📚 عمریدن
طرزی افشار شاعر صاحب سبکی است. سبکش هم در کل دستبرد در نحو و ساخت مصدر جعلی است. مثلاً از اسم فعل میسازد؛ کاری که عرب با هر واژهای میکند و فارس نمیکند. چون ساختمان زبان عربی بر اساس اشتقاق است و فارسی بر ترکیب. برای نمونه، عرب برای لبنانی شدن هم فعل ساخته: تلبنن! آنوقت اگر ما بخواهیم اینگونه فعلسازی کنیم، میشود: لبنانیدن! که به آن میگویند مصدر جعلی و مقبول فارسیزبانان نیست. البته بعضی مصدرهای جعلی اکنون مرسوم است و فصحا از به کار بردنش دوری میجویند، مانند: فهمیدن، که همان فهم کردن است و آنقدر استفاده شده که جعلیتش از یادها رفته.
دلیل تاریخی این جعلها هم احتمالاً برمیگردد به از بین رفتن زایشگاه زبان فارسی، خراسان. مغول که خاک خراسان را به توبره کشید، سخنوران و گویندگان اصیل پارسی نیز از میان رفتند. در مرکز ایران، این زبان مدافع سرسختی نداشت و درد بیمبنایی کار فارسی را به زیر پا گذاشتن قواعد نحوی خود کشاند. اینجاست که میبینیم از آن زمان به اینسو، شاعر برجستهای هم نداریم و حافظ در انتهای این دوره، بهنوعی خاتمه شعرای بزرگ هم هست. این هم از خدمات بیپایان مغولان به ایران و زبان فارسی است.
القصه، طرزی آمد و این قاعده را نپذیرفت. شروع کرد واژهسازی و مصدرتراشی. بروید شعرهایش را بخوانید و از این قاعدهگریزی سرشار شوید. از سوی دیگر، این شاعر ارومیهای قرن یازده ارادت خاصی به مولیالموحدین، امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه داشت و اشعاری در این ارادت سروده. زمانی به سفر حج میرود و سفرنامهای به نظم میسراید. بنده هنوز این ابیات را در دیوانش ندیدهام و باید گردشی دیگر در دیگر نسخ کنم. نقلی که میکنم از زبان استادم، دکتر غلامرضا مستعلی پارساست. ابیات ابتدایی یکی از همین سفرنامههای منتسب به طرزی چنین میآغازد:
شکرُ لله که ما مکّیدیم / زنگ اندوه ز دل حکّیدیم
مدنیدیم و پس از مکّیدن / عمریدیم و ابوبکریدیم
شاید به رعایت همین دو فعل انتهایی، این ابیات در دیوان نیست. میتوان این دو فعل را به زیارت قبر آن دو مربوط دانست و میتوان دقیقاً خود فعل را با تأکید بر بخش پایانیاش خواند. به هر حال، اگر واقعاً این بیت از طرزی افشار باشد، میتوان گفت او علاوه بر تولی، در تبری نیز قدمی محکم زده.
#تاریخ_ادبیات
✍️
http://abrmim.ir/post/38
ادبیات، مجید ابراهیمیان
طرزی شاعر دوره شاه عباس دوم بوده که بنده اشتباهی قاجار گفتم.
ادبیات، مجید ابراهیمیان
البته سالمرگ صلاحالدین ایوبی پیش از تولد مولوی بوده و این مسئله تنها برای تقریب به ذهن گفته شده.
خود سلاجقه روم هم در تعصب دینی کمتر از صلاحالدین نبودهاند، هرچند محیط حیات مولوی از تسامح دینی بالایی برخوردار بوده.