ارزون باشه🤧
اشتباه نگارشی نداشته باشه 😤
کاغذ بالکی داشته باشه تا سبک تر باشه📚
انقدر جالب توجه باشه که نتونیم زمین بذاریم🌝
جلد جذابی داشته باشه🖼️
شما چه انتظاری دارید؟
@adabpardis
دانشگاه فرهنگیان استان سمنان برگزار می کند :
<<آیین بزرگداشت روز دانشجو >>
🎙️"ایستگاه خبر دانشجویی"
🎼 "اجرای موسیقی سنتّی"
🎭"اجرای تئاتر طنز دانشجویی"
🎥"پخش کلیپ دانشجو از نگاه دانشجو" و
🎞️"ماجراجویی های یک دانشجو"
🎤"سخنرانی "
⛩️نمایشگاه فرهنگ های بومی
و...
📅روز 20آذر
🕘ساعت 9:30الی 11:30
🏛️مکان :سالن هلال احمر
🔺مهلت نهایی ثبت نام :چهارشنبه 15آذر، ساعت 8صبح🔻
💢با توجه به هماهنگی های سالن ومقدمات برنامه (پذیرایی و...)،خواهشمند است، ما را در این امر یاری فرمایید.
📱لطفا جهت ثبت نام در برنامه فرم ذیل را کامل فرمایید.
https://semnan.cfu.ac.ir/fa/form_data/add/form_id=6508
یک نگاه خیلی خیلی خیلی کوتاه و تلگرافی به ۸ کتابی که برای هر دانشجویی مثل ابزار زندگی میمونه...
@adabpardis 🍂
🤍حکمت ساییدن کله قند روی سرعروس و داماد🤍
این عمل به نیت بارش شیرینی و شادکامی به زندگی مشترک انجام میشود و اینکه کله قندها باید یک اندازه و یک شکل باشند به این دلیل است که عروس و داماد هردو به یک اندازه و هم شونه هم وظیفه شیرین کردن زندگی و شادکامی یکدیگر را به عهده دارند.
🧐حالا چرا حتما باید این کار توسط خانم ها انجام بشه؟؟؟
تاحالا به این موضوع فکر کردید که چرا آقایون سر سفره عقد قند نمی سایند؟؟
همانطور که میدانیم مراسم عقد سنتی ایرانی وریشه در آیین زرتشتی(دین ایرانیان باستان) دارد،زرتشتیان معتقد بودند که هنگام اجرای مراسم پیوند عقد بین عروس و داماد،سه الهه بزرگ کائنات حضور دارند. سپندارمذ (الهه مادرزمین)، آناهیتا(الهه آب ونعمت) و میترا(الهه عشق،مهرودوستی)، به همین علت از میان جمع سه بانوی جوان را به نیابت از این سه الهه،بالای سر عروس و داماد قرار می دهیم تا با ساییدن قند، شیرینی رو به زندگی زوج های جوان هدیه دهند، سپس یکی جام عسل، یکی حلقه داماد و دیگری حلقه عروس را تقدیم می کنند.
@adabpardis 🎐
او با فکر اینکه سرنوشت هنوز در خانهاش را نزده خودش را دلداری میداد، اما اگر استعداد کافی داشته باشی، لازم نیست منتظر درزدن سرنوشت باشی.
#بریده_کتاب
#معجزههای_خواربارفروشی_نامیا
@adabpardis
دل را به صفای صبح پیوند بزن
بر پایِ شب سیاهِ غم ، بند بزن
هرچند که دلسوختهای،
چون خورشید، بر شوخی روزگار
لبخند بزن
@adabpardis
داستان های مثنوی معنوی خرس و اژدها
اژدهایی خرسی را به چنگ آورده بود و میخواست او را بکشد و بخورد. خرس فریاد میکرد و کمک میخواست,
پهلوانی رفت و خرس را از چنگِ اژدها نجات داد.
خرس وقتی مهربانی آن پهلوان را دید به پای پهلوان افتاد و گفت من خدمتگزار تو میشوم و هر جا بروی با تو میآیم.
آن دو با هم رفتند تا اینکه به جایی رسیدند, پهلوان خسته بود و میخواست بخوابد.
خرس گفت تو آسوده بخواب من نگهبان تو هستم مردی از آنجا میگذشت و از پهلوان پرسید این خرس با تو چه میکند؟
پهلوان گفت: من او را نجات دادم و او دوست من شد.
مرد گفت: به دوستی خرس دل مده, که از هزار دشمن بدتر است.
پهلوان گفت: این مرد حسود است. خرس دوست من است من به او کمک کردم او به من خیانت نمیکند.
مرد گفت: دوستی و محبت ابلهان, آدم را میفریبد. او را رها کن زیرا خطرناک است.
پهلوان گفت: ای مرد, مرا رها کن تو حسود هستی.
مرد گفت: دل من میگوید که این خرس به تو زیان بزرگی میزند.
پهلوان مرد را دور کرد و سخن او را گوش نکرد و مرد رفت. پهلوان خوابید مگسی بر صورت او مینشست و خرس مگس را میزد.
باز مگس مینشست چند بار خرس مگس را زد اما مگس نمیرفت.
خرس خشمناک شد و سنگ بزرگی از کوه برداشت و همینکه مگس روی صورت پهلوان نشست,
خرس آن سنگ بزرگ را بر صورتِ پهلوان زد و سر مرد را خشخاش کرد.
مهر آدم نادان مانند دوستی خرس است دشمنی و دوستی او یکی است.
دشمن دانا بلندت میکند بر زمینت میزند نادانِ دوست
#مثنویمعنوی
@adabpardis
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
کز شوق توام دیده چه شب میگذراند
وقت است اگر از پای درآیم که همه عمر
باری نکشیدم که به هجران تو ماند
سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس
کاندوه دل سوختگان سوخته داند
دیوانه گرش پند دهی کار نبندد
ور بند نهی سلسله در هم گسلاند
ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری
در آتش سوزنده صبوری که تواند
هر گه که بسوزد جگرم دیده بگرید
وین گریه نه آبیست که آتش بنشاند
سلطان خیالت شبی آرام نگیرد
تا بر سر صبر من مسکین ندواند
شیرین ننماید به دهانش شکر وصل
آن را که فلک زهر جدایی نچشاند
گر بار دگر دامن کامی به کف آرم
تا زندهام از چنگ منش کس نرهاند
ترسم که نمانم من از این رنج دریغا
کاندر دل من حسرت روی تو بماند
قاصد رود از پارس به کشتی به خراسان
گر چشم من اندر عقبش سیل براند
فریاد که گر جور فراق تو نویسم
فریاد برآید ز دل هر که بخواند
شرح غم هجران تو هم با تو توان گفت
پیداست که قاصد چه به سمع تو رساند
زنهار که خون میچکد از گفته سعدی
هرک این همه نشتر بخورد خون بچکاند
#سعدی
@adabpardis
📚برشی از کتاب
با دیپلم، با پول، با شوهر، با این چیزها آدم خوشبخت نمی شود.
باید درد زندگی را تحمل کرد
تا از دور خوشبختی به آدم چشمک بزند...
📕اثر:#چشمهایش
✍🏻نویسنده:#بزرگ_علوی
#معرفی_کتاب
@adabpardis
با مردم به زیبایی دلت رفتار کن...
#مصطفیمحمود
@adabpardis
✏️📚ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی:
ادبیات توصیفی مانند رمان، داستان کوتاه و شعر حماسی در هر مقطع زمانی میتواند فقط در یک بُعد واحد جریان داشته باشد. شیوه روایت آن خطی است. در ادبیات داستانی شیوه روایت از ذهنیت بسیاری برخوردار است.حضور نویسنده را میتوان به طور مداوم احساس کرد. نویسنده در ادبیات داستانی مواد کار را برمیگزیند و در پی هم مرتب میکند. از آن جا که نمایش بازنمود ملموس رویدادها به همان شیوهای است که حقیقتاً وقوع مییابد بنابراین نمایش میتواند جوانب گوناگون آن را همزمان با هم ارائه داده، کنش و احساس را در آن واحد در چندین سطح منتقل نماید.
مزیت قالب نمایشی این است که تماشاگر را در درک و تفسیر متن نمایش آزاد میگذارد. به عبارت دیگر این که تماشاگر را در موقعیت همان شخصیت نمایشی قرار میدهد. تماشاگر می تواند به جای آن که شرح احساسی را فقط بخواند، آن را بشنود، ببیند و عمیقاً درک کند.
هنر نمایش را می توان ملموسترین و عینیترین شکل بازآفرینی موقعیتها و روابط انسانی است. هنر نمایش متضاد است با قالبهای روایی که به بازگویی رویدادهای گذشته و خاتمهیافته گرایش دارد.
#آموزش
#ادبیات_داستانی_نمایشی
@adabpardis
#فهرستی_از_کنایه_های_مهم_در_ادبیات_فارسی
بخش 1️⃣:
چشم فرو بستن: چشم بر هم نهادن، کنایه از مردن باشد_صرفنظر کردن.
خاکی نهاد: متواضع و فروتن.
خرقه تهی کردن :کنایه از مردن.
خط کشیدن: کنایه از ترک کردن و محو کردن
بی آشیان، خانه به دوش: کنایه از آواره و بیچاره و سرگردان
دست و دل باز: بخشنده
@adabpardis 📖
عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل
که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی
قیصر امین پور
@adabpardia ❤️
✏️📚
تفاوت اساسی ادبیات نمایشی با ادبیات داستانی
تفاوت اساسی ادبیات نمایشی با ادبیات داستانی یکی از جذابترین و اسرارآمیزترین خصوصیات نمایش این است که غالباً تماشاگران حاضر در یک سالن، نوعی واکنش جمعی به رویدادها دارند. این امر هم برای بازیگران روی صحنه و هم برای خود تماشاگران، محسوس و آشکار است. انبوه تماشاگران از انسانهای منفرد و منزوی خارج شده و به خودآگاهی جمعی تبدیل میشوند.
در یک صحنه خندهدار معمولاً همهی حضار با هم میخندند. چنین واکنشی را میتوان در اجرای یک نمایش ترسناک هم دید. همهی تماشاگران هنگام تماشای برخی صحنهها جیغ میکشند.
خواندن رمان و داستان برای یک خواننده معمولاً واکنشهای احساسی بیرونی در برندارد، اما خواندن نمایشنامه این مزیت را دارد که خواننده میتواند صحنهی تئاتر را تجسم کرده و همذاتپنداری بیشتری با متن داشته باشد.
#آموزش
#تفاوتادبیاتنمایشیوداستانی
@adabpardis
🔹 ضرب المثل های ایرانی 🔹
۱. مال یک جا میرود ایمان هزار جا
این ضرب المثل در موقعیتی استفاده میشود که مالی از فردی دزدیده شود و مالباخته بدون اطمینان به همه کس شک و ظن داشته باشد و تهمت بزند.
✦✦
۲. ماه پشت ابر نمیماند.
یعنی عاقبت حقیقت آشکار میشود.
✦✦
۳. ﻣﺎﻫﯽ ﺍﺯ «سر» ﮔَﻨﺪﻩ ﮔﺮﺩﺩ ﻧﯽ ﺯ «ﺩُﻡ»
ﻣﻔﺎﺳﺪ ﻭ ﮔﻤﺮﺍهیها همیشه از کسانی سر میزند که در جامعه شناخته شده هستند و مسؤولیتی دارند.
✦✦
۴. ﻣﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺍﺯﺁﺏ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺳﺖ.
یعنی هر موقع که ﺳﻮﺩﯼ ﺑﻪ ﭼﻨﮓ ﺁﻭﺭﺩﯼ، آن را غنیمت بدان.
✦✦
۵. ما پوستین ول کردیم، پوستین ما رو ول نمیکنه
این مثل هنگامی استفاده میشود که فردی به امید سودی در کاری دخالت کند و در آن گرفتار شود و اگر کسی به او نصیحت کند که از خیر این کار بگذر برای دفاع از خود این مثل را استفاده میکند.
✦✦
#ضربالمثل
@adabpardis