eitaa logo
آدم و حوا 🍎
43.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 ⬅️ متنم برای وقتیه که زنگ میزنید شوهری و جواب نمیده 👇 "جناب حضرت دوست باعرض سلام و خسته نباشید خدمت حضرت همایونی، شاه شاهان... عشقا! جیگرا! بدانید و آگاه باشید که بانویِ سوگلی, ملکه .......جونتون بسیار دلتنگ جنابتان میباشند. و تقاضای تماس در اولین فرصت امروز را دارند. لطفا جهت دلبری و قربان صدقه آن یار دیرین و دلنشین، هرچه زودتر با بانو تماس حاصل نمایید." ⬅️ اگر بازم جواب نداد، پیام بدین 👇 "باعرض سلام خدمت قبله ی عالم! بانوی قلبتان ملکه..... جان بعداز چند تماس بی پاسخ جنابتان، بسیار غمگین و ناراحت میباشند و میگویند: ما از حضرت یار انتظار نداشتیم که پاسخ بانویشان را نداده و خود نیز تماس حاصل نفرمایند. بدین جهت... باید از دل ما در بیاورند و جهت تنبه امشب شام را مهمان پادشاه خواهیم بود😉 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 😂 من یه خاطره داره برای ۴ سال پیش که ۲۵ سالم بود با خواهرم که ۴ سال ازم کوچیکتره داشتیم توی پیاده رو راه میرفتیم یهو از پشت سر صدای موتور میومد که هی داشت نزدیکتر میشد 😢 منم که دیدم موتور تقریبا پشت سرمه ترسیدم که بخواد کیفمو بزنه یهو پریدم تو بغل خواهرم و جیغ کشیدم که موتوره که پیک یه رستوران بود 😐 نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و از کنارمون رد شد 😒 دیگه منو خواهرم همونجا نشستیم بس که خندیدیم ضعف کرده بودیم 😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 من😍خوشبخت ترین ادم این دنیام چون یکی مثل کوه پشتمه😋 یکی که همیشه هوامو داره☺️ یکی که روم حساسمه💁 یکی که صدام میکنه خانومم😊 یکی که کلی دوستم داره😼 یکی که تماام زندگیه منه😿🙌 یکی که اگ نباشه منم نیستم👌 یکی که اقاییمه👀یکی که دلیل نفسامه💏 یکی که همه دنیامه💑 یکی که جونمم براش میدم? یکی که روم غیرت داره🙀😡 یکی که وقتی ناراحتم پیشمه😢 یکی که درد و غصه من دردوغصه اونم هس😿✌️ یکی که من براش میمیرم🙋 یکی که وقتی پیشمه ارومم💞 یکی که شاید خیلی موقعه ها اعصابشو خوردکنم😓 اما اون بازم دوستم داره😯 یکی که اگ نباشه نیستم❤️ یکی که نفسمه🙆 میخوام بهش بگم دوست دارم قدر تمام نفس هام💟 ✍ ایده های متن را داخل کیف ، کفش ، جیب ، جلوی آینه ، داخل یخچال ، داخل سفره و ... برای همسرتان بزارید و منتظر لحظات باشکوه شور و شوق در همسرتان و انرژی در خودتان باشید 😍 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 😂 یه بار رییس ادارمون از دستشویى اومد بیرون منم همون موقع از جلو دستشویی رد شدم و خیلی خوشحال مثلاً خواستم احترام بذارم گفتم : خسته نباشید !!!!!😅😂 دیگه همکارا هم دست گرفتن هر موقع از دستشویی میام بیرون بهم میگن خسته نباشی قهرمان 😆😁 خب چیکار کنم حالا یه چی گفتما ول نمیکنن😅😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
داستان زندگی 🍀 بعد اروم اروم از پله ها اومدم بالا رفتم اتاقم پیش دخترم خوابیدم. چند روزی شد سرکله ی داداش و خواهرام پیدا شد اومده بودن دنبال سند خونه هرچی گشتن پیدا نکردن، منم حرفی نزدم روبه من کردن گفتن تو ندیدی؟ گفتم من از کجا بدونم سند کجاست.. مگه من دزدم.. خلاصه چند هفته ای گشتن پیدا نکردن تصمیم گرفتن با پول خونه مغازشون تو شراکت شرکت کنن. ماه اول از طرف شرکت یه پول سود خوبی بهشون دادن البته مقداری از پول، نه همش... دومادام و زن داداشام به پدرم گفتن اگه سندت پیدا بشه حتما شراکت کن روبه من کردن با خنده تمسخر گفتن تو که هیچی از دار دنیا نداری جز یه تیکه زمین که بدرد هیچی نمی خوره وگرنه برای توهم میزاشتیم تو شراکت.. گفتم من مثل شما بلندپرواز نیستم هرچی دارم شکر.. بلند بلند بهم خندیدن گفتن اخه تو هیچیم نداری بگی شکر.. یک ماهی از شراکتشون شد، فقط ماه اول سود گرفتن... رسید ماه دوم که گفتن ماه سوم سودشو یه جا بهتون میدیم بادرصد بیشتر... ماه چهارم پنجمم شد هیچ خبری از سود نشد، ۸ماه گذشت همه جا حرف از کلاهبرداری شد که مردم بیشتر خونه و زندگیشون رو از دست دادن یک بساطی شد بیا ببین، من رفتم خونه پدرم همه اونجا جمع بودن حال هیچکس خوب نبود همه ناراحت بودن گفتم چیشده؟ پدرم گفت اون شرکتی که قرار بود به اینا سود چندان بده کلاهبرداری کرده رفته هیچ خبری نیست.. کلاه خیلیها را برداشته از ایرانم رفته در شرکتشم قفله هیچکس نیست کلی شکایتی داره... گفتم من که از اول گفتم به اینا اعتماد نکنید چرا حرف گوش ندادین، پدر حالا به حرفم رسیدی اگه سند تو هم بود الان توام هیچی نداشتی.... بعد رفتم کنار باغچه زمین کندم سند خونه رو دادم به پدرم گفتم پدر ببخشید تنها راهم این بود که سند بردارم تا دست اینا بهش نرسه اخر عمری آواره نشی گول این ادمهای از خدا بی خبر نخوری... خیلی عصبی شدم گفتم همین خواهر برادرهایی که از دماغ فیل افتاده بودن من از بالا نگاه می کردن، من شده بودم کلفتشون تو جمع مهمونی کسر شانشون بودم من باشم حالاچی شد با خاک یکسان شدین.. خواهر بردارهام دیگه پولی برای پیش نداشتن مجبورشدن هرکدومشون یکی از اتاقهای خونه پدرمو بردارن زندگی کنن، خونه پدرم بزرگ تعداد اتاقهاشم ۶تا تو در تو بود که سه تا خواهرم سه تا داداشام با خونوادشون اومدن اونجا زندگی کنن البته نصف اثاث خونشون سرشراکت فروخته بودن چیز زیادی نداشتن. یک روز یکی از اقوام دور على اومده بود پرسون پرسون خونه پدرمو پیداکرده بود میخواست با من حرف بزنه اون روز مادرم بهم زنگ زد خودمو زود رسوندم اونجا گفتم چی شده گفت اون زمینی که على خريده الان یک شرکت فولاد کنارش زدن، زمین شما جز طرح افتاده اون ۸۰۰متر زمین نیاز دارن تا بتونن جایگاه بتونی احداث کنن منم گفتم خوب مگه چقدر پولش می شه اون زمین که ارزشی نداشت گفت قبلا چرا نداشت... ولی الان اون زمین حداقل یک میلیارد قیمتشه وقتی اینو گفت زبونم بند اومد نمی دونستم چی بگم همه بهم نگاه کردن، حالم بد شد... باورش برام سخت بود شوکه شده بودم.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 عالی ترین اوقات روز زمانی خوبه که دستات تو دستامه و داریم قدم میزنیم 👫راستش تو بهترین اتفاق زندگیمی🤗 عاشقتم! چرا؟! چون صبوری🌺 چون آرومی👌 چون تو اوج عصبانیت🙎‍♂ میشی زیبا ترین موجود کره زمین😍 چون خیلی به احساساتم اهمیت میدی 😜چون رازداری 😎 چون وقتی سرتو میخارونم هم تو آروم میشی هم من💆‍♂ عشقتم یه جور خااااااص💋❤️💔 ✍ ایده های متن را داخل کیف ، جیب ، کفش ، داخل یخچال ، داخل سینی پذیرایی ، جلوی آینه ، پشت در ورودی و ... باور کنید لحظات باشکوه و پرانرژی با همسرتون خواهید داشت •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
این خاطره دوستمه میگفت: با ی خانوم تازه دوست شده بودم.بعد دعوتش کردم خونم بعد داشتیم تو پذیرایی در مورد شوهرامون صحبت میکردیم منم گفتم وااااااااااااای شوهر من ک فرشته است هیچ وقت صداشو روم بلند نمیکنه حتی اگ ی ماه هم غذا درست نکنم جیکش در نمیاد و... همون لحظه شوهرش میاد خونه میره تو آشپزخونه«آشپزخونه جلوی در بود و تو پذیرایی دیده نمی شد»خلاصه میبینه زنش غذا درست نکرده یک داد و هواری راه می ندازه.داد میزنه بازم ک غذا درست نکردی مرده شور این زندگی رو ببرن.پدرسگ ی بار شد ی غذا درست کنی.  دوستم میگه منم از خجالت سرخ شدم😂😂😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 یه روز برای اقایی یه برگه دم در گذاشتم و نوشتم: لطفا با لبخند وارد شین. دوستت دارم. وقتی اومد، دیدم خوشحاله. ادامه دادم. هرشب که برمیگشت یه چیز قشنگ میذاشتم دم در. دیدم عکس العملی نداره تصمیم گرفتم دیگه چیزی ننویسم 😒 یه شب که ننوشتم ، اومد داخل گفت : امروز چیزی برام ننوشتی ناراحت شدم😉 گفت : به زندگیم امیدوار میشم اون لحظه. منم خوشحال شدم و هنوز این روند رو ادامه میدم. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
ترم دوتوی دانشگاه کلاس ریاضی عمومی داشتیم وکلاس بسی شلوغ بودمنم ردیف اول نشسته بودم وکلاسم بعدازظهربود منم هیچی ازحرفای استادمون نمیفهمیدم که چی داره میگه وفقط کتابم رابازکرده بودم ببینم میفهمم چیزی ازدرس یانه استادیه مثال نوشت وگفت کی جواب اینامیتونه بگه چندمیشه منم همون وقت داشتم جوابشا ازتوکتاب نگاه میکردم سریع گفتم منفی یک استاد گفت آفرین خوب توضیح بده چرامنفی یک میشه منم گفتم نمیدونم توکتاب نوشته بودکل کلاس رفت روهوا😂😂😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام به همه دوستای گلم .ممنون از همه شما و همچنین ادمین خیلی خوب کانال. من 20سالمه و همسرم ۲۷ . من همیشه دوس داشتم همسرم منو در مورد انتخاب لباس بپرسہ🤔 اما هیچوقت ازم نظر نمیخواست اگه خودمم نظر میدادم اصلا قبول نمیکرد 😔 (اما به ارزوم رسیدم😄) یکبار که همسرم یه لباس جدید پوشیده بود وقتی دیدمش گفتم وآآآآآآی این پیراهن چقدر بهت میاد 😍 گفت : جدا گفتم : اره خیلی خوشگل شدی. اونموقع خوشش اومد ولی اصلا به روی خودش نیورد ولی از اون دفعه به بعد هر جا که میخواییم بریم ازم میپرسه کدوم لباسمو بپوشم😜 با ارزوی بهترینها 🌺 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام به همه خانومای گل✋🌷 اون خانومی که در مورد حاملگیشو گیر کردن تو دستشویی گفته بود🤣🤣 منو یاد یه خاطره تو حاملگیم انداخت براتون بگم که کلی خنده داره😂😂 ما خونمون روستا تو خونه ی پدر شوهرم زندگی میکردیم حیاط مون مشترک بود واینکه دستشویی گوشه حیاط بود😊 وقتی شبا میخواستم دستشویی برم باید حتما شوهرمو بیدار میکردم تا دم دستشویی باهام میومد😁 حامله بودم و نزدیک زایمانم بود یه شب که دستشویی داشتم خواستم شوهرمو بیدار کنم دلم نیومد از طرفی هم می‌ترسیدم تنهایی برم😅خلاصه رفتم حیاط خیلی تاریک بود از ترسم گوشه روسریمو گلوله کردم گذاشتم وسط دندونام فشار میدادم و میرفتم رسیدم دستشویی 😂 وقتی از دست شویی برگشتم وسط حیاط یه طناب بود که چند تا هم رخت روش آویزون بود با ترسو لرز زیر طناب وایساده بودم و حیاطو دید میزدم که نکنه چیزی ترسناکی باشه 😢همینکه حیاط دید میزدم یهو دم در خونه پدر شوهرم یه سایه سفید رنگ دیدم😅چن دقیقه مکث کردم که متمعا بشم فقط یه سایه ست و برم 😅همین که خیالم راحت شد که چیزی نیست خواستم برم سایه شروع کرد پایین اومدن😳😨چنان نعره ای کشیدم که که صدام تا هفت خونه اونورتر رفت😅😂نگو اون سایه پدر شوهرم بوده خواسته بره دستشویی وقتی از خونه اومده بیرون منو که دیده با خودش گفته این لباس چقد بلنده که از روی طناب تا زمین کشیده شده بنده خدا تا قدم اولو گذاشت که بیاد با جیغ مواجه شد که نزدیک بود سکته ش بدم😂🤣🤣 کلی دادو بی داد کرد اون شب مادرشوهرم یه پاش خونه ما بود یه پاش خونه خودشون که نکه مشکلی پیش اومده باشه😂😂😂😂 امیدوارم خوشتون اومده باشه😂✋🌷 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلا ممنون از کانال خوبتون منو همسرم سه سال نامزد بودیم و الان یکساله که عروسی کردیمو تو خونه خودمونیم... همسرم بچه اخر خونوادس و اینکه وقتی سنش خیلی کم بود پدرشو از دست داد😔 واسه همین خیلی بهش توجه میکردن و وابسته خونوادش بود من تو نامزدی میدیدم که تو خونه هیچ مسؤولیتی نداشت و وقتی اومدیم تو خونه خودمون اصلا تو کارای خونه بهم کمک نمیکرد حتی کارای مردونه رو،، بعد یه مدت که گذشت من رفتارامو عوض کردم و شروع کردم سر هر چیز کوچیکی تعریف کردن مثلا اینکه میدونم خسته ای ولی تو خیلی خوب کانالای تلویزیون و تنظیم میکنی الکی مثلا 😜 یا هر وقت تو میری خرید میوه هارو بهتر میشناسی 😜 یا لباسی که تو برام انتخاب میکنی بیشتر بهم میاد اونم کم کم واسه اینکه خودشو بهم نشون بده هر دفعه یه کاری میکنه که من ازش تعریف کنم همه کارارو انجام میده همه اطرافیان میگن که خیلی عوض شده الان همه کارارو مطابق میل من انجام میده تا من خوشحال بشم و ذوق کنم و تعریف کنم 😌 ✍ به جای سرکوفت ، تحقیر و توهین ، میشه با یه روش زیبا و هنرمندانه مثل این خانم 👆 زندگی رو شیرین کرد 💋 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
❀✾••┈┈• سلااام خاطره سفید برفی که در مورد سگک بود رو خوندم میخواستم بگم اکثر مامانا سوتی میدن موقع خرید. این خاطره ی دوستم هستش از زبان خودش میگم با مامانم رفته بودیم یه مرکز خرید شیک و باکلاس ، بعد من از پشت ویترین از یه شلواری خوشم اومد 👖😍 خواستم برم داخل بپرسم سایز من دارن یا نه که دیدم فروشنده دو تا پسر جوون و خوشکل هستن خجالت کشیدم نرفتم تو.☺️😊 به مامانم گفتم مامان برو داخل اما هواسِت باشه قشنگ حرف بزنی بگو که این شلوار پشت ویترین سایز ۳۸ دارین یا نه؟ مامانم هم گفت باشه 😎😎 آقا تا رفت تو گفت ببخشید آقا ساویز ۳۸ دارین؟ وای منو میگی مرردم از خجالت یه سیلی زدم تو صورت خودم و اشاره کردم بیا بیررررون😫🙁🥺 مامانم هم داشت میومد بیرون یه پسرا گفت چی می‌خواستین مادر؟ گفت هیچی برم ببینم دخترم چی میگه منم تا ته پاساژ تند میرفتم مامانم هم از عقب سرم می گفت چی شده؟ کسی بهت چیزی گفته؟🧐🤪😂😂 گفتم مامان سایز نه ساویز آبرومو بردی😭😭 میگه طوری نیس اینا که ما رو نمیشناسن😕🥺😂😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام م 🤣😂😂🤣 یه روزمن و همسرم و دوستم و اقاشون باهم رفتیم بیرون پیاده روی و گردش و ‌..... اینم بگم ک من به شدت با همسر دوستم رودر بایستی داشتم و خجالتی بودم همینطوری ک مسیرهامونو عوض میکردیم و عرض خیابون رد میشدیم من از ترس اینکه ماشین بهم نزنه اومدم سمت چپ همسرم ایستادم یهو دیدم دستم کشیده شد و دارم میرم اونور خیابون و نگاهم همچنان ب همسرمه ک هنوز از خیابون رد نشده بود🙄🙄😳😳 ی لحظه داشتم فک میکردم این کیه دست منو سفت گرفته 😅🙄 تا ی نگاه بهش کردم اشتباهی ب حا اینکه دست خانمشو بگیره دست منو گرفته بود🤨 دستمو چنان از دستش دراوردم ک بنده خدا دستش درد گرفته بود😝😝 قیافه 😎 هم ب خودش گرفته بود🤨😏 انگاری جایزه گرفته😂😂 بعد همسرم و دوستمم اومدن ب ما ملحق شدن😅😅 غش کرده بودن از خنده😅 وایی هر وقت باهمیم همسرم ب دوستش میگه حواست ب دست بی غرارت باشه🤣😂 دختر پاییزی🍁🍁 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀ایده سرو برنج خورشت باسلیقه باش بانو🍚🍜 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدرد بخور برای تنبلا 😄👌 ➣ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 با سلام وخسته نباشید میخواستم از بابت کانال خوبتون تشکر کنم و همچنین از دوستانی که در مورد خواص ذکر معجزه گر «یاودود» برامون گفتن کمال تشکر کنم منو آقایی دیشب دعوای حسابی کردیم بعد ایشون از پیش من رفتن و من ناراحت بودم حدود نیم ساعت نشسته بودم که یادم اومد ذکر بگم بعد با خودم گفتم 100بار ذکر«یاودود» میگم که آشتی کنیم باور میکنین 25دور میگفتم که دیدم آقایی اومد پیشم اصلا من تعجب کردم چطوری شد با اون عصبانیتی که از پیشم رفت گفت که دیگه نمیتونم تحملت کنم (البته منم یه کم عصبانیش کرده بودم) بعد اومد پیشم از دل هم درآوردیم ✍ این ذکرها و دعاها مثل عبارت های تاکیدی محققان غربی است هر دو یک هدف که خوشبختی و موفقیت است دنبال میکنند منتها با دو روش متفاوت ، از نظر علمی هم تاثیر کلام انسان برای تغییر مولکول های آب ، رشد گیاهان و ... ثابت شده •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🧞‍♀طلسم جدایی بین دو نفر حرام ۲۴ ساعته 🧞‍♀بازگشت معشوق و بختگشایی 🧞‍♀دفع_دعا و جادو و چشم نظر 🧞‍♀فروش_ملک و آپارتمان معامله 🧞‍♀جذب پول و رونق کسب و کار 🧞‍♀گره_گشایی در مشکلات زندگی ⛱دفع اجنه و شیاطین از منزل با قران https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 ♦️همین الان عضو شو پیام بده 👆
🔴دعای وفاداری ، دعایی برای زن دوم نگرفتن همسر 🔴 فردی که نمیخواهد شوهرش همسر دوم اختیار کند و میخواهد که زندگی اش از دوام و استحکام بهتری برخوردار باشد، و مهر و محبت شوهرش هم نسبت به او بیشتر شود. اگر دعای شریفه ی زیر را با گلاب و زعفران در سه برگه نوشته، اولی را به همسر بنوشاند. برگه دوم را داخل بالش او بگذارد و برگه سوم را با خود همراه داشته باشد ،ان شاء الله به خواست خود خواهد رسید...👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 انقدر قویه این دعا که یک روزه اثرشو میبینید😳👆
پیرزن ۷۶۰ ساله که هنوز زنده است +عکس👇⛔️🔞 https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db
🌼✨در این روز زیبا براتون 💚✨روزی سرشار از برکت 🌼✨آرامــــش و شـــادی 💚✨و سـلامـتـی آرزومـنـدم 🌼✨ان شــاءالله درپــنــاه 💚✨خــــدای خوبــیــهــا 🌼✨همیشه باغ زندگیتون سبز 💚✨پــر از طــراوت بـــاشـــه 🌼✨امـــــیـــــدوارم 💚✨امـــروز بــهــتـــریــن روز 🌼✨تــابـسـتـونـی تــون بــاشــه سلام صبح تون بخیر ونیکی 🕊️🕊️🌾🌸🌾🕊️🕊️
مخزن ادم و حوا: سلام سلام مهربانوی عزیزودوستان عزیزترازجان💋💋💋💋😍 اومدم بایه سوتی افتضاح 😱دیروز داییم رادیدم دوباره گندی که زدم یادم اومد🥴🥴🥴 چندسال پیش یه فیلمی میزاشت خواب وبیدار📺که اقای مهدی فخیم زاده درنقش اصغر کپک بازی میکرد ازقضایه روز بابچه هااومدیم فیلم بازی کنیم🎥من نقش ناتاشاویکی ازذوستا اصغرکپک دوستانی که شماباشیدیه دایی دارم اسمش اصغره داشتندباخانمش ردمیشدند🚶‍♂🚶‍♂منم باصدای بلند دوستم که نقش اصغر کپک راداشت راصداکردم 🥴🥴🥴🥴🥴زندایی منم ترک است وکپک به ترکی میشه سگ🐕وااااااای نگم بعدش چی شد فقط یه کتک مفصل خوردم ودوستای نامردم نگفتند داشتیم بازی میکردیم😡😡😫😫😫😫مامان زهراکوچولو هستم دوستتون دارم ادمین جون دستم شکست بزارلطفا •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• سلام❤️❤️خاطره درباره حموم نوشتن منم یاد خاطره خودم افتادم🥺🥺من 6ماهه حامله بودم. خونمون ویلایی هست، یه دستشویی کوچک گوشه حیاط داریم. تابستون بود منم روی حیاط بودم رفتم دستشویی شوهرمم بیرون داشت باهام حرف می‌زد، یهو صدایی ازتوی کوچه اومد، آقام رفت بیرون. منم کارم تموم شداومدم بیام بیرون دیدم درازبیرون قفله، خیلی بدبود اونهایی که توی دستشویی گیرکردن میدونن😅😅منم حامله به سختی نفس میکشیدم ومحکم میزدم به شیشه که بشکنه😂ازاونورهم شوهربیخیالم که درروقفل کرده بود رفته توکوچه و داره با همسایمون حرف میزنه، میبینن داره صدای داد و فریاد میاد، همسرم فکر میکنه همسایه کناریمونه، برمیگرده میگه یا خدا چه اتفاقی افتاده 😳😳واینا، بعد از چند دقیقه خانم همسایه میگه فکر کنم صداازخونه ی شمامیاد😁😁اونجا بوده که شوهرم میدوه میادخونه ومنونجات میده😂😂😂منم اینقدر عصبانی بودم با صدای بلندروحیاط فقط فحشش میدادم، اونم میگفت تو رو خدا آرومترهمسایه هابیرونن آبروم میره😥😥منم دادمیزدم که میخوام آبروت بره😂😂😂😂الان که تعریف میکنم کلی میخندیم. امیدوارم همیشه شاد باشین •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام عزیزم من همون هیرو🦸‍♀🔫هستم اومدم یه سوتی دیگه بگم یه روز با مادرم و همسر گرامی رفتیم یه مرکز خرید ،خیلی گشتیم اینور اونور منم پاهام خسته بود همسرم رفت داخل مغازه منو مامان همونجا داخل راهرو موندیم منم به دیوار تکیه دادم ،یه پسره اومد تیپش هم به متکدی ها نمی‌خورد دستش جلوم دراز کرد،منم گفتم 💰 پول ندارم پسره😳 گفت پول چیه برو کنار می‌خوام رد شم نگو من به یه در تکیه دادم 🤣🤣🥲،دیگه ما منفجر شدیم از خنده،پسره هم بیچاره سرشو تکون میداد (تو دلش میگه چه آدمای گیجی پیدا میشه)🥴🥲. ‌•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
داستان زندگی وقتی اینو گفت زبونم بند اومد نمی دونستم چی بگم همه بهم نگاه کردن، حالم بد شد... باورش برام سخت بود شوکه شده بودم.... مادرم یکم آرومم کرد بعد گفتم شما راست میگین یا میخواین شوخی کنید؟؟! گفتم خواهرم شوخی چیه میدونید چند نفر دنبال صاحب این زمین هستن... منم چون دیدم زن على اقا هستی چندروزه دنبال خونتون بودم حتی خونه على اقا رفتم تا بتونم رد نشونی ازت بگیرم که اونجا نبودین، آدرس محل زندگی پدرت رو بهم دادن خیلی خوشحال بودم تو پوست خودم نمیگنجیدم باورم نمیشد خدا صدامو شنیده بود. روز بعد به همراه پدرم و برادرام رفتم سرزمین دیدم حقیقت داره زمینم اونجا شده بود طلا، قیمتش بالارفته بود... چند هفته ای دست نگه داشتم تا بتونم با قیمت خوب انجارو بفروشم یک روز تصمیم گرفتم برم بنگاه زمین رو بفروشم، به همراه پدرم رفتم اون زمین رو به قیمت یک میلیارد پنجاه میلیون فروختم، چون هم شرکت فولاد خورده بود هم راه آهن از کنار زمينم رد شده بود بعد چند هفته تصمیم گرفتم یه خونه برای خودم و دخترم بخرم. اون زمان قیمت خونه ها خیلی پایین بود مثل الان نبود... یه خونه ۱۲۰متری خریدم ۵۰تومن، و من و دخترم رفتیم اونجا زندگیمونو شروع کردیم... یه کارگاه تولیدی انواع پارچه و بافتنی راه انداختم، خواهر و برادرهام زن داداش دومادمون بردم تو اون تولیدی مشغول کار کردم... چون وضع زندگیشون به صفر رسیده بود، یکی شده مدیر تولید، یکی تو قسمت بسته بندی، یکی هم پشت دستگاه موند، خانمها هم آنجا مشغول کار شدن به پدرم به کمک مالی کردم تا خونشو بفروشه یه خونه تازه ساخت بخره خودم شدم مدير اون تولیدی بزرگ... روزبه روز کارم بیشتر رونق می گرفت حتی به استانها و شهرستانها سفارش میبردیم.... وقتی دیدم سفارشات زیادشده چندتا دستگاه دوباره اضافه کردم نیروی کار بیشتر کردم همشونم زنای بی سرپرست بودن دوتا ماشین پخشم خریدم ، ۲۳ سال پیش قیمت خونه ملک ارزون بود مثل الان نبود که با یک میلیارد فقط یه خونه میشه.... خلاصه پولم بیشتر شد چند واحد خونه خریدم بنام خودم و دخترم زدم... ولی هیچوقت به خواهر برادرهام خونه یا پولی کمک نکردم، فقط بخاطر بچه هاشون اجازه دادم تو تولیدیم کارکنن بعد اونم هیچوقت اون کلاهبردار پیدا نکردن الان دختر من، نرگسم ۲۷ سالشه دوساله ازدواج کرده سرزندگی خودشه. منم به لطف خدا.. الان بزرگترین برند تولیدی رو دارم حتى لوح بهترين و با کیفيترین تولیدی پارچه رو گرفتم... همه ی اینها از پول حلالی بود که على برام گذاشت زحمتشو کشید ، بله علی به عهدش وفا کرد منو خوشبخت کرد حتی از همه ی اطرافیانم بالاتر شدم... ولی ای کاش خودش کنارم بود این روزهارو می دید یه روز به پدر مادر وخواهر برادرهام گفتم اگه شما با على بد نمیکردین الان دلم با شما صاف بود من هرگز شما رو نمیبخشم . . . چون خدا آدم از عرش به فرش میاره و ادم بدبخت و از فرش به عرش می رسونه... همون دومادایی که مادرم اینا پزشو به همه میدادن الان چی شد همشونو خدا زمین زد دلم خنک نشده نه راضی به این نبودم کسی زمین بخوره ولی یکم به خودتون میومدین می دیدین زندگی بالا پایین داره... روزی میرسه من بالای چرخ فلکم روزی برسه شما پایين چرخ فلک باشین... بله این زندگی این دنیا گذری هستش، الان همین نون نمکی که رو سفرتونه دست رنج زحمت سالها تلاش على منه اخه پولش حلال بود درسته دیر شد خودش ندید ولی الان شما دیدین سر همون سفره هستين... من تازمانی که زندم هرگز نمی بخشمتون.... اینم داستان زندگیم بود تو دلم درد خیلی هستش هنوزم سالها از مرگ علی می گذره من نتونستم با این موضوع کنار بیام هنوزم منتظرم روزی درباز بشه علی بیاد خونه... هنوزم منتظر اون لبخند شیرین اون چهره معصومم هرگز جاشو کسی نمی تونه برام پرکنه. امیدوارم همه ی ادمهای زندگیمون ادمهای دورواطراف خودشون از بالا نگاه نکنن خیلی سخته برای کسی که بانگاه تحقیر بهش نگاه کنن. ممنونم از نگاه پرمهرتون که تا اینجا داستان زندگی من خوندين. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 من برای اینکه نامزدمو راغب کنم به دیدنم بیاد، این متن رو واسش فرستادم: جناب آقای مهندس با سلام احتراما، به اطلاع میرساند که وضعیت شارژ قلب فرشته کوچک شما رو به اتمام است، خواهشمند است هرچه سریعتر نسبت به شارژ مجدد قلب این عاشق دل باخته، اقدام فرمایید. باتشکر انجمن عشق و یار 😜 ....بعد آقایی چندتا قلب فرستاد ک منم جوابش اینجوری دادم: 👇👇 " شارژ شما مورد تایید نیست، لطفا مجدد امتحان کنید..." باز چندتا قلب دیگه فرستاد و من چون هدفم دیدار بود این جواب رو ارسال کردم: 👇👇 ⛔️اخطار.... اخطار.....⛔️ شارژ فقط از طریق مراجعه حضوری صورت می پذیرد.👫 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•