#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
تا سرودن نمیرسد شعرم
بغضم از صد قلم جلو زده است
دفتر از اشک چشمهایم خیس
این غمِ محترم جلو زده است
با که باید بگویم از دردم
کوه و جنگل که سر پناهم نیست
سردم است و عجیب میلرزم
آه، آتش دگر پناهم نیست
میگریزم به خویشتن اما
از نبودت به خویش میپیچم
من تو را بر فراز میدیدم
از فرودت به خویش میپیچم
پشت در سوختی کبوتر من
پر و بالت شبیه مادر شد
ارباً اربا شدی عبایت کو
روضهات هم شبیه اکبر شد
برْکتی دارد این شهادت تو
مثل آیینهای شکسته شدی
نور حق را چه جلوهای دادی
از من و ما اگرچه خسته شدی
با تو ایران حرم حرم شده است
خادم صحن با صفایی تو
تا کجا پای خدمتت رفتی
تا ابد خادمالرضایی تو
خوش به حالت کبوتر حرمی
او خودش جلد آستانت کرد
کنج دارالسلام جایت داد
او برای خودش نشانت کرد
#مینا_شیرخان
@adabqom