eitaa logo
آدم و حوا 🍎
43.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام وقت بخیر یه سوتی از عمه جونم یادم اومد تعریف کنم بخندید شاد بشید عمه من بعضی کارا میکنه یا حرفایی میزنه که خنده داره خودشم تعریف میکنه و یک دل سیر میخنده🤣 یک بار پسرش نصف شبی بیدارش میکنه میگه سرم درد میکنه عمه هم میره آشپزخونه قرص برمیداره خودش میخوره🤣 بعد که میاد پیش پسرش پسرش میگه مامان کو قرص یهو یادش میاد که قرصو خودش خورده🤣 همون یه دونه قرص مسکنو داشته🤣 بازم میام از خاطره های عمه جونم میگم براتون تا خاطره بعدی بای ی ی ی دنیا از مشهد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یبارم نشسته بودیم هممون داشتیم راجب موبایل داییم که شکسته بود صحبت می‌کردیم همون موقع دختر خالم و زن داییم و شوهر دختر خالم داییم بودیم داییمم گوشیش و داده بود به شوهر خواهر زن داییم که درسش کنه وقتی که رفته گرفته ازش مثل اینکه خراب تر شده بوده😂 دیگه همین شد که من که مثل همیشه گیج خدایی هستم نشستم گفتم وی نرین پیش ای گوشیاتون بدین ای درست بکنه آدمه اینا که کار بلد نیستن فقط ی پولی میگیرن ی ضرر بدتری هم میزنن به آدم 😂شوهر دختر خالم از اونور دنباله حرف منو گرفت که آره بابا من که اصلا از ایمان خوشم نمیاد هیچی بارش نیست اصلا از اونور هم داییم هم از اونور که ها اینا کلا میخان بشینن به آدم گوشی که ۸۰۰ تومن پول تعمیرش بوده از من ۱ میلیون گرفته اینا دزدن عامو که یه لحظه دختر خالم که حواسش جمع تر از ما هست 🤣 یادش به زن داییم افتاد که اونورتر رو مبل نشسته و با کلی ادا اشاره به ما فهموند چ خبره😂منم که تازه دو هزاریم گرفته بود گفتم کارش خوبه ها نه که نیست لابد میده دست شریکش خودش کار انجام نمیده😃🤣 ولی خب دیگه چ فایده کار از کار گذشته بود زنداییم هم به روی خودش نیاوردو رفت پیش مامانم اینا تو اتاق 😑خلاصه اینطور دیگ حواستون باشه 😁😔 ماهی گلی هستم 😝❤️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام من کلا از همون بچگی متوهم بودم 😂 هنوزم با ۱۷ سال سن توهم میزنم😐 من بچگی هرر فیلمیو میدیم توهم میزدم نقش اصلیش منم 😅 از توهمای سم خودم که خجالت میکشم بگم ولی توهم دوستمو میگم از زبون خودش😂 من یه دختر اوکراینی عم که به دلیل جنگ و نا امنی کشورم ، به آسیا سفر میکنم با بچه هام و همسرم در کشور میمونه. تصمیم گرفتم به کره بیام و به کره اومدم ، من ۲ بچه داشتم و یه اتاق ۴ تختی تو هتل اجاره کردم ، اون هتل شلوغ میشه و صاحب هتل میگه ۲ مسافر داریم که اگه میشه بیان اینجا. اجازه دادم و دیدم سوهو و مامانشه😐(خواننده گروه اکسو )اسکولا تو کشور خودتون میاین هتل😂😐 حالا بالاخره توهم باید یه جوری پیش میرفت دیگه😐 یه روز من تو اتاق تنها بودم و یه عده میان خفتگیری😐چه هتل بی در و پیکری😐به هرحال توهمه و واقعیت نیست😂 و سوهو میاد و منو نجات میده و اون شب برای اینکه من نترسم ، کنار من نشسته تا من خوابم ببره😂😐 یبارم توهم زدم شوهرم شکاکه درو روم قفل کرده خودم تو خونه بچمو بدنیا اوردم😂🤦‍♀ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یه خاطره دیگه هم بگم. ما پنج تا خواهریم، عروسی خواهر چهارمیه بود من آخریم مجرد بودم.خیرسرمون رفتیم ارایشگاه بماند که خیلی خوشگل شده بودیم😅😜ابجی بزرگم حامله بود خیلیم سرسنگین و باجذبه س وارد تالار که شد چشممون که بهش افتاد از خودمون دیگه یادمون رفت، لباش یکم قلوه ایه حامله هم که بود آرایشگره براش رژلب ۲۴ساعتی صورتی زده بود دیگه خودتون تصورکنید چی شده بود قیافش. تو موهاشم گلهای ریز بلندر گذاشته بود یاد بچه کوچولوها میفتادی.هنوز بعداز۱۵ سال یادش میفتیم هممون مثل اسب میخندیم بهش😁😂😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
۷ داستان زندگی❤️🍀 نگاهم رو پایین انداختم و گفتم .. اوممم...راستش .. آقای کریمی گفت راستش میترسی و نمیتونی اعتماد کنی درسته .. سرم رو تکون دادم .. از روی کانتر یکی از کارتهاش رو برداشت و به طرفم گرفت و گفت هم شماره ی مغازه، هم شماره ی موبایلم رو کارت هست .. برو فکر کن هر موقع تونستی زنگ بزن .. با تعلل کارت رو ازش گرفتم و تو کیفم گذاشتم ... آقای کریمی گفت فقط شرمنده .. میتونم اسمتون رو بدونم .. آروم لب زدم زهره... لبخندی زد و گفت زهره خانم چشم انتظارم نزاری ...از همین لحظه منتظر تماستم ...خواهش میکنم یک بار دیگه به خودت شانس بده ..قول میدم پشیمون نشی... +ایشالا ...با اجازه تون ... خداحافظ.. سریع از مغازه خارج شدم ..حس عجیبی داشتم .. هیجان .. شوق.. ترس... اضطراب... همین که وارد سالن شدم .. رویا بالای سر مشتری بود .. زیر چشمی نگاهم کرد و بعد از چند ثانیه مکث اومد سمتم و بازوم رو گرفت و آروم گفت همین الان بگو چی شده ؟ چشمهام رو گرد کردم و گفتم یعنی چی؟ قراره چی بشه؟ _از پنجره دیدم رفتی مغازه ی طرف..الانم که تا چشمهات میخنده .. فشاری به بازوم داد و گفت به خدا میکشمت ..زود باش.. با خنده گفتم آی دستم ... دستم رو عقب کشیدم و همه چی رو براش تعریف کردم .. رویا خوشحال شد و گفت شب بهش زنگ بزن ..لوس بازی در نیار .. دو بار بهت میگه و التماس میکنه بعد از اون دلسرد میشه ... روی صندلی نشستم و گفتم به همین زودی نمیتونم .. رویا برو بابایی بهم گفت و به طرف مشتری برگشت.. تمام فکرم درگیر آقای کریمی بود .. نمیتونستم به خودم دروغ بگم .. بعد از صحبت باهاش حس خوبی نسبت بهش داشتم ولی همون ترس نمیزاشت قاطع تصمیم بگیرم .. اگه با اینم دچار مشکل میشدم و باز جدا میشدم دیگه نمیتونستم بین خانواده ی خودمم سرم رو بلند کنم .. غروب تصمیم آخرم رو گرفتم ..من به همین زندگی و آرامشی که الان داشتم راضی بودم .. کارت رو تو دستم مچاله کردم و توی سطل زباله انداختم .... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ادامه دارد... •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 😂 حدود هفده هجده سال پیش تازه میخواستن واسه شهرمون گاز بکشند منم تازه عقد کرده بودم و توی جمع ده یازده نفری خواستم جلوی نامزدم اظهار فضل کنم بین بحث گاز کشی بودیم 😄 که گفتم به به چه خوب میشه وقتی گاز کشی کنیم دیگه راحت میتونیم کولر گازی بگیریم و از شر کولر آبی خلاص بشیم یهویی همه اینجوری شدن 😳 من گفتم خوب چیه گاز بهش نصب میکنیم و اگه آب هم قطع شد دیگه کولر داریم دیدم همه افتادن رو زمین و از خنده روده بر شدن و تازه اونجا بود که فهمیدم اسمش کولر گازیه و با گاز کار نمیکنه 😱 خوب چیکار کنم هنوز ۱۷ سالم بود خبر نداشتم به من چه والاااااااا نتیجه اخلاقی هیچ وقت جلوی کسی اظهار فضل و دانایی نکنیم 😑 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام مهربانوی مهربان یە خاطرە از بچگی خواهرم یادم اومد حدود پنج سالش کە بود خیلی عشق تلفن بود😄 بعد یە روز کە چشم مارو غافل دیدە بود البتە کە مهمون داشتیم رفتە نشستە کنار تلفن قبلنا هم کە پیش شمارە نمیخواست چندتا شمارە الکی گرفتە بود بعد کلی کە حرف زد ما رفتیم دیدیم با عموم حرف میزنە گفتیم عە عمو کار داشتی زنگ زدی گفت نە دخترتون زنگ زدە گفتیم این کە بلد نیست چجوری زنگیدە عموم گفت من مغازە دوستم بودم تلفنش زنگ زدە جواب دادە گفتە یە دختر کوچولوئە خیلی نازە بعد دوستم همەاش پرسیدە چند سالتە اسم مامان بابات چیە و فلان خواهرمم گفتە بچە کوچولو دارید بیاد با من بازی کنە😂 اون اقام آمار خواهرمو بە دوستاش گفتە یهو عموم گفتە عە این کە برادرزادە منە😄 دیگە تلفنو گرفتە بود خودش باهاش حرف میزد اینم از خواهر شیطونم کە یە مدت افتادە بود سر زبون فامیل •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
رفته بودیم مهمونی... داشتیم با دوستم غیبت می کردیم... دوستم داشت می گفت خواهر مانی(نامزدم) عجب توری زده شوهرش خیلی به خودش سره.. اصلا بهش نمیاد پزشک باشه چقدرم با شخصیت و سر به زیره منم گفتم آره خیلی نجیبه. دوستم گفت دیدی؟ اصلا به هیشکی نگاه نمیکنه.. منم گفتم آره بابا اگه نگاه میکرد که این میمون و انتخاب نمی کرد.. دیدم دوستم داره چشم و ابرو میاد برگشتم دیدم خواهر نامزدی پشتم وایساده هییییییییییییییییییییییییییییی وای من. گفتم عزیییییییییزم الان داشتم تعریفتو واسه دوستم میکردم .گفت :آره شنیدم:))))😂😂😂😂😂🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یه بار کلاس سوم دبستان بودم روز معلم بود ... یادتونه که تخم مرغارو خالی میکردیم و توش گل میریختیم بعد به خاطر اینکه شب تا صبح گلا پژمرده و له نشن دوباره تخم مرغارو میزاشتم تو یخچال صبحش اشتباهی تخم مرغ واقعی برده بودم نمیدونم حواسم کجا بود !!!!! اینو وقتی متوجه شدم که دو تا تخم مرغ رو زدم تو سقف که بشکنه و گل بریزه رو کله ی معلمه ... ولی در کمال تعجب سفیده و زرده ریخت رو زندگیه معلمه و بچه های بغل دستش 🤣🤣🤣🤣 فقط خداروشکررررررررررررررررررر که شلوغ بود دور و ورش و هر چیم گفتن کار کی بوده من که خودمو لو ندادم😊😊😊😊😊😊😊 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک تزئین ماست و خیار خیلی راحت و زیبا •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 دوستای عزیزم شما که شاغلید و بیرون از خونه هم با اقتدار زحمت میکشید و رفتار خوب و مسئولیت هاتونو کنارش حفظ میکنید آفرین ❤️👍 خانمای گلی که خانه دارید و سعی بر همسر خوب بودن و در صورت بچه داشتن مادر خوبی بودن دارید‌... آفرین ❤️👍 اما شما که شاغلی و تو سر خونه دار میزنی و بهش زالو و یا انگل بودن رو نسبت میدی متاسفم واقعا (( ببخشید که اینطور صحبت میکنم توی چنل نه خداروشکر _ اما جاهای دیگه دیدم به زن خانه دار همین رو میگن و همین طور لقب ها و دیدگاه ها رو براش دارن شرمنده استفاده کردم خواستم واضح تر شه )) و شما خانم خانه داری که حتا حاضر نیستی یه غذا هم درست کنی 😊 یا یه لبخند به همسر بزنی 😊 و زن باید خانه دار باشه و نباید بیرون کار کنه و الگوی اسلامی در مورد زن _ صفت ملکه بودن _ سروری و خانمی و این چیز ها رو فقط بهونه کردی برای راحتی کامل و بی مسئولیت موندن خودت شما هم رفتارت جای تاسف داره . برای شخصیتت هم رو به روی شوهر جای تاسف داره چون شوهرت میشه همه کاره ای که مثل یک بال شما رو به جلو میبره و شما نه گوشه ای از زندگی رو گرفتی و با وجود اینکه قبول کردی ازدواج کنی زحمتی داری 😒 (( خانومای چنل رو نمیگم ولی اجتماعی ازین زنها وجود داره که صددرصد دیدیم _ این نظرم راجع به اینچنین خانوماییه )) ازدواج جریانیه که باید براش آمادگی و به حدی که در مجردی مقدوره آگاهی داشت ... چیزیه که کیفیتش باید حفظ شه خانه دار و همسر کسی که هس که واقعا خانه داری و همسری میکنه ملکه ی شوهر کسی هس که با شخصیته و خانومی و وقار و قدرتای خودشو داره 😊 زن کسی هست که مثل مرد آدمه و مثل مرد توانمند هست اما با توانایی ها و وظایف و روحیه ی متفاوت آیا نباید از توانایی هاش استفاده کنه ؟ باید بگه زن بودن فقط یعنی یه مرد رو سرکار فرستادن و راحت طلبی کامل در عین بی عدالتی ؟ ادعا در برابر ارائه نکردن هیچ چیز ؟؟؟ اگر واقعا زحمتی نمیکشید و یک وظیفه ی کوچیک انجام دادن رو هم بهونه ی غر زدن به شوهر و منت گذاشتن تلقی میکنید خب درک مناسبی از بعد از ازدواج نداشتید یا زندگی مشترک رو به راه براتون مهم نیست در آخر لطفا بدونید که شما فقط یک حق انتخاب و حق نظر دادن در یک مورد رو دارید و اون حق انتخاب در مورد خودتون نسبت به شرایط خودتون و اون قضاوت و نظر دادن هم فقط مختص زندگی خودتونه نه بقیه دوست دارید کسی که شرایط و افکار دیگه ای داره تو زندگی و انتخاب های شما دخالت کنه یا ازتون ایرادشو بگیره ؟؟؟ مسلما نه پس لطفا خودتون هم در مورد دیگران اینطور باشید قضاوت بی رحمانه به زن خانه دار و چشم بد به زن شاغل نداشته باشین 😊 هر دو دسته اگر انسان و وظیفه شناس باشن دوستداشتنی و زحمت کش و قابل احترامن •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 هر زن خانه داری بی دست و پا نیست هر زن شاغلی هم اشتباه نکرده ... اتفاقا خیلی هم عالیه که از قابلیتاش بیشتر استفاده کرده😎 شاید کسی دختری باشه که عشقش استقلال و اقتدار و اجتماعی بودن باشه و راه رو شاغل شدن بدونه و شاید کسی به چیزایی تمایل داشته باشه که فعلا شرایطش پیش نیومده و به مشاغل موجود دیگه علاقه ای نداره و خانه داری و زنانگی بدون شاغل شدن رو ترجیح بده شاید کسی توان و وقت کافی با توجه به شخصیت و اهداف خودش برای خانه داری و شاغلی همزمان نمیبینه (( مثلا یه خانم شاغل میخواد تمرکز بزاره رو کارش و توسعه ش بده😻👍 و به ازدواج فکر نکنه ‌... یا خانمی قصد خانه داری و همسر داری و فرزند خوب تربیت کردن به صورت جانانه و واقعا پر زحمت داره 🤍 )) و هزار دلیل دیگه که خودتون میدونید برای شاغل شدن و شاغل نشدن ما این دلیلا رو میدونیم اما از کسایی که قضاوت و حمله میکنیم بهشون خبر نداریم پس لطفا این رفتارا رو متوقف کنیم .😼⛔️ اختیار زندگی بقیه رو بدیم دست خودشون که ما خسته نشیم 😂 بعدشم با انرژی و تمرکز بریم سر زندگی خودمون🤩😻🌈 مورد دیگه اینه که شرایط هم خیلی موثره یه دختر که تو سن زیر سی سال مدیر عامل شرکت باباشه باید بیاد دختری که تو خانواده معمولی با شخصیت نا کار آمد (( مثلا عدم اعتماد به نفس و عدم آزادی بخاط رفتار و تربیت نادرست خانواده ای که دختر انتخابش نکرده اما داخلش به دنیا اومده )) که زود شوهرش دادن و شوهرش با کار کردن مخالفه رو زیر سوال ببره ؟؟؟؟ این یه مثال بود هنوزم هستن خانومایی که عقاید غلط و انتخاب های غلط در این مورد ها دارن اما خب وجود دارن و دارن زندگی میکنن ما باید بپذیریم نیاز نیس عصبانی بشیم توانمون رو صرف مسیر دلخواه خودمون بکنیم و انرژی مثبتمون رو با حذف غیبت و قضاوت و سرزنش و برچسب نگه داریم ... هر کسی باید ببینه چه تصمیمات و توانایی هایی داره و طبق اون مرد زندگیشو انتخاب کنه باید در آمد و شرایط و رفتار و نظرات مرد سنجیده بشه و اگر با قصد و معیار شما سازگار بود درست میشه بقیه ش دیگه قضاوت بی تاثیر و ناآگاهانه ی دیگرانه 😊 البته بخوایم صادق باشیم هم ریشه ی اینکه خیلی ها شاغل نیستن بجز اونایی که دلیل موجه دارن باورهای غلطی مثل اگه من بخوام کار کنم که شوهر نمیکنم و یا عدم خودباوری هست ... که خب این خیلی ریشه ایه و حل شدنش زمان میبره فقط همینکه بدونیم شوهر تراکتور ما نیست و زنی که ازدواج میکنه همپای شوهر مسئولیتای مخصوص به خودش رو داره و باید عمل کنه و با عشق و نکوبیدن بی رحمانه ی همدیگه زندگی کنیم کافیه اگر خودمون توان شاغل شدن نداریم به شاغلها حمله نکنیم و اگر خیلی حالمون با شغل و اقتدارمون واقعا خوبه و روحیه و شخصیت سالم و مودبی داریم به خانه دار ها توهین نکنیم😐 کسانی هستن که واقعا به شغل عشق یا نیاز دارن و کسانی هم هستن که علاقه شون خانه داریه تو محیط بیرون و به دور از انتخاب قلبیشون شاید اذیت شن قبل از قضاوت یادمون نره که افکار و تصمیمات و شرایط و آدمها اونقددددررررر متفاوتههههه که عقل ما توان حدسشو نداشته باشه😒 ما همیشه طبق چیزی که تجربه کردیم فکر میکنیم و آگاه نیستیم چه چیزایی هس که ازشون خبر نداریم ... به امید روزی که همه وضعیتای مالی عالی _ همه ی انتخابها درست و همه ی زن ها و مردها صاحب افکار درست و خودباوری و شخصیت باشن 🌸👍 دوستتون دارم خانومای گل •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
❌ شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی بهترین مادر دنیا هم میشی بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞 https://eitaa.com/joinchat/3123708404C390120cf85 کانال مخصوص میباشد❌❌❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســ🌺لام روزتون پراز خیر و برکت🍃🌱 🗓 امروز سه شنبه ☀️  ۱۱ اردیبهشت  ١۴٠۳ ه.ش 🌙 ۲۱ شوال  ١۴۴۵  ه.ق 🌲   ۳۰ آپریل ٢۰۲۴  ميلادی •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام و خسته نباشید دیدم این روزها بحث مستقل شدن و خانه داری خانم ها داغه منم گفتم تجربه ی خودم رو بفرستم.😊 من خودم از پانزده سالگی که ازدواج کردم تا الان که مادرم و بیست و دوسالمه از همسرم هیچ پول تو جیبی ای دریافت نکردم، از بچگی تا الان همیشه چشمم به دست پدرم و همسرم بوده و متاسفانه همیشه تحقیر شدم و هیچی عایدم نشد. من همسرم به شخصه با اینکه زن درامد داشته باشه مخالفه بنظر اون اگر یک زن برای خودش مستقل بشه دیگه خدارو بنده نیست چه برسه به همسر😒 اگر برام خریدی میکرد انگار بزرگترین کار رو کرده و باید هر روز ازش تشکر میکردم و اون منت چیزهایی که میخرید رو میزاشت، بارها شده بود مقدار ناچیزی که بهم میداد دیگه روی اون پول نباید حساب میکردم و بدون اجازه اش و صلاحش نباید خرج میکردم😔 خود اون مرد منو اینطوری عقده ای بار آورده بود که با داشتن ده هزار تومان من پولدار ترین آدم دنیا میشدم، همیشه بهم میگفت تو اگر پول داشته باشی دیگه منو دوست نداری و حاضری جون بچه ات و همسرت رو بخاطر پول فدا کنی😒 همچین تفکرات مالیخولیایی داره. سالی یکبار که مانتو و شلوار میخره تا چند ماه منتش رو سرم هست، سعی زیاد کردم همیشه ترفند ها رو انجام بدم که کمی از این اخلاق ها و تفکراتش برداره ولی فایده ای نداشته🤦‍♀ چند جا از اطرافیان رو دیدم که با کمک و گذشت های زن هاشون به جایی رسیدن و به موقعش بجای تشکر از زحماتش، فقط گفتن این خونه مال منه، ماشین ماله من و تو هیچ اختیاری در اون ها نداری. نمیخوام همه ی زن ها و مرد ها رو با هم مقایسه کنم و خیلی از مردها و زن ها شیوه های زندگی و رفتار ها فرق میکنه ولی خب استثنا هم وجود داره، من خودم از زمانی که بیماری پانیک سراغم اومد و سه ساله که باهاش دست و پنجه نرم میکنم، مادرم بهم گفت از بس تو خونه نشستی و افسردگی گرفتی، حداقل کار تو خونه انجام بده که از این حال و هوا دربیای. امیدوارم همیشه همه ی مادر ها سایه اشون روی سرمون باشه، با کمک مادرم یک کارگاه خیاطی نزدیک خونمون پیدا کردم و شروع کردم به خیاطی کردن و الان یک ساله مشغول خیاطی در منزل خودم هستم و از اینکه هم حال و هوام عوض شده و دیگه افسرده نیستم و دستم تو جیب خودمه؛ واقعا لذت میبرم و انگار بهترین لحظات عمرم رو سپری میکنم.😁 من به عنوان یک زن و مادر هم وظایفم رو انجام میدم و هم کار میکنم و برای خودم مستقل شدم، برای من خیلی لذت بخشه که با پول زحمت کشی خودم برای خودم و زندگیم و دخترم خرید میکنم و باعث شگفتیم میشه. درآمد میلیونی ندارم اما همون مقدار هم میتونه منو به وجد بیاره و از تحقیر شدن دور کنه، نمیدونم توی زندگیم مشکل از من بوده و یا همسرم اما الان خوشحالم که تونستم یاد بگیرم برای خودم پس انداز کنم و بدون هیچ منتی برای عزیزانم خرید کنم و شاید همسرم یاد بگیره که هر کسی که میتونه درآمدی داشته باشه میتونه با عشق برای خانواده اش خرج کنه و از شادی خانواده اش لذت ببره نه اینکه ناراحت و عصبانی بشه! خلاصه که همه جور افراد در این دنیا پیدا میشن و هر کسی باید با در نظر گرفتن شرایط زندگی خودش زندگی کنه و امیدوارم به اون خوشبختی که آرامش و لبخند روی لب های عزیزانمون هست دست پیدا کنیم. یا حق❤️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
داستان زندگی❤️🍀 شالم رو جلوی آینه مرتب کردم و از سالن خارج شدم .. طوری از کنار مغازه گذشتم که حتی صورتم رو هم نبینه .. به خونه که رسیدم زهرا خونمون بود .. عروسی خواهرزاده ی احمد بود و برای ما کارت دعوت آورده بود .. دستی به موهاش کشید و گفت زهره یه رنگ خوشگل واسم بزار.. میخوام همه بگن زندایی عروس چه خوشگله .. خندیدم و گفتم رنگ و بیا بچه ها تو سالن انجام بدن ..خودم آرایشت میکنم از عروس خوشگلتر بشی.. زهرا گفت قربون آبجیم برم ..کی بیام .. +پس فردا بیا اینجا، صبح با خودم بریم رنگ بزار... زهرا بعد از شام به خونشون برگشت و من خوشحال بودم که کارت رو دور انداختم چرا که ممکن بود با دیدن کارت عروسی ، با احساساتم تصمیم میگرفتم .. دو روز گذشت و تو این دو روز بارها رویا ازم خواست که زنگ بزنم .. بهش نگفتم دور انداختم و هر دفعه گفتم دارم فکر میکنم .. اون روز ساعت یازده بود که زهرا به خونمون اومد .. داخل نیومد و باهم به سالن رفتیم .. همین که ماشین رو پارک کردم زهره گفت عه ..اینجا موبایل فروشی شده ..بیا میخوام شارژر بخرم. نتونستم چیزی بگم و زهرا وارد مغازه ی آقای کریمی شد... چند دقیقه ای بیرون مغازه معطل کردم .. زهرا سرش رو بیرون آورد و گفت بیا تو ..این گوشی رو ببین ... نفس بلندی کشیدم و وارد مغازه شدم .. زیر لب سلام دادم .. آقای کریمی نگاهم کرد و گفت خوش اومدید .. چند تا گوشی چیده بود روی کانتر و زهرا هر کدوم رو برمیداشت و نگاه میکرد و سوال میپرسید .. انگار آقای کریمی هم حواسش پرت بود و تمرکز نداشت چرا که چند بار اشتباه توضیح داد و دوباره با عذرخواهی تصحیح کرد... زهرا یکی از گوشیها رو گرفت سمتم و گفت نظرت چیه گوشیمو بدم اینو بخرم؟ شونه ام رو بالا انداختم و گفتم نمیدونم ..هر چی خودت دوست داری.. زهرا واسه این که اسمم رو نگه ، گفت آبجی جان یه چی بگو دیگه .. بین این دو تا دو دلم ... آقای کریمی گفت خواهر هستید؟ زهرا جواب داد بله ..من آبجی بزرگم ولی وابسته ترم .. یکی از گوشی ها رو نشون دادم و گفتم همین خوبه ..بگیر بریم .. زهرا گوشی رو گرفت و آقای کریمی کلی تخفیف داد .. موقع خارج شدن از مغازه بودیم که آقای کریمی گفت ببخشید میشه چند دقیقه صبر کنید... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ادامه دارد... •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 هر زن خانه داری بی دست و پا نیست هر زن شاغلی هم اشتباه نکرده ... اتفاقا خیلی هم عالیه که از قابلیتاش بیشتر استفاده کرده😎 شاید کسی دختری باشه که عشقش استقلال و اقتدار و اجتماعی بودن باشه و راه رو شاغل شدن بدونه و شاید کسی به چیزایی تمایل داشته باشه که فعلا شرایطش پیش نیومده و به مشاغل موجود دیگه علاقه ای نداره و خانه داری و زنانگی بدون شاغل شدن رو ترجیح بده شاید کسی توان و وقت کافی با توجه به شخصیت و اهداف خودش برای خانه داری و شاغلی همزمان نمیبینه (( مثلا یه خانم شاغل میخواد تمرکز بزاره رو کارش و توسعه ش بده😻👍 و به ازدواج فکر نکنه ‌... یا خانمی قصد خانه داری و همسر داری و فرزند خوب تربیت کردن به صورت جانانه و واقعا پر زحمت داره 🤍 )) و هزار دلیل دیگه که خودتون میدونید برای شاغل شدن و شاغل نشدن ما این دلیلا رو میدونیم اما از کسایی که قضاوت و حمله میکنیم بهشون خبر نداریم پس لطفا این رفتارا رو متوقف کنیم .😼⛔️ اختیار زندگی بقیه رو بدیم دست خودشون که ما خسته نشیم 😂 بعدشم با انرژی و تمرکز بریم سر زندگی خودمون🤩😻🌈 مورد دیگه اینه که شرایط هم خیلی موثره یه دختر که تو سن زیر سی سال مدیر عامل شرکت باباشه باید بیاد دختری که تو خانواده معمولی با شخصیت نا کار آمد (( مثلا عدم اعتماد به نفس و عدم آزادی بخاط رفتار و تربیت نادرست خانواده ای که دختر انتخابش نکرده اما داخلش به دنیا اومده )) که زود شوهرش دادن و شوهرش با کار کردن مخالفه رو زیر سوال ببره ؟؟؟؟ این یه مثال بود هنوزم هستن خانومایی که عقاید غلط و انتخاب های غلط در این مورد ها دارن اما خب وجود دارن و دارن زندگی میکنن ما باید بپذیریم نیاز نیس عصبانی بشیم توانمون رو صرف مسیر دلخواه خودمون بکنیم و انرژی مثبتمون رو با حذف غیبت و قضاوت و سرزنش و برچسب نگه داریم ... هر کسی باید ببینه چه تصمیمات و توانایی هایی داره و طبق اون مرد زندگیشو انتخاب کنه باید در آمد و شرایط و رفتار و نظرات مرد سنجیده بشه و اگر با قصد و معیار شما سازگار بود درست میشه بقیه ش دیگه قضاوت بی تاثیر و ناآگاهانه ی دیگرانه 😊 البته بخوایم صادق باشیم هم ریشه ی اینکه خیلی ها شاغل نیستن بجز اونایی که دلیل موجه دارن باورهای غلطی مثل اگه من بخوام کار کنم که شوهر نمیکنم و یا عدم خودباوری هست ... که خب این خیلی ریشه ایه و حل شدنش زمان میبره فقط همینکه بدونیم شوهر تراکتور ما نیست و زنی که ازدواج میکنه همپای شوهر مسئولیتای مخصوص به خودش رو داره و باید عمل کنه و با عشق و نکوبیدن بی رحمانه ی همدیگه زندگی کنیم کافیه اگر خودمون توان شاغل شدن نداریم به شاغلها حمله نکنیم و اگر خیلی حالمون با شغل و اقتدارمون واقعا خوبه و روحیه و شخصیت سالم و مودبی داریم به خانه دار ها توهین نکنیم😐 کسانی هستن که واقعا به شغل عشق یا نیاز دارن و کسانی هم هستن که علاقه شون خانه داریه تو محیط بیرون و به دور از انتخاب قلبیشون شاید اذیت شن قبل از قضاوت یادمون نره که افکار و تصمیمات و شرایط و آدمها اونقددددررررر متفاوتههههه که عقل ما توان حدسشو نداشته باشه😒 ما همیشه طبق چیزی که تجربه کردیم فکر میکنیم و آگاه نیستیم چه چیزایی هس که ازشون خبر نداریم ... به امید روزی که همه وضعیتای مالی عالی _ همه ی انتخابها درست و همه ی زن ها و مردها صاحب افکار درست و خودباوری و شخصیت باشن 🌸👍 دوستتون دارم خانومای گل •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غذات سوخته یا ته گرفته😭 بدتر از همه شستن کف قابلمه وماهیتابه س😔😕 ✔️با این ترفند👆🏻, کافیه مقداری نمک بریزید و بذارید حدود ده دقیقه بجوشه بعدش ببینید چه راحت تر تمیز میشه💪 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام به همگی شما دوستان خوب. یه تجربه دیگه هم بگم در مورد شاغل بودن خانمها. من یه دوست داشتم که ازدوران دبیرستان باهم دوست صمیمی👩‍❤️‍👩 بودیم. دختر خوب مهربون.با معرفتی هست.گاهی برام تعریف میکردمیگفت خانوادش بهش میگن تو دختر بی عرضه ای هستی 😢 مثل دخترای دیگه سرکار نمیری و مسخرش میکردن. خلاصه این دوست ما شاغل شد بعداز چندوقت وقتی با دوستم صحبت میکردم متوجه میشدم روز به روز داره عصبی تر میشه.یکی دو بار سرم داد کشید 😒 و بد صحبت کرد بعد عذر خواهی کرد بخشیدم و این عصبی بودن باعث شد الان نزدیک یکساله باهم ارتباط نداریم و خودش هم میگفت باهمه داره اینطوری میشه. دوست من روحیش با کار کردن سازگار نبود. اون وقتی توی خونه بود🏠 کتاب میخوند 📖 فیلم میدید 📺 با دوستاش بیرون میرفت نیاز مالی هم نداشت و آرامش داشت. این تجربه دوتا نکته داشت یک: به دخترمون خواهرمون و همسرمون بخاطره شاغل نبودن برچسب بی عرضه بودن نزنیم دو: روحیه هرخانمی سازگار با کار کردن نیس. شاغل بودن خوبه اما نه برای همه خانمها. درپناه حق باشید☘ ✍ آیا آشپزی شغل نیست ؟ آیا نظافت منزل شغل نیست ؟ آیا تربیت فرزندان (معلمی) شغل نیست ؟ خانمها چند شغل تو خونه دارند منتها مردها معمولا این حقوق زنهارو نادیده میگیرن برای همین یه عده خانه داری را بی ارزش جلوه دادند ✍ وقتی شغل مورد علاقه و سازگار با روحیات انسان نباشه عصبی میشه و این برای مرد و زن فرقی ندارد ✍ چرا بعضی ها همش گیر دادن که خانم بیرون خونه شغل داشته باشه ؟ الان خانم های بیشماری تو خونه هستند و درآمد از کارهای تو خونه دارند. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدیمی رو دور ننداز •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام وقت بخیر بحث گروه درمورد شاغل بودن خانم بود منم به عنوان یک خانم شاغل خواستم نظرم رو بگم. من از بچگی تو یک خانواده با وضعیت مالی ضعیف به دنیا اومدم همیشه بخاطر پوششم توسط دوستام مسخره شدم همیشه حسرت خیلی چیزا به دلم موند به خاطر همین از بچگی با خودم عهد بستم تلاش کنم و بجایی برسم که بتونم برا خودم خرج کنم تا عقده های بچگیم جبران کنم من شدم کارمند تا خونه پدرم بودم اونا از من حقوقم میگرفتند و برا داداشم و خواهرم خرج میکردند منم چون بااعتماد به نفس کم تربیت شده بودم چیزی نمیگفتم وقتی هم ازدواج کردم غرورم اجازه نمیداد از همسرم پول بگیرم گدایی میدونستم خرج نمیکردم مگر اینکه چیزی از حقوقم مونده باشه تا خرج کنم الان همه حقوق من وامه من الان به شوهرم میگم پول لباس میخوام بهم نمیده میگه پول میخوای چیکار ؟ من اگه خانه دار بودم و از اول ازش پول میخواستم عادت کرده بود و الان اینقدر من بدبخت نبودم که حتی پول لباس هم نداشته باشم بخرم شاغل بودن خوبه به شرطی که مرد هم ظرفیت داشته باشه امروز من بعد از این همه تلاش برای زندگی راحت احساس میکنم شکست خوردم •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
روز اول پیش دبستانی پسرم بود ومن دلواپس بودم چون پسرم خیلی لاغرومظلومه کنار مادرا ایستاده بودیم و به بچه ها نگاه میکردیم من به مادر کناریم گفتم نگاه کن قیافه بعضی بچه ها چقدر شروره واون خانوم تایید کردم گفتم مثلا اون که پیراهن راه راهداره خانومه با اخم گفت اون پسر منه من دست پاچه گفتم نه اون که مظلومه اون پشتیشو میگم با عصبانیت گفت اون پسر داداشمه ومن در افق محو شدم😂😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین رسپی مادلن😍 مواد لازم : کره ۱۳۰ گرم شکر ۱۲۰ گرم بیکینگ پودر ۱۰ گرم عصاره وانیل ۱ ق چ تخم مرغ ۳ عدد شکلات ۲۰۰ گرم شیر ۶۰ گرم آرد ۲۰۰ گر•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوینده باورنکردنی درست کن🥰 「 ایده ترفند خلاقیت 」 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 😂 من از بچگی به شدت وسواسی بودم خدا رو شکر با زندگی خوابگاهی تا حدودی رفع شده تعطیلات عید نه سالگیم بود که مامانم خونه نبود و بابامم خواب بود 😴 منم که همیشه تو فاز تمیز کاری و نظافت بودم چشمم خورد به تنگ ماهی و با خودم گفتم این ماهی ها رو از وقتی گرفتیم اصلا حموم نبردیم حتما خیلی کثیف شدن و بدنشون میخاره تنگ ماهی رو برداشتم و رفتم حموم تشت اب و پر کردم و ماهی ها رو انداختم تو اب داااااغ 😣 بعدشم با لیف و صابون افتادم به جونشون با بدبختی از بس سر میخوردن شستمشون و باز اب داغ ریختم تو تشت و کلی کف در همین حین در حموم باز شد و بلههه بابام بود 😱 گفت چیکار داری میکنی گفتم خب اوردمشون حموم کنن خیلی کثیف بودن خلاصه بابام اومد ماهی ها رو نجات داد و انداخت تو تنگشون و اب سرد ریخت داخل تنگ و گذاشت یخچال که شاید زنده بمونن ولی ماهی ها هی سرشون گیج میرفت اخرسرم مردن امیدوارم حلالم کرده باشن 😂 🌼•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•