ادبخانه
#این_شتریست_که_درِ_خانه_هر_کسی_میخوابد
#ضرب_المثل 17
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلیدِ درِ گنجِ حکیم
🐫 این شتری است که درِ خانه هر کسی می خوابد
سه روز قبل از عید قربان، یک شتر ماده را، با انواع گلهای رنگارنگ و حتی سبزی و بر گهای درختان زینت داده بودند
و جمعیتِ بسیاری، از هر طبقه و صنف دنبال او راه می افتادند و در شهر می گرداندند،
برای او طبل و نقاره و شیپور می زدند و سخنان دینی و اشعار مذهبی می خواندند.
… 🐫این شتر از هر جای و هر کوی و برزن که می گذشت، مردم دور او جمع می شدند و پشم حیوان را؛ عَوام الناس،(بویژه زنانِ حاجت مَند)مایه اقبال و رفع نِکبت و بدبختی دانسته
و به عنوان تَیَمُّن و تَبَرک از بدنش می کندند و از اجزا آن تَعویذ و حِرزِ بازو و گردن خود و اطفال ( برای جلوگیری از چشم زخم و…) قرار می دادند⁉️
👆این جریان و آداب و رسومش که ریاست آن به عهده شخصِ مُعینی است؛ مباشرینی با القاب خاص دارد.
… و مدت سه روز به طول می انجامد و در این مدتِ شتر گردانی؛
که به درِ خانه هر یک از اعیان و اشراف شهر می رسیدند، شتر را به زانو در می آورده و از صاحب خانه، به فراخور مقام و شخصیتش، هدایای قابل توجهی(نقد یا جنس) دریافت می کردند و می گذشتند.
روز سوم که روز عید قربان بود، این حیوان زبان بسته را، به طرز جانگدازی نحر می کردند،😔
… و هنوز جان در بدن داشت❗️ که هر کس با خنجر، چاقو و دشنه حمله ور می شد و شتر قربانی که هنوز چشمان وحشت زده اش در کاسه سر به اطراف می نگریست⁉️
تمام اعضای بدنش را پاره پاره کرده و گوشت هایش به یغما می رفت.
🔵معنای کنایی
باری، به گفته استاد ارجمند شادروان “سید جلال الدین همایی” : از مبنای همین کار در زبان فارسی، کنایات و امثالی وارد شده است، مانند؛
✔شتر را کشتند⁉️ یعنی: کار تمام شد. ✔فلانی شتر قربانی شده است⁉️
یعنی: هر کس او را به طرفی می کشید، یا به معنی اینکه، دور او را گرفته، اهمیتش می دهند! ولی بالاخره نابودش خواهند کرد.
⬅ در دنباله مطلب به این اصطلاح و ضرب المثل می رسند که؛
✔شتر را در منزل فلانی خوابانده اند⁉️
یعنی: غائله را به گردن او انداختهاند.
اما
✔ این شتری است که، درِ خانه هر کسی می خوابد.
⬅ اصطلاح و ضرب المثلی است که به عنوان تسلیت و همدردی به کار می رود، تا مصیبت دیدگان را موجب دلگرمی و دلجویی باشد و متجاوزان را مایه تنبیه و عبرت!!!
… تا بدانند که مرگ در عقب است و مانند شتر قربانی، در آستانه ی درِ هر خانه و کاشانه ای زانو به زمین می زند! و تا بهره و نصیبی نستاند بر پای نمی خیزد.
⚠️و همچنین از باب تذکر و هشدار به کسانی است که فراموشی، آنان را در روزگار آسایش، از دریافت فراز و فرود روزگار باز می دارد!
@adabkhane
ادبخانه
#حرف_مفت – #ضرب_المثل 18
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلیدِ درِ گنجِ حکیم
حرف مفت
داستان: … زمانی كه ناصر الدين شاه دستگاه تلگراف را به ايران آورد
و در تهران نخستين تلگرافخانه افتتاح شد؛
مردم به اين دستگاه تازه بی اعتماد بودند، برای همين، سلطان اجازه داد كه مردم چند روزی پيام های خود را رايگان به شهرهای ديگر بفرستند …
🤔 وزير تلگراف استدلال كرده بود كه ايرانی ها ضرب المثلی دارند كه می گويد
«مفت باشد؛ كوفت باشد»
يعنى هر چه كه مفت باشد مردم از آن استقبال می كنند‼️
همين طور هم شد، مردم كم كم و با ترس برای فرستادن پيام هايشان راهی تلگرافخانه شدند.
دولتِ وقت، چند روزی را به اين منوال گذراند و وقتی كه تلگرافخانه جا افتاد و ديگر كسى آنجا را به شعبده و جادو مرتبط نكرد، مُخبر الدوله دستور داد بر سردر تلگرافخانه نوشتند:
از امروزحرفِ مفت، قبول نمی شود🚫
✍می گويند “حرف مفت” از آن زمان به زبان فارسی راه پيدا كرده است.
معنای کنایی:
سخن گزاف و بیهوده گفتن
(ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سخن و حرف پوچ. سخن بی پایه. گفته ٔ بیهوده. حرف بی هوده. حرف بی ارزش.
@adabkhane
ادبخانه
کفگیر به ته دیگ خورده- #ضرب_المثل 19
🌻بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید درِ گنجِ حکیم 🌻
کفگیر به ته دیگ خورده
🍚برای پختن پلو به مقدار زياد از قابلمه های بزرگی به نام ديگ استفاده می كنند. و از قاشقهای بزرگی بنام كفگير برای هم زدن و كشيدن پلو استفاده می شود .
در زمانهای قديم كه مردم نذر می كردند و غذا میپختند، افراد برای گرفتن غذای نذری صف میكشيدند.
از آنجا كه جنس كفگيرها فلزی بود وقتی به ديگ میخورد صدا می داد .
♦هنگامی كه غذا در حال تمام شدن بود و پلو به انتها میرسيد اين كفگير در اثر برخورد به ديگ صدا می داد و آشپزها وقتی كه غذا تمام میشد كفگير را ته ديگ میچرخاندند و با اينكار به بقيه كسانی كه در صف بودند خبر میدادند كه غذا تمام شده است.
🍂كم كم اين كار بصورت ضرب المثل در آمد و وقتی كسی از آنها سوال میكرد كه غذا چی شد!؟ میگفتند از بدشانسی وقتی به ما رسيد كفگير به ته ديگ خورد. (يعنی غذا تمام شد.)
معنای کنایی
امروزه از اين ضرب المثل موقعی استفاده میشود كه میخواهند به فردی بگويند دير رسيده و ديگر مثل قبل توانایی يا ثروت قبلی را ندارد و قادر به كمک كردن به او نيستند. همچنین :
۱- معنای ظاهری آن یعنی غذا تمام شده ولی معنای کنایی و دور آن یعنی دست خالی و فقیر شدن.
۲- به ثروتمندانی که پولشان ته کشیده می گویند کفگیرش به ته دیگ خورده است.
۳- یعنی کسی ناتوان شده و دیگر توانایی قبلش را ندارد.
۴- این ضرب المثل به معنی تمام شدن فرصت نیز می باشد.
@adabkhane
ادبخانه
خرِ ما،از کُرّگی دُم نداشت!#ضرب_المثل 20
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلیدِ درِ گنجِ حکیم
🐴خر ما، از کُرّ گی دُم نداشت⁉
📜 مردی، خری ديد به گِل در نشسته و صاحب خر از بيرون كشيدن آن دَرمانده
برای یاری رساندن، دست در دُم خر زده قُوَّت کرد (زور زد)
دُم خر از جای كنده آمد.
فغان از صاحب خر برخاست كه تاوان بده!!!
مرد به قصد فرار به كوچهيی دويد، بن بست يافت😬
… خود را به خانهيی درافگند.
زنی آنجا كنار حوضِ خانه چيزی میشست و بار، حمل داشت (حامله بود). از آن هياهو بترسيد،
بار بگذاشت (سِقط كرد)
خانهِ خدا (صاحب خانه) نيز با صاحب خر هم آوا شد!!!
🏃مرد گريزان بر بام خانه دويد، راهی نيافت!!!
از بام به كوچهيی فروجست كه در آن، طبيبی خانه داشت، پسر جوانی پدر بيمارش را به انتظار نوبت در سايه ديوار خوابانده بود؛ مرد بر آن پير بيمار فرود آمد!!!
چنان كه بيمار در جای بمُرد.
پدر مُرده نيز به همسر آن زن باردار و صاحب خر پيوست!!!
🏃مَرد، همچنان گريزان در سر پيچِ كوچه، با يهودیِ رهگذر، سينه به سينه شد و بر زمينش افکند
پاره چوبی در چشم يهودی رفت و كورش كرد
او نيز نالان و خونريزان به جمع شکایت کنندگان پيوست!!!
🏃مرد گريزان، به ستوه از اين همه دردسر، خود را به خانه قاضی افگند كه، دخيلم
قاضی در آن ساعت خلوت كرده بود…
😰چون قاضی راز خود را فاش ديد، چاره رسوايی را در جانبداری از متهم يافت و چون از حال و حكايت او آگاه شد، مدعيان را به درون خواند …
🤔نخست ازحال يهودی پرسيد⁉️
یهودی گفت: اين مسلمان يک چشم مرا نابينا كرده است، قصاص طلب میكنم!!!
قاضی گفت: دَيتِ (دیه) مسلمان بر يهودی نيمه بيش نيست؛ بايد آن چشم ديگرت را نيز نابينا كند‼️ تا بتوان از او يک چشم درآورد!!!
چون يهودی سود خود را در انصراف از شكايت ديد، به پنجاه دينار جريمه محكومش كرد
👨⚖قاضی، جوانِ پدر مرده را پيش خواند؛
گفت: اين مرد از بام بلند، بر پدر بيمار من افتاد، هلاكش كرده است، به طلب قصاص او آمدهام😡
… قاضی گفت: پدرت بيمار بوده است، و ارزش حيات بيمار نيمی از ارزش شخص سالم است. حكم عادلانه اين است كه پدر او را زير همان ديوار بنشانيم و تو بر او فرودآيی، چنان كه يک نيمه جانش را بستانی.
قاضی، جوانک را نيز كه صلاح در گذشت، ديده بود، به تأديه سی دينار جريمه شكايت بیمورد محكوم كرد✨
… چون نوبت به شوی آن زن رسيد كه از وحشت بار افكنده بود، گفت: قصاص شرعا هنگامی جايز است كه راه جبران مافات بسته باشد!!!
حالی میتوان آن زن را به حلال در فراش (عقد ازدواج) اين مرد كرد تا كودک از دست رفته را جبران كند‼️
✨طلاق را آماده باش، مردک فغان برآورد و با قاضی جدال میكرد كه ناگاه صاحب خر برخاست و به جانب در دويد.
قاضی فریاد زد: هی! بايست كه اكنون نوبت توست❗️
صاحب خر، همچنان كه میدوید فرياد كرد: مرا شكايتی نيست و میروم مردانی بیاورم تا شهادت دهند:
خر مرا از كُرّگی دُم نبوده است
معنای کنایی
این مَثل هنگامی بیان می شود که انسان از کیفیت قضاوت و داوری دادگاه نومید شود.
و از شکایت منصرف گردد. این ضرب المثل رفته رفته عمومیت پیدا کرد و اکنون هر گاه کسی از قصد و نیت کاری انصراف دهد از این مَثَل بهره می گیرد.
@adabkhane
ﺧﺮ ﺑﯿﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﻗﺎﻟﯽ ﺑﺎﺭ ﮐﻦ
#ضرب_المثل 21
💞بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلیدِ درِ گنجِ حکیم 💞
🐴ﺧﺮ ﺑﯿﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﻗﺎﻟﯽ ﺑﺎﺭ ﮐﻦ
… ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﯼ ﺩﻭﺭ،مردی باقلای زیادی خرمن کرده بود و در کنار آن خوابیده بود. فرد ديگري که کارش زورگويي و دزدي بود، بنا کرد به پر کردن ظرف خودش. دزدِ فرومایه و پست ، چیزی در برابر باقالا ﺑﻪ مرد بخت برگشته ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ‼️
صاحب باقلا با او گلاویز می شود. دزد، صاحب باقلا را بر زمین می کوبد و روی سینهاش می نشیند و می گوید: “من میخواستم مقدار کمی از باقلاهای تو را ببرم. حالا که این طور شد تو را میکشم و همه را میبرم.
” صاحب باقلا که جان خود را درخطر دید گفت: پس برو🐴 ﺧﺮ ﺑﯿﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﻗﺎلی ﺑﺎﺭ ﮐﻦ
معنای کنایی
👆ﺍﯾﻦ ﻣَﺜَﻞ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﮐﻪ می خواهی؛ ﺣﻖﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﯿﺮﯼ، ﺍﻣﺎ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺩﺭﺩﺳﺮﯼ بزرگتر ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ خواسته ات ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯽ گذری….
نیز اين مثل هنگامی گفته می شود که يک نفر از طرف آدم پرزور و قوی تر از خود ظلمی می بيند و چون زورش به او نمی رسد ناچار حکم او را می پذيرد.
@adabkhane
ادبخانه
آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد- #ضرب_المثل 22
🦋بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلیدِ درِ گنجِ حکیم🦋
آشی برایت بپزم که
یک وجب روغن رویش باشد!
در کتاب «سه سال در دربار ایران» نوشته دکتر فووریه، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه نوشته شده:
ناصرالدین شاه سالی یک بار (آن هم روز اربعین) آش نذری میپخت و خودش در مراسم پختن آش حضور مییافت تا ثواب ببرد
در حیاط قصر ملوکانه اغلب، رجال مملکت جمع می شدند و برای تهیه آشِ شله قلمکار، هر یک کاری انجام می دادند.
…بعضی سبزی پاک می کردند،
بعضی نخود و لوبیا خیس می کردند،
عدهای دیگهای بزرگ را روی اجاق می گذاشتند
و خلاصه هر کس برای تملُّق و تقرب پیش ناصر الدین شاه مشغول کاری بود
خودِ اعلی حضرت هم بالای ایوان مینشست و قلیان می کشید و از آن بالا نظارهگر کارها بود.
👨🍳سرآشپزباشیِ ناصرالدین شاه مثل یک فرمانده نظامی امر و نهی می کرد.
به دستور آشپزباشی در پایان کار به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده می شد و ایشان میبایست کاسه خالی آش را از اشرفی(سکه) پر کند و به دربار پس بفرستد
کسانی را که خیلی میخواستند تحویل بگیرند روی آش آنها روغن بیشتری میریختند.
پر واضح است آن که کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده می شد کمتر ضرر می کرد و آنکه یک قدح بزرگ آش که یک وجب هم روغن رویش ریخته شده دریافت می کرد، حسابی بدبخت می شد.
به همین دلیل در طول سال،اگرآشپزباشی مثلا با یکی از اعیان و یا وزرا دعوایش می شد؛ به او می گفت:
بسیار خوب! به تو حالی خواهم کرد دنیا دست کیست⁉
🍲آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد.
✍معنای کنایی
آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد،کنایه است از اینکه:
«برایت نقشه ای کشیده ام که بیچاره ات می کنم.»
@adabkhane
ادبخانه
🟥گرگ بالان دیده/ باران دیده/ دالان دیده؟
#ضرب_المثل ۲۳
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید درِ گنجِ حکیم
گرگ بالان دیده/باران دیده/دالان دیده؟
⬛️ در پیش درآمد، دلایلی را که تا کنون به معانی بالان و باران پرداخته اند، می آورد.
اما در پایان، دیدگاهی ( دالان/بالان) نو،پیش چشم نهاده می شود:
🟩 گرگ باران دیده :
وجه تسمیه را اینگونه ذکر کنند که گرگ تا وقتی باران ندیده است از آن بسیار می ترسد
و حتی الامکان احتیاط میکند تا اینکه به طور اتفاقی، مجبور به خوردن باران شود.
بعد از آن دیگر نمی ترسد، از این جهت مثل مذکور برای کسی استعمال می شود که کار آزموده و زیرک شده باشد. (فرهنگ نظام).نظامی می سراید:
ز باران کجا ترسد آن گرگ پیر
که گرگینه پوشد بجای حریر.
و دیگری سروده :
دوش میرفتم بکوی یار، بارانم گرفت
در میان عاشقان، من گرگ باران دیده ام .
(انجمن آرای ناصری ص 72) (آنندراج ).
کمال خجندی نیز ( قرن هشتم) می سراید:
مرا از گریه ی بی حد نترسانید ای یاران
که گرگی اینچنین،باران فراوان یاد می دارد.
🟫امابه کار بردن واژه ی باران در این اصطلاح ممکن است نادرست باشد زیرا همهی گرگ ها،باران دیده هستند
و گاه در روزهای زمستانی و بارانی بیشتر از لانه بیرون می شوند و به شکار می روند
و اگر باران دیدن علت با تجربه شدن گرگ باشد، این شامل تقریبا همه حیوانات است نه فقط گرگ ها.
🟪گرگ بالان دیده :
اما معنای عبارت “بالان” در لغتنامه دهخدا:
بالان:تله ی جانوران،دهلیز.
و نیز طبق این منابع:برهان قاطع،فرهنگ رشیدی،فرهنگ لغات شاهنامه،انجمن آرای ناصری و ناظم الاطباء :تله ای که بدان جانوران گیرند.
🟧دهخدا از قول صاحب انجمن آرای ناصری می گوید:
از اینجاست که آنکه را مجرب در امور باشد و به مصائب گرفتار شود “گرگ بالان دیده” گویند و این مشهور است و بقول رشیدی باران غلط است.( فرهنگ رشیدی)
🟦پس ” گرگ بالان”، گرگی است که چند بار از دشواری و خطرِ بالان، نجات یافته وپختگی و آزمودگی لازم را در شکار پیدا کرده باشد.
🟥معنای کنایی
اما اصطلاح ” گرگ بالان دیده “برای آدمی، آن است كه آزموده ، سرد و گرم چشیده و دنیا دیده باشد. وشاید این افراد آزموده آنانی هستند
که با اندیشه های عاقلانه ازهمه ی دشواری ها و بلاها، رهایی یافته و راه و رسم زندگی را فرا گرفته اند
و ممکن است عامه ی مردم چون معنی واژهی “بالان” را نمیدانستند آن را به باران و بدین ترتیب اصطلاح را به ” گرگ باران دیده ” تبدیل کرده اند.
✍نویسنده گرگ بالان دیده را می پسندد. چراکه جدای از دلایل یاد شده، می نویسد که بالان، همان معنی دالان و دهلیز را دارد که جای تنگ و باریک را گویند.
در این معنا نیز،محمد غزالی (در کیمیای سعادت، ج ۲،ص۶۱۶) آورده است: …و اگر تو را گویند در بالانی [ دالانی] شو تاریک که ندانی که در آن بالان چاهی ست یا سنگی…
تحقیق: دکتر محمدی مبارز
@adabkhane
ادبخانه
می بایست وقتی که من نی می زدم به رقص آمده باشید – #ضرب_المثل ۲۴
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید درِ گنجِ حکیم
ضرب المثلی کهن:
می بایست وقتی که من نی می زدم به رقص آمده باشید
🔶کوروش بزرگ، درخواست یونانیان را با ضرب المثل جالبی پاسخ داد.
بعداز فتح سارد و هنگامی که کوروش در سارد بود یونانیان سفیری نزد او فرستادند و تقاضا کردند که کوروش با آنها نیز مانند پادشاه لیدیه (کرزوس)رفتار کند.
کوروش جواب مستقیمی به آنها نداده واین مثل را آورد:
«نی زنی به دریا نزدیک شد و دید ماهی های قشنگ در آب شنا می کنند.
پیش خود گفت اگر من نی بزنم یقینا” این ماهیها به خشکی در آیند.بعد نشست و چندان که نی زد ، دید اثری از انتظار او نیست .پس توری برداشته به دریا افکند و عده ای زیاد از ماهیها به دام افتادند .
وقتی که ماهیها در تور می جستند و می افتادند، نی زن در حال آنها را تماشا کرد وگفت حالا بیهوده می رقصید ؛ می بایست وقتی که من نی میزدم به رقص آمده باشید .»
🔷منظور کوروش این بود که فرصت را از دست داده اید .
چون کوروش قبل از لشکرکشی به سارد از یونانیان خواسته بود که به لیدی و کرزوس یاری نرسانند و متحد نشوند اما آنها به حرف کوروش گوش نداده بودند.
حتی کوروش از آنها خواسته بود که با او متحد شوند، اما این پیشنها را نیز با بی شرمی رد کرده بودند.
اگرچه کوروش، در نهایت کرزوس را می بخشاید او را در همان جایگاه حکمرانی نگاه می دارد
🟥معنای کنایی
اگر کاری در هنگامی که خواسته می شود. انجام نشود و بعد در وقت خطر با اجبار و ترس انجام شود. گفته می شود:
می بایست وقتی که من نی می زدم به رقص آمده باشید
📚بن مایه ها( منابع) :
1.تواریخ هرودوت.کتاب 1بند141
2.تاریخ ایران باستان، مشیرالدوله،حسن پیرنیا ج1ص256
@adabkhane
ادبخانه
آفتابی شدن – #ضرب_المثل ۲۵
🦋بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید درِ گنجِ حکیم🦋
آفتابی شدن / آفتابی شد
هر گاه كسی پس از از دیر زمانی از خانه یا محل اختفا بیرون آید و خود را نشان دهد، اصطلاحأ می گویند فلانی آفتابی شد.
بحث بر سر آفتابی شدن است كه باید دید ریشه آن از كجا آب می خورد و چه ارتباطی با علنی و آشكار شدن افراد دارد.
خشكی و كم آبی از یك طرف و وضع كوهستانی، به خصوص شیب مناسب اغلب اراضی فلات ایران از طرف دیگر ، موجب گردید
كه حفر قنوات و استفاده از آبهای زیر زمینی از قدیمی ترین ایام تاریخی مورد توجه خاص ایرانیان قرار گیرد.
آفتابی شدن از اصطلاحات قناتی است .
وقتی كه آب قنات به سطح زمین می رسد ، گفته می شود آفتابی شد
یعنی آب قنات از تاریكی خارج شده به آفتاب و روشنایی رسیده است.
معنای کنایی
این عبارت بعدها مجازأ در مورد افرادی كه پس از مدتها از اختفا و انزوا و پنهانی بودن، خارج می شوند و یا جلوی چشمها نبودند و پیدایشان می شود؛ به كار برده شده است.
@adabkhane
ادبخانه
برو کشکت را بساب
#ضرب_المثل ۲۶
🦋بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید درِ گنجِ حکیم🦋
برو کشکت را بساب
🔴میگویند روزی مرد کشک سابی، نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکایت و شکوه نمود
و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد.
چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد.
🟡شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او گفت:
اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد میدهد و میگوید آن را پخته و بفروشد.
بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
🟤مرد کشک ساب، پاتیل و پیاله ای میخرد و شروع به پختن و فروختن فرنی میکند.
چون کار و بارش رواج میگیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او میسپارد.
بعد از مدتی شاگرد میرود بالا دست مرد کشک ساب، دکانی باز میکند و مشغول فرنی فروشی میشود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد میشود.
🟠کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میرود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم میکند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود، به او میگوید:
«تو راز یک فرنیپزی را نتوانستی حفظ کنی حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟
برو همان کشکت را بساب.»
🔵معنای کنایی
معنی زبانزد «برو کشکت رو بساب» یعنی به دنبال کار خودت برو و به کار دیگران و در کاری که به تو مربوط نیست، دخالت نکن.
@adabkhane
ادبخانه
#ضرب_المثل ۲۷
ضرب المثل های قرآنی
1-وَجَاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ؛
و برادران يوسف آمدند و بر او وارد شدند.او آنان را شناخت ولي آنان او را نشناختند.(سوره يوسف، آيه 58)
((كوه به كوه نمي رسد، آدم به آدم مي رسد))
2-قَالَ هَٰذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ؛
اينجا محل جدائي من و تو است. (سوره كهف، آیه 78 )
((ما را به خير و شما را به سلامت))
3- لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا؛
اگر در آسمان و زمین،غیر از خدای یکتا خدایانی وجود داشت،
همانا خلل و فساد در آسمان و زمین راه مییافت.(سوره انبياء، آيه 22)
((آشپز كه دو تا شد، آش يا شور ميشود يا بينمك))
((دیگِ شراکت به جوش نمی آید))
4-فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا؛
پس به یقین بعد از هر سختی، آسانی است.(سوره ی شرح، آیه ی 5)
((از پَسِ هرگریه، آخر خنده ای است))
((اندر پس هر گريه ، دو صد خنده مهياست))
5-اللّهُ یرزُقُها وإیاکُمْ؛
خداوند به آنها و هم به شما روزی میرساند.(سوره ی عنکبوت، آیه ی 60)
((هر آن کس که دندان دهد، نان دهد))
6- جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا ؛
حق آمد و باطل نابود شد وهمانا باطل نابود شدنی است(سوره اسراء،آیه 81)
((دیو چو بیرون رود فرشته درآید))
7-وَجَزاءُ سَیئَة سَیئة مِثْلُها؛
وجزای بدی، بدی است مانند آن (سوره ی شوری، آیه ی 40)
((کلوخ انداز را پاداش سنگ است))
8-إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا؛
اگر احسان و خوبي كنيد، به خودتان خوبي كرده ايد و اگر بدي كنيد، به خود بدي كرده ايد. (سوره اسراء،آیه 7)
((هر چه كني به خود كني گر همه خوب و بد كني))
((هر گلی بزنی به سر خودت زدهای))
9-یعرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ…؛
گناهکاران به چهره و سیمایشان شناخته شوند.(سوره ی الرحمن، آیه ی 41)
((رنگ رخسار خبر می دهد از سرّ ضمیر))
10-الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ؛
زنهاي ناپاك و زشتكار، شايسته ي مردان ناپاكند و همچنين مردان ناپاك، شايسته ي زنان ناپاكند. زنهاي پاكدامن نيز، شايسته ي مردان پاكدامن، و مردان پاكدامن، شايسته ي زنان پاكدامنند. (نور/26)
((كبوتر با كبوتر باز با باز كند همجنس با همجنس پرواز))
11- بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ…؛
اين منكران، انكار چيزي را ميكنند كه علمشان به او احاطه نيافته.(سوره يونس، آيه 39)
((گربه دستش به گوشت نميرسيد، ميگفت گوشت بو ميدهد))
12-خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ…؛
در دنيا و آخرت ضرر كرده اند.(حج آیه11)
((از اينجا رانده و از آنجا مانده))
🔹ادامه دارد....
@adabkhane
#ضرب_المثل ۲۷
۱۳- وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ ؛
و دعاي كافران جز در گمراهي نيست (و مستجاب نميشود)(سوره رعد، آيه 14)
((به دعاي گربه سياه، باران نمي بارد))
14- وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى؛
برای انسان جز آنچه كه سعي كرده نخواهد بود.(نجم /39)
((نا بـرده رنـج گنج میسّر نـمـی شـود/ مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد))
((به جز از کشته خویش نَدرَوی))
15-وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا؛
و نه هرگز دست خود (در احسان به خلق) محکم به گردنت بستهدار، و نه بسیار باز و گشادهدار، که (هر کدام کنی) به نکوهش و درماندگی خواهی نشست.(سوره اسراء ،آیه 29)
((نه چندان بخور كز دهانت بر آيد نه چندان كه از ضعف جانت در آيد))
((اندازه نگه دار که اندازه نکوست))
16- وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ ؛
وهرچیز زندهای را از آب قرار دادیم.(سوره انبیاء،آیه 30)
((آب آبادانی می آورد))
17- الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ؛
اکنون حقیقت آشکار شد.(سوره یوسف، آیه 51)
((ماه زیر ابر پنهان نمیماند))
18- اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ…؛
خداوند آگاه تراست که رسالت خویش را کجا قرار دهد .(سوره انعام، آیه 124)
((اگرعلی ساربان است می داند شتر را کجا بخواباند))
19- وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ؛
و خود را با دست خود به هلاکت نیندازید .(سوره بقره، آیه 195)
((بیگدار به آب نزن))
20- لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ؛
چرا سخنی می گویید که به آن عمل نمی کنید.(سوره ی صف، آیه ی 2)
((به عمل کار برآید، به سخن دانی نیست))
21- لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ ،
هر خبری را وقت معینی است.(سوره ی انعام، آیه ی 67)
((هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد))
22- مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ ؛
بر نیکوکاران باکی نیست.(سوره ی توبه، آیه ی 91)
((آن را که حساب پاک است، از محاسبه چـه باک است))
23- قُلْ کُلّ یعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ؛
بگو هر کس بر حَسَب شکل گیری شخصیتش، عمل می کند.(سوره ی اسراء، آیه ی 84)
((از کوزه همان برون تراود که در اوست))
24- ألَیسَ الصُّبْحُ بِقَریبٍ؛
مگر نه این است که صبح امید (پیروزی) نزدیک است؟ (سوره ی هود، آیه ی 81)
((در نا امیدی بسی امید است پـایان شب سیه سپید است))
🔹ادامه دارد...
@adabkhane