#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
از اعماق مِهی سنگین، غمی جانکاه میآید
به گوش شب، صدای گریههای ماه میآید
تمام زاگرس در بهت چشمانم فرو رفته
چرا از کوه، پژواک صدای آه میآید؟!
سفر کردی من اما منتظر بودم که برگردی
ولی جای تو باران، ناگهان از راه میآید!
سپردم ابر دنبالت بگردد کوه و جنگل را
چرا با ناامیدی ناگهان کوتاه میآید؟!
بیا ای مرد، این مردم به دنبال تو میگردند
بیا، دارد صدای خندهی بدخواه میآید...
****
«سر جانان ندارد آنکه او را خوف جان باشد»
و ابراهیم کم کم سوی قربانگاه میآید
#فائزه_امجدیان
@adabqom
#پویش_شعر_فریاد_ذوالفقار
#شاعران_قم
ما کیستیم؟ رود به طوفان در آمده
رودی که زندهتر شده، دریاتر آمده
ما کیستیم؟ تیر و کمانهای سربلند
شمشیرهای فاتحِ از خیبر آمده
ما کیستیم؟ آنکه نکردهست پا به پا
گاهِ نبرد خنجر و سر، با سر آمده
در عصر لال بودن دنیا خوشا به ما
ماییم حرف تازهی از حنجر آمده
تقدیر ما قبیلهی گلها شهادت است
گل در شب گلاب شدن، پرپر آمده
*باری! شهید میشود و ناامید نه*
*هر کس میان معرکه با حیدر آمده*
ما اشتیاق تا به ابد زنده بودنیم
آری! که گفته است که دنیا سرآمده؟
#فائزه_امجدیان
@adabqom
#پویش_شعر_فریاد_ذوالفقار
#شاعران_قم
خشمیم که در چلهی هر تیر و کمانیم
چشمیم که آن سوی افق را نگرانیم
آهیم که برخاستهایم از دل مظلوم
ماهیم، که در هر شب تاریک، نشانیم
دریا نسب ماست! بگویید به مرداب
او مرده و ما تا ابدالدهر روانیم!
ما وعدهی حقّیم، نخواهید نجنگیم!
ما راهی قدسیم، نخواهید بمانیم!
خواندیم شبی حَیِّ عَلیٰ خیر العمل را
ما مأذنه در مأذنه تفسیر اذانیم
هم تیزی شمشیر، هم آرامش تدبیر
پیریم و صبوریم، جسوریم و جوانیم
آنها همگی تازه رسیدند به دوران!
ماییم که همقدمت تاریخ جهانیم!
دلنازکی غنچه و سرسختی صخره
ما جمع تضادیم، هم اینیم و هم آنیم
آری! دل ما پر شده از صبر مذاب است
ما کوه دماوندِ به فکر فورانیم!
بغضیم و گره خورده به حلقوم حقیقت
فریاد برون آمده از حلق زمانیم
ما را که ضمیری است پر از شوق شهادت
تهدید کن آری! که سراپا هیجانیم
و الصبحِ إذا أسفرَ* این رمز قیام است
وقتش شده شب را سر جایش بنشانیم
#فائزه_امجدیان
@adabqom
* ۳۴ مدثر: سوگند به صبح، آنگاه كه آشكار میشود