بیست و پنج
یک مرد نماند یاورش در کوچه
افتاد به یاد سرورش در کوچه
ای کاش که نامهام به دستش نرسد
این بود دعای آخرش در کوچه
#پروانه_علیپوراصل
#سفینه_النجاه
#نذر_شعر
@adabiatqom
سیزده
غیر از تو به هر غریبه رو آوردیم
این شد که همیشهی خدا پردردیم
امّید نجات از تو داریم چو حر
ای کاش که باتلنگری برگردیم
#پروانه_علیپوراصل
#سفینه_النجاه
#نذر_شعر ۲
@adabiatqom
دو
تا بود... شبیه لاله بودی خاتون
دور از غم و آه و ناله بودی خاتون
گفتند سه ساله ای ولی بعد پدر
انگار هزار ساله بودی خاتون
با حال بد و خرابه سازش کردم
صد بار زنیزه دار خواهش کردم
آرام شدم، جایزهام را دادند
تا صبح سر تورا نوازش کردم
#پروانه_علیپوراصل
#سفینه_النجاه
#نذر_شعر ۳
@adabiatqom
سه
لبیک به لب بادوپسر، آمده است
با هیبت شمشیر دو سر آمده است
انگار که در واقعهی روز دهم
دختر به نیابت از پدر امده است
#پروانه_علیپوراصل
#سفینه_النجاه
#نذر_شعر ۴
@adabiatqom
دو
هرچند که کوچک، چو پدر میبخشد
در راه حسین دست و سر میبخشد
از نسل کریم است، کم از او مطلب
با دست بریده بیشتر میبخشد
#پروانه_علیپوراصل
#سفینه_النجاه
#نذر_شعر ۵
@adabiatqom
«۵۴»
بی تو از انتظار لبریزم
بی تو هرلحظه اشک میریزم
بی تو اینجا بهار بی معناست
ساکن کوچه های پاییزم
روز و شب نذر میکنم آقا
نذر من شعرهای ناچیزم
شعر هایم همه برای شما
وتمام دل غزل خیزم
بی تو روزم شبیه شب حتی!
روزهای خوش و دل انگیزم
هیچکس جز تو نیست در دنیا
شاهد گریه های یک ریزم
منتظر، خیره ام به سمت غروب
باغم و غصه ها گلاویزم
سالها با دعای عهد وفرج
ندبه خوان توام سحرخیزم
#پروانه_علیپوراصل
#پویش_شعر_مهدوی
@adabiatqom