هفتاد و دو
اسلام سراپاست مسلمان علی
جبریل ملک خادم و دربان علی
گفتند که کارتان در این دنیا چیست؟
گفتیم: «غلامی غلامان علی»
#محمدحسین_یادگاری
@adabiatqom
نوزده
در کوفه کسی کاش که مهمان نشود
آوارهی کوچه و خیابان نشود
ای کاش کسی شبیه مسلم اینقدر
درگیر غم عذاب وجدان نشود
#محمدحسین_یادگاری
#سفینه_النجاه
#نذر_شعر
@adabiatqom
شش
دیدی چه کبود است تمام تن من؟!!
خاکی شده است و پاره پیراهن من؟!!
دیروز سرم به روی زانوی تو بود
امروز سرت نشسته بر دامن من
#محمدحسین_یادگاری
#سفینه_النجاه
#نذر_شعر ۳
@adabiatqom
هفت
تو وارث برادرمی نور دیده ای
در پیش چشم های خودم قد کشیده ای
آسان ز دست من مرو ای هستی عمو
آسان نبود اینکه به اینجا رسیده ای
آنقدر با شتاب به میدان زدی که من
فهمیدم از زمین و زمان دل بریده ای
شیرین تر است مرگ برای تو از عسل
صدآفرین ،خوشم که تو بر این عقیده ای!!
از زخم های پیکر تو لاله می دمد
در زیر ضربه های پیاپی چه دیده ای؟!!
وقت شهادت است عزیزم سفر بخیر
از این درخت سرخ تو هم سیب چیده ای
#محمدحسین_یادگاری
#سفینه_النجاه
#نذر_شعر ۶
@adabiatqom