eitaa logo
کانون شعر و ادب پردیس الزهرا(س)
329 دنبال‌کننده
800 عکس
37 ویدیو
28 فایل
جاودان زی،‌ ای زبان دانش و فرزانگی تا به گیتی، نور بخشد آفتاب خاوری ✨🖋️ارتباط با دبیر مجموعه: @A_Jalalipour
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌نوشمت که تشنگی‌ام بیشتر شود آب از تماس با عطشم شعله‌ور شود آنگاه بی‌مضایقه‌تر نعره می‌کشم تا آسمانِ کَر شده هم با خبر شود آن‌قدرها سکوت تو را گوش می‌دهم تا گوشم از شنیدنِ بسیار کَر شود تو در منی و شعرم اگر «حافظانه» نیست «عشقت نه سرسری ست که از سر به در شود» آرامشم همیشه مرا رنج داده‌ است شور خطر کجاست که رنجم به سر شود؟ مرهم به زخمِ بسته که راهی نمی‌برد کاشا که عشق مختصری نیشتر شود @adabpardis
جسمم غزل است اما، روحم همه نیمایی ست در آینه ی تلفیق، این چهره تماشایی ست تن خو به قفس دارد، جان زاده ی پرواز است آن ماهی تنگ- آب و این ماهی دریایی ست در من غزلی اینک دنبال تو می گردد! ای آنکه تو را دیدن انگیزه ی گویایی ست «من» فکر گریزم «او» تا راه به من بندد با قافیه های ناب در حالِ صف آرایی ست: کز خلق چه می جویی، شاعر؟ که به شعرِ تو از حالتِ چشم اوست، گر این همه گیرایی ست این اوست که تفسیری از صبح و صدف با اوست این اوست که تعبیری از خوبی و زیبایی ست «من» یک تن و «او» بسیار، «من» ساده و او عیّار «او» می کِشَدم ناچارآنسوی که شیدایی ست در رفتنم و در «من» خَلقی است که می بَندَد ره را که: کجا شاعر؟ هنگامِ هم آوایی ست «او» یک تَن و «ما» بسیار، یک تن به زمین بسپار آوا به قفس مَگذار، کآوای تو دنیایی ست من بینِ دو در مانده واجسته و درمانده تا خود چه کُند-شعرم- این را که معمایی ست   @adabpardis
چون آینه پیشِ تو نشستم که ببینی در من اثرِ سخت ترین زلزله ها را @adabpardis 🪐
نمی‌دانم چرا؟ اما تو را هرجا که می‌بینم کسی انگار می‌خواهد ز من، تا با تو بنشینم تن یخ کرده، آتش را که می‌بیند چه می‌خواهد؟ همانی را که می‌خواهم، تو را وقتی که می‌بینم تو تنها می‌توانی آخرین درمان من باشی و بی شک دیگران بیهوده می‌جویند تسکینم تو آن شعری که من جایی نمی‌خوانم، که می‌ترسم به جانت چشم زخم آید چو می‌گویند تحسینم زبانم لال! اگر روزی نباشی، من چه خواهم کرد؟ چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟ نباشی تو اگر، ناباوران عشق می‌بینند که این من، این منِ آرام، در مردن به جز اینم @adabpardis