#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
تقدیم به شهید حسین امیر عبداللهیان؛
آه ای غریب رفتهی دیرآشنا حسین
قدت بلند شد برسی تا کجا حسین
سروی میان بوتهی آتش نشاندهاند
از قامتت چه مانده در آنجا بجا حسین
باید عَلَم به شانه بگیری که بگذری
مانند رودخانهای از درهها حسین
رویت سفید! تا که به روی که بنگری
قدت بلند! تا برسی تا کجا حسین
همراه دوست رفتی از این جاده با شتاب
من کیستم که از تو بپرسم کجا حسین
فریادت ای حسین که در لحظهی فرود
گفتی مرا بگیر در آغوش یا حسین
پیچیده دور گردنههایی که در سکوت
فریاد میکنند تو را همصدا حسین
ای آخرین سفیر شهیدان میان ما
مُهری زدی به تذکرهی کربلا حسین
ای با حسین رفته در آن نینوا خلیل
ای با خلیل آمده در این منا حسین
بر صخرههای درهی صعب العبور نیست
یک جا برای ماندنِ یک جای پا حسین
یک جای پا از آنکه سر از پا نمیشناخت
از ابتدای جاده و تا انتها حسین
این قطعه قطعه قطعهی آتش گرفته را
این واژه را که این همه زد دست و پا حسین
بر سینهام نوشتهام و آه میکشم
آیینهی شکسته ندارد جلا حسین
آتش که توی باغ نباشد نمیکند
بالای قامت تو قیامت به پا حسین
#امیر_حسین_هدایتی
@adabqom
#پویش_شعر_فریاد_ذوالفقار
#شاعران_قم
از سنگ صدا درآمد امشب
نجوا و نوا درآمد امشب
بگذار حماسه خوان درآییم
از پیکر خود جوان درآییم
هر لحظه بجوشد از زمین مرد
بگذار شهیدمان کند درد
این درد که خون ِ پیکر ماست
جاری شده در برابر ماست
دردی که شناسنامه دارد
هم دامن و هم ادامه دارد
در پیری و در جوانی ما
در خاکی و آسمانی ما
عباسی و باقری ندارد
افشردی و باکری ندارد
این درد ِ درون یک شهید است
این حال ِ سلامی و رشید است
از پا ننشسته اند مردان
همراه هم اند رهنوردان
در خیمه ی ما حماسه برپاست
غمنامهی ما حماسهی ماست
#امیر_حسین_هدایتی
@adabqom