هم سوز زمستانی و هم هرم بیابان هم هول مه آلوده ی یک جنگل ویران آغوش هراس شب تاریکی و خاموش با سایه ی مرموز توهم شده در آن ناقوس خزانی و دمت زخمه ی پاییز چون صور نخستینی و موسیقی طوفان تصویر ترک خورده ی صد چاک کویری با پیرهنی بافته از خار مغیلان می بینمت ای حادثه ی گرگ درنده در چهره ی وحشت زده ی کودک چوپان حیرت زده از حالت برخورد تو فریاد!! گاهی تو چه پیدایی و گاهی تو چه پنهان!! مرداب تو جریان ام و جریان تو مرداب پایان تو آغاز ام و آغاز تو پایان این جان من و این تو و این عرصه و میدان بی پرده بگو که تو چه می خواهی از این جان؟ بیهوده مزن بانگ اناالخوف اناالخوف برعاشق دلداده مزن لاف نمایان با این همه ، چون حب علی هست به سینه ما را به هیاهوی خود ای مرگ! مترسان! #هادی_قاسمی @adabiatqom

شصت و شش پرسیده جهان کیست علی کیست علی؟! پس کیست علی؟ اگر خدا نیست علی؟! افتاده جهان به دور باطل عمری پرسیده جهان کیست علی کیست علی؟! #هادی_قاسمی @adabiatqom

شصت و هفت معراج ببین گم است در بال علی افتاده فلک همه به دنبال علی خورشید ستاره ماه تسبیح خداست باشد نخ تسبیح، نخ شال علی #هادی_قاسمی @adabiatqom

بیست و شش ای کاش که حسین! تو را می شناختند آنانکه نامه نامه برایت گداختند هجده هزار نامه به دستت رسانده اند آن دستها که بر سرتان تیغ آختند خون تو را به وعده ی ملکی فروختند تا بیرق جهالت خود را فراختند خوش باورانه بین خیالات خام شان در آرزوی گندم ری ، داس ساختند... آنانکه بین گودی میدان امتحان با ضرب و زنگ سکه به روی تو تاختند_ باچنگ تیغ و تار عصا و رباب سنگ هجده هزار زخمه به جانت نواختند # بعد از هزار سال چرا باز کوفیان ناباورانه در طمع سکه باختند!!؟ #هادی_قاسمی #سفینه_النجاه #نذر_شعر @adabiatqom

«۶۱» تنها نه دل شکسته با گریه و شور یا ندبه کنان باد صبا وقت عبور برداشته رو به آسمان دست دعا گلدسته ی جمکران به منظور ظهور #هادی_قاسمی #پویش_شعر_مهدوی @adabiatqom