eitaa logo
کانون شعر و ادب پردیس الزهرا(س)
325 دنبال‌کننده
788 عکس
37 ویدیو
28 فایل
جاودان زی،‌ ای زبان دانش و فرزانگی تا به گیتی، نور بخشد آفتاب خاوری ✨🖋️ارتباط با دبیر مجموعه: @A_Jalalipour
مشاهده در ایتا
دانلود
یک نگاه خیلی خیلی خیلی کوتاه و تلگرافی به ۸ کتابی که برای هر دانشجویی مثل ابزار زندگی می‌مونه... @adabpardis 🍂
🤍حکمت ساییدن کله قند روی سرعروس و داماد🤍 این عمل به نیت بارش شیرینی و شادکامی به زندگی مشترک انجام می‌شود و اینکه کله قندها باید یک اندازه و یک شکل باشند به این دلیل است که عروس و داماد هردو به یک اندازه و هم شونه هم وظیفه شیرین کردن زندگی و شادکامی یکدیگر را به عهده دارند. 🧐حالا چرا حتما باید این کار توسط خانم ها انجام بشه؟؟؟ تاحالا به این موضوع فکر کردید که چرا آقایون سر سفره عقد قند نمی سایند؟؟ همانطور که میدانیم مراسم عقد سنتی ایرانی  وریشه در آیین زرتشتی(دین ایرانیان باستان) دارد،زرتشتیان معتقد بودند که هنگام اجرای مراسم پیوند عقد بین عروس و داماد،سه الهه بزرگ کائنات حضور دارند. سپندارمذ (الهه مادرزمین)، آناهیتا(الهه آب ونعمت) و میترا(الهه عشق،مهرودوستی)، به همین علت از میان جمع سه بانوی جوان را به نیابت از این سه الهه،بالای سر عروس و داماد قرار می دهیم تا با ساییدن قند، شیرینی رو به زندگی زوج های جوان هدیه دهند، سپس یکی جام عسل، یکی حلقه داماد و دیگری حلقه عروس را تقدیم می کنند. @adabpardis 🎐
او با فکر اینکه سرنوشت هنوز در خانه‌اش را نزده خودش را دلداری می‌داد، اما اگر استعداد کافی داشته باشی، لازم نیست منتظر درزدن سرنوشت باشی. @adabpardis
دل را به صفای صبح پیوند بزن بر پایِ شب سیاهِ غم ، بند بزن هرچند که دلسوخته‌ای، چون خورشید، بر شوخی روزگار لبخند بزن @adabpardis
داستان های مثنوی معنوی خرس و اژدها اژدهایی خرسی را به چنگ آورده بود و می‌خواست او را بکشد و بخورد. خرس فریاد می‌کرد و کمک می‌خواست, پهلوانی رفت و خرس را از چنگِ اژدها نجات داد. خرس وقتی مهربانی آن پهلوان را دید به پای پهلوان افتاد و گفت من خدمتگزار تو می‌شوم و هر جا بروی با تو می‌آیم. آن دو با هم رفتند تا اینکه به جایی رسیدند, پهلوان خسته بود و می‌خواست بخوابد. خرس گفت تو آسوده بخواب من نگهبان تو هستم مردی از آنجا می‌گذشت و از پهلوان پرسید این خرس با تو چه می‌کند؟ پهلوان گفت: من او را نجات دادم و او دوست من شد. مرد گفت: به دوستی خرس دل مده, که از هزار دشمن بدتر است. پهلوان گفت: این مرد حسود است. خرس دوست من است من به او کمک کردم او به من خیانت نمی‌کند. مرد گفت: دوستی و محبت ابلهان, آدم را می‌فریبد. او را رها کن زیرا خطرناک است. پهلوان گفت: ای مرد, مرا رها کن تو حسود هستی. مرد گفت: دل من می‌گوید که این خرس به تو زیان بزرگی می‌زند. پهلوان مرد را دور کرد و سخن او را گوش نکرد و مرد رفت. پهلوان خوابید مگسی بر صورت او می‌نشست و خرس مگس را می‌زد. باز مگس می‌نشست چند بار خرس مگس را زد اما مگس نمی‌رفت. خرس خشمناک شد و سنگ بزرگی از کوه برداشت و همینکه مگس روی صورت پهلوان نشست, خرس آن سنگ بزرگ را بر صورتِ پهلوان زد و سر مرد را خشخاش کرد. مهر آدم نادان مانند دوستی خرس است دشمنی و دوستی او یکی است. دشمن دانا بلندت می‌کند بر زمینت می‌زند نادانِ دوست @adabpardis
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند کز شوق توام دیده چه شب می‌گذراند وقت است اگر از پای درآیم که همه عمر باری نکشیدم که به هجران تو ماند سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس کاندوه دل سوختگان سوخته داند دیوانه گرش پند دهی کار نبندد ور بند نهی سلسله در هم گسلاند ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری در آتش سوزنده صبوری که تواند هر گه که بسوزد جگرم دیده بگرید وین گریه نه آبیست که آتش بنشاند سلطان خیالت شبی آرام نگیرد تا بر سر صبر من مسکین ندواند شیرین ننماید به دهانش شکر وصل آن را که فلک زهر جدایی نچشاند گر بار دگر دامن کامی به کف آرم تا زنده‌ام از چنگ منش کس نرهاند ترسم که نمانم من از این رنج دریغا کاندر دل من حسرت روی تو بماند قاصد رود از پارس به کشتی به خراسان گر چشم من اندر عقبش سیل براند فریاد که گر جور فراق تو نویسم فریاد برآید ز دل هر که بخواند شرح غم هجران تو هم با تو توان گفت پیداست که قاصد چه به سمع تو رساند زنهار که خون می‌چکد از گفته سعدی هرک این همه نشتر بخورد خون بچکاند @adabpardis
📚برشی از کتاب با دیپلم، با پول، با شوهر، با این چیزها آدم خوشبخت نمی شود. باید درد زندگی را تحمل کرد تا از دور خوشبختی به آدم چشمک بزند... 📕اثر: ✍🏻نویسنده: @adabpardis
با مردم به زیبایی دلت رفتار کن... @adabpardis
✏️📚ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی: ادبیات توصیفی مانند رمان، داستان کوتاه و شعر حماسی در هر مقطع زمانی می‌تواند فقط در یک بُعد واحد جریان داشته باشد. شیوه روایت آن خطی است. در ادبیات داستانی شیوه روایت از ذهنیت بسیاری برخوردار است.حضور نویسنده را می‌توان به طور مداوم احساس کرد. نویسنده در ادبیات داستانی مواد کار را برمی‌گزیند و در پی هم مرتب می‌کند. از آن جا که نمایش بازنمود ملموس رویدادها به همان شیوه‌ای است که حقیقتاً وقوع می‌یابد بنابراین نمایش می‌تواند جوانب گوناگون آن را هم‌زمان با هم ارائه داده، کنش و احساس را در آن واحد در چندین سطح منتقل نماید. مزیت قالب نمایشی این است که تماشاگر را در درک و تفسیر متن نمایش آزاد می‎گذارد. به عبارت دیگر این که تماشاگر را در موقعیت همان شخصیت نمایشی قرار می‌دهد. تماشاگر می تواند به جای آن که شرح احساسی را فقط بخواند، آن را بشنود، ببیند و عمیقاً درک کند. هنر نمایش را می توان ملموس‌ترین و عینی‌ترین شکل بازآفرینی موقعیت‌ها و روابط انسانی است. هنر نمایش متضاد است با قالب‌های روایی که به بازگویی رویدادهای گذشته و خاتمه‌یافته گرایش دارد. @adabpardis
بخش 1️⃣: چشم فرو بستن: چشم بر هم نهادن، کنایه از مردن باشد_صرف‌نظر کردن. خاکی نهاد: متواضع و فروتن.  خرقه تهی کردن :کنایه از مردن.   خط کشیدن: کنایه از ترک کردن و محو کردن بی آشیان، خانه به دوش: کنایه از آواره و بیچاره و سرگردان دست و دل باز: بخشنده @adabpardis 📖
عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل که تو‌ ای عشق همان پرسش بی زیرایی قیصر امین پور @adabpardia ❤️
خزان عشق نبینی که من به هر دمی ای گل در آرزوی شکوفائی و بهار تو بودم @adabpardis
✏️📚 تفاوت اساسی ادبیات نمایشی با ادبیات داستانی تفاوت اساسی ادبیات نمایشی با ادبیات داستانی یکی از جذابترین و اسرارآمیزترین خصوصیات نمایش این است که غالباً تماشاگران حاضر در یک سالن، نوعی واکنش جمعی به رویدادها دارند. این امر هم برای بازیگران روی صحنه و هم برای خود تماشاگران، محسوس و آشکار است. انبوه تماشاگران از انسان‎‌های منفرد و منزوی خارج شده و به خودآگاهی جمعی تبدیل  می‌شوند. در یک صحنه خنده‌دار معمولاً همه‌ی حضار با هم میخندند. چنین واکنشی را می‌توان در اجرای یک نمایش ترسناک هم دید. همه‌ی تماشاگران هنگام تماشای برخی صحنه‌ها جیغ می‌کشند. خواندن رمان و داستان برای یک خواننده معمولاً واکنش‌های احساسی بیرونی در برندارد، اما خواندن نمایشنامه این مزیت را دارد که خواننده می‌تواند صحنه‌ی تئاتر را تجسم کرده و همذات‌پنداری بیشتری با متن داشته باشد. @adabpardis
🔹 ضرب المثل های ایرانی 🔹 ۱. مال یک جا می‌رود ایمان هزار جا این ضرب المثل در موقعیتی استفاده می‌شود که مالی از فردی دزدیده شود و مالباخته بدون اطمینان به همه کس شک و ظن داشته باشد و تهمت بزند. ✦✦ ۲. ماه پشت ابر نمی‌ماند. یعنی عاقبت حقیقت آشکار می‌شود. ✦✦ ۳. ﻣﺎﻫﯽ ﺍﺯ «سر» ﮔَﻨﺪﻩ ﮔﺮﺩﺩ ﻧﯽ ﺯ «ﺩُﻡ» ﻣﻔﺎﺳﺪ ﻭ ﮔﻤﺮﺍهی‌ها همیشه از کسانی سر می‌زند که در جامعه شناخته شده هستند و مسؤولیتی دارند. ✦✦ ۴. ﻣﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺍﺯﺁﺏ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺳﺖ. یعنی هر موقع که ﺳﻮﺩﯼ ﺑﻪ ﭼﻨﮓ ﺁﻭﺭﺩﯼ، آن را غنیمت بدان. ✦✦ ۵. ما پوستین ول کردیم، پوستین ما رو ول نمی‌کنه این مثل هنگامی استفاده می‌شود که فردی به امید سودی در کاری دخالت کند و در آن گرفتار شود و اگر کسی به او نصیحت کند که از خیر این کار بگذر برای دفاع از خود این مثل را استفاده می‌کند. ✦✦ @adabpardis
حالا انقدی که بوک‌مارک(نشانگر کتاب) می‌خرید کتاب هم می‌خونید یا اینم رفت تو لیست ادایی‌بازی‌هاتون؟😊 @adabpardis
ابن عمّاره از پدرش نقل می‌کند که گفت: از امام صادق (ع) پرسیدم: "چرا حضرت فاطمه (س) را زهرا نامیدند؟" حضرت فرمود: "برای این‌که هر گاه فاطمه (س) در محراب می‌ایستاد، نور او برای اهل آسمان می‌درخشید، همان‌طور که ستارگان برای اهل زمین می‌درخشند." •معانی‌الاخبار، ص ۶۴ | علل‌الشرایع، ج ۱، ص ۱۸۱ | بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۱۲• @adabpardis 🖤
🪵 چوب تو آستینت می‌کنم! زمان قاجار یکی از انواع تنبیه خلافکاران چوب در آستین وی کردن بوده است. ترتیب آن نیز چون این بود که دو دست محکوم را به شکل افقی نگاه می داشتند و سپس چوبی محکم و خم نشدنی را به موازات دستهای محکوم از یک آستین لباس او وارد کرده و از آستین دیگرش خارج می‌کردند. سپس مچ دست‌ها را با طنابی محکم به آن چوب می بستند تا محکوم دیگر نتواند دست هایش را به چپ و راست یا بالا و پایین حرکت دهد و یا آنها را خم کند. پس از آن، مدتی او را در جایی رو باز نگاه می‌داشتند تا پشه و مگس و دیگر حشرات مزاحم و چندش آور بر سر و صورتش بنشینند و او نتواند آن ها را از خود براند. دست های محکوم به دلیل بی حرکت ماندن پس از مدتی کرخت و بی‌حس می‌شد. 🤓 @adabpardis
دام دگر نهاده‌ام تا که مگر بگیرمش آنک بجست از کفم بار دگر بگیرمش آنک به دل اسیرمش در دل و جان پذیرمش گر چه گذشت عمر من باز ز سر بگیرمش دل بگداخت چون شکر بازفسرد چون جگر باز روان شد از بصر تا به نظر بگیرمش راه برم به سوی او شب به چراغ روی او چون برسم به کوی او حلقه در بگیرمش درد دلم بتر شده چهره من چو زر شده تا ز رخم چو زر برد بر سر زر بگیرمش گر چه کمر شدم چه شد هر چه بتر شدم چه شد زیر و زبر شدم چه شد زیر و زبر بگیرمش تا به سحر بپایمش همچو شکر بخایمش بند قبا گشایمش بند کمر بگیرمش خواب شدست نرگسش زود درآیم از پسش کرد سفر به خواب خوش راه سفر بگیرمش @adabpardis
💫 مولانا ▪️زاده : ۱۵ مهر ۵۸۶ هجری خورشیدی بلخ یا وخش ▫️درگذشت : ۴ دی ۶۲۵ هجری خورشیدی قونیه ▪️آرامگاه : قونیه، ترکیه ▫️محل زندگی : ایران ، افغانستان ، تاجیکستان ، ترکیه کنونی ▪️ملیت : ایرانی ▫️پیشه : شاعر و صوفی ▪️ آثار: مثنوی معنوی دیوان شمس فیه ما فیه مکتوبات مجالس سبعه ▫️سبک : مثنوی ، رباعی ، غزل ،نثر ▪️لقب : مولانا ، مولوی ، خمش ▫️دوره: خوارزمشاهیان (بلخ: ۱۲۰۷–۱۲۱۲، ۱۲۱۳–۱۲۱۷؛ سمرقند: ۱۲۱۲–۱۲۱۳) سلجوقیان روم (ملطیه: ۱۲۱۷–۱۲۱۹؛ آق‌شهر: ۱۲۱۹–۱۲۲۲؛ قرامان: ۱۲۲۲–۱۲۲۸؛ قونیه: ۱۲۲۸–۱۲۷۳) ▪️مکتب : تصوف @adabpardis
🔸احترام امام زاده با متولی آن است🔸 معنی: احترام هر کس را باید نزدیکان او حفظ نمایند. 🔹از خر شیطان پیاده شدن🔹 معنی: لج بازی نکردن 🔸اسب راگم کردن و پی نعلش گشتن🔸 معنی: اصل را از دست دادن و به دنبال فرع آن گشتن 🔹جهان ای برادر نماند بر کس دل اندر جهان آفرین بند و بس🔹 معنی: دوری از دل بستن به دنیا(نزدیک شدن به خدا) 🔸آهسته بیا آهسته برو تا گربه شاخت نزند🔸 معنی: پنهان کردن مطلب، بی سر و صدا انجام دادن کاری @adabpardis
🔰داستان های مثنوی معنوی🔰 ✿⁠ ~ تشنه بر سر دیوار~⁦✿⁠  در باغی چشمه‌ای‌بود و دیوارهای بلند گرداگرد آن باغ , تشنه‌ای دردمند , بالای دیوار با حسرت به آب نگاه می‌کرد. ناگهان , خشتی از دیوار کند و در چشمه افکند. صدای آب, مثل صدای یار شیرین و زیبا به گوشش آمد, آب در نظرش, شراب بود. مرد آنقدر از صدای آب لذت می‌برد که تند تند خشت‌ها را می‌کند و در آب می‌افکند. آب فریاد زد: های, چرا خشت می‌زنی؟ از این خشت زدن بر من چه فایده‌ای می‌بری؟ تشنه گفت: ای آب شیرین! در این کار دو فایده است. اول اینکه شنیدن صدای آب برای تشنه مثل شنیدن صدای موسیقی رُباب است. نوای آن حیات بخش است, مرده را زنده می‌کند. مثل صدای رعد و برق بهاری برای باغ سبزه و سنبل می‌آورد. صدای آب مثل هدیه برای فقیر است. پیام آزادی برای زندانی است, بوی خداست که از یمن به محمد رسید , بوی یوسف لطیف و زیباست که از پیراهنِ یوسف به پدرش یعقوب می‌رسید فایده دوم اینکه: من هر خشتی که برکنم به آب شیرین نزدیکتر می‌شوم, دیوار کوتاهتر می‌شود. خم شدن و سجده در برابر خدا, مثل کندن خشت است. هر بار که خشتی از غرور خود بکنی, دیوار غرور تو کوتاهتر می‌شود و به آب حیات و حقیقت نزدیکتر می‌شوی. هر که تشنه‌تر باشد تندتر خشت‌ها را می‌کند. هر که آواز آب را عاشق‌تر باشد. خشت‌های بزرگتری برمی‌دارد. @adabpardis
✨سعدی ✨ تواضع گرچه محبوب‌ست و فضل بیکران دارد ‏نباید کرد بیش از حد که هیبت را زیان دارد @adabpardis
🌻زندگینامه سعدی ⬅️ ✏️نام اصلی: لقب: مُشرِف‌الدین • کنیه: ابومحمد • نام کوچک: مُصلِح • تخلص شعری: سعدی • نسبت: شیرازی ✏️زاده:بین ۵۸۵ تا ۶۱۵ هجری قمری شیراز، ایران ✏️محل زندگی :شیراز، بغداد ✏️درگذشت :بین ۶۹۰ تا ۶۹۵شیراز، ایران ✏️آرامگاه: سعدیه، شیراز ✏️تخلص:سعدی ✏️پیشه:خطیب شاعرنویسنده ✏️تحصیلات:دانش‌آموختهٔ مدرسه نظامیه بغداد ✏️دوره: اتابکان فارس، عباسیان، خوارزمشاهیان، ایلخانان ✏️سبک نوشتاری : سبک عراقی ✏️کتاب ها: گلستان، بوستان، غزلیات سعدی ✏️دیوان اشعار: کلیات سعدی ✏️تأثیرپذیرفته از:محمد (پیامبر اسلام)، محمد غزالی، سنایی، فردوسی، انوری ✏️تأثیرگذاشته بر: حافظ شیرازی، امیرخسرو دهلوی، ولتر، گوته @adabpardis
📚🌼 حکایت فریدون فرخ و خیمه پادشاهی: فریدون شاه باستانی که بر ضحاک ستمگر پیروز شد و خود به جای او نشست؛ دستور داد خیمه بزرگ شاهی برای او در زمینی وسیع ساختند. پس از آنکه آن سراپرده زیبا و عالی تکمیل شد، به نقاشان دستور داد تا این را در اطراف آن خیمه با خط زیبا و درشت چنین بنویسند و رنگ آمیزی کنند: ای خردمند! با بدکاران به نیکی رفتار کن، تا به پیروی از تو راه نیکان را برگزینند. فریدون گفت نقاشان چین را که پیرامون خرگاهش بدوزندبدان را نیک دار، ای مرد هشیار که نیکان خود بزرگ و نیک روزند @adabpardis