به اهل بیت (علیهمالسلام) و بهویژه حضرت علی (علیهالسلام) را منتقل میکند.
### نتیجهگیری
شعر "علی ای همای رحمت" نهتنها یک اثر ادبی زیبا است، بلکه نمایانگر عشق و ارادت عمیق شهریار به اهل بیت (علیهمالسلام) و بهویژه حضرت علی (علیهالسلام) است. این شعر در دل مردم جا دارد و بهعنوان یک اثر فرهنگی و مذهبی در ایران شناخته میشود.
"ادبیات ، دریایی عمیق از احساسات و اندیشههاست که در هر موج آن، داستانها و شعرهایی نهفته است که روح انسان را جلا میدهد و به او آگاهی و زیبایی میبخشد."
کانال پژوهشگران ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp
هر که ترک تن نکرد از زندگانی برنخورد/ راحتی گر هست کفش تنگ را در کندن است
این بیت از شاعر بزرگ ایرانی صائب تبریزی است. مضمون این شعر به مفهوم رهایی و ترک تعلقات دنیوی اشاره دارد.
### تفسیر بیت:
- "هر که ترک تن نکرد از زندگانی برنخورد": این بخش به این معناست که هر فردی که نتواند از قید و بندهای جسمانی و زندگی مادی خود رها شود، نمیتواند به آرامش و راحتی واقعی دست یابد. به عبارتی، برای رسیدن به آرامش و حقیقت زندگی، باید از وابستگیها و سختیهای دنیوی جدا شود.
- "راحتی گر هست کفش تنگ را در کندن است": این بخش به این معناست که اگر کسی به راحتی و آرامش دست یابد، این آرامش به دلیل رهایی از محدودیتها و مشکلات است. مانند این که اگر کسی بخواهد از کفش تنگ خود رها شود، باید آن را درآورد تا احساس راحتی کند.
### نتیجهگیری:
به طور کلی، این بیت به ما یادآوری میکند که برای رسیدن به آرامش و راحتی در زندگی، باید از تعلقات و محدودیتهای دنیوی رهایی یابیم. این پیام به نوعی با آموزههای عرفانی و فلسفی در ارتباط است که بر اهمیت خودشناسی و ترک دنیا تأکید دارند.
"ادبیات ، دریایی عمیق از احساسات و اندیشههاست که در هر موج آن، داستانها و شعرهایی نهفته است که روح انسان را جلا میدهد و به او آگاهی و زیبایی میبخشد."
کانال پژوهشگران #ادبیات"
https://eitaa.com/adabiatp