eitaa logo
آدم و حوا 🍎
43.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🔆امام هادى در سامرا امام هادى (على النقى ) در صريا (دهى است در اطراف مدينه ) در نيمه ذيحجه به سال 212 متولد شد و در سامرا نيمه ماه رجب سال 254 وفات يافت و چهل و يك سال داشت و مدت امامت آن حضرت 33 سال بود، مادرش كنيزى بود كه سمانه نام داشت . متوكل عباسى آن جناب را به ماءموريت يحيى بن هرثمه از مدينه به سامرا آورد و در همان شهر ماند تا از دنيا رحلت نمود.(1) روزى كه حضرت با يحيى بن هرثمه وارد سامرا شد. در كاروانسراى گدايان به امام عليه السلام جاى دادند. صالح بن سعيد مى گويد: روزى كه امام هادى وارد سامرا شد خدمت آن حضرت رسيدم . عرض كردم : فدايت شوم اين ستمگران سعى مى كنند به هر وسيله كه هست نور شما را خاموش سازند و نسبت به شما اهانت كنند، تا آنجا كه شما را در اين مكان پست كه كاروانسراى فقر است ، جاى داده اند. در اين وقت امام عليه السلام با دست به سويى اشاره كرد و فرمود: اين جا را نگاه كن اى پسر سعيد! ناگاه باغهاى زيبا و پر از ميوه و جوى هاى جارى و خدمت گزاران بهشتى همچون مرواريدهاى دست نخورده ديدم ، چشمهايم خيره شد و بسيار تعجب كردم . امام فرمود: ما هر كجا باشيم اين وضع براى ماست ، اى پسر سعيد! ما در كاروانسراى گدايان نيستيم .(2) 📚1- بحار: ج 50، ص 197. در تولد، وفات و امامت آن حضرت اقوال ديگرى نيز نقل شده است . 2- بحار: ج 50، ص 199 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌱اگه آدامس چسبید به موهاتون یا لباساتون کافیه اون قسمت رو داخل یه ظرف قرار بدی و روش کوکاکولا بریزی میبینی که چه راحت جدا میشه ‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش نقاشی با خامه روی کیک🍰✨ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سال پیش اخرین جلسه بود که میرفتیم مدرسه بعدش امتحانای ترم شروع میشد.. اخرین زنگ هم ورزش داشتیم🤸منو چندتا از دوستام نشستیم رو زمین و پانتومیم بازی کردیم من هواسم نبود جلو معلم یه حرف زشت از دهنم در رفت و حسابی خجالت کشیدم😂😅 ولی بعدش نمیدونم چی تو مغزم گذشت که بلند رو به بچه ها گفتم نه نه راهش ندین تو بازی ها و بعدش به معلم اشاره کردم🥲😖یعنی هروقت یاد نگاه معلمم میوفتادم دلم میخواست با اغوش باز بپرم تو روغن داغ😂🤦🏻‍♀️ولی خداروشکر از مدرسه رفت و من دیگه ندیدمش😂🤲 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
من چند شب پیش بود اومدم مسواک بزنم.مسواکو که برداشتم درشو باز کردم اومد اینو بکنم زیر آب بشور بعد خمیر دندون بزنم من این مسواک رو کردم زیر آب تا اومدم دست بکشم روش یه دفعه دیدم یچیزی روش هست یه جیغ خفه کشیدم که بخاطر اینکه فاصلم با مامان وداداشم کم بود اوناهم فهمیدن مامانم اومده میگه چته؟مسواکو نشونش دادم.حالا فکر مکنید چی روش بود؟یه کرم گنده مامانم که انقد دعوام کرد که حالا واسه چی جیغ میزنی باید میکردی تو آشغالی ولی من تا دوروز هرچی داشتم میخوردم یا خودم اون صحنه کرمرو یادم میومد یا داداشم یادم میاورد که هرچی داشتم می خوردم کامل کوفتم می شد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
📝 خار را در چشم دیگران می‌بینیم ... تیر را در چشم خودمان نه! دوست و آشنایی داریم که حتی هنگام بازی‌های دورهمی در مجالس خوشی هم سعی در پیروزی به وسیله تقلب دارن و اون رو نوعی زرنگی میدونن و امان از وقتی که ببازن ... زمین و زمان رو به هم میبافن. مسائل رو بر اساس منافع خودشون میسنجن و قوانین رو مطابق سلیقه خودشون تفسیر میکنن؛ بعنوان مثال وقتی کنارشون تو ماشین نشسته بودم، انواع تخلفات رو انجام دادند اما هر بار دیگران رو مسبب و مقصر می‌دونستن! یا مثلا همین شخص همیشه در تلاشه تا با نوسان گیری و خرید ارز سود کنه، اما دائم افرادی رو که ارز یا سکه میخرن مذمت میکنه. این داستان زندگی همه ماست تا وقتی پای منافع خودمان به میان نیامده، قوانین مفید و محترم هستند... ولی اگر کار خودمان گیر باشد حاضریم کل شهر را به آتش بکشیم تا مرغمان را سوخاری کنیم. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
😊جملاتی که مرد را جادو کرده و بی تاب دیدن زنش میکنه!!! 👇👇 🌷 بهت افتخار میکنم 🌷 به وجودت می بالم 🌷 باعث افتخارمه که همسر توام 🌷 چشم 🌷 سرور 🌷 آقای من 🌷 مرد قدرتمند من 🌷 تو چقدر زور داری ماشاالله 🌷 تکیه گاهم 🌷 تنها پناهم 🌷 امیدم •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
چند روز پیش مامانم میره بانک برا کارت عابر بانکش که تاریخ انقضاش تموم،شده..کارمند بانک شماره موبایلشو میپرسه مامانمه شماره رو میگه بعد کارمند بانک میگه نگا کنید ببینید براتون پیام اومد یا نه..(تازه براش گوشی لمسی گرفتیم هنو زیاد یاد نداره باهاش کار کنه واسه همین بیرون نمیبره با خودش) خلاصه مامانمم الکی داخل کیفشو نگا میکنه میگه اره اره اومد دستتون درد نکنه..بعد اقاهه میگه خب لطفا رمزی که تو پیامه بخونید تا بزنم تو سیستم و کارتتون فعال شه..مامانم میگه دلم میخواست زمین دهن وا کنه برم توش که با این سنم دروغ نگم😁 بعدم خیلی شیک و مجلسی راستشو میگه..میگه فک کردم الکی میخواین سخت گیری کنین منم الکی گفتم گوشی همرامه و پیام اومد که کارتون راه بیوفته😁 وقتی تعریف کرد داداشم که دوستش کارمند همون بانکه کلا با مامانم قهر کرد و رفت بیرون😁🤣 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
با همسرم بیرون بودیم.همسرجان رفت از مغازه وسیله بگیره.بعد دیدم دیر کرد.از داخل ماشین نگاه کردم دیدم شوهرم جلوی در مغازس.دو تا بوق زدم و بهش اشاره کردم بیا دیگه دیر شد. یهو دیدم شوهرم از یه مغازه دیگه اومد بیرون😑😑نگو یه نفر دیگه رو اشتباه گرفته بودم با همسرم.ینی طرف وقتی بهش اشاره کردم گفتم بیا دیگه قیافش اینجوری بود😒😒 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیب زمینی برشته و سس ماست😍😋 مواد لازم سیب زمینی کوچیک🥔 ۱۰ عدد کره 🧈۲۰ گرم روغن زیتون🫒 ۴ قاشق پاپریکا و اورگانو و آویشن🌿 هر کدوم نصف قاشق چای خوری نمک🧂 ۱ قاشق چایخوری مواد سس ماست 🍶۴ قاشق شوید و گشنیز🍃🍀 ۳ قاشق غذا خوری پولبیبر 🌶نوک قاشق چای خوری دمای فر ۱۸۰ درجه ۲۰ دقیقه •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🔴ماجرای جالب ازدواج یک ساعته در حرم پسری به دنبال زن و زندگی و ازدواج بوده و خب جور نمی شده . هر کاری میکرده اون دختری که میخواسته جور نمی شده تا این که واقعا به استیصال میرسه....تصمیم میگیره بره مشهد سراغ امام رضا... به محض رسیدن به مشهد به مادرش زنگ میزنه میگه میرم یه ساعته زنم رو از امام رضا میگیرم و میام ..... خلاصه اقا پسر یه رااااااااااست میره حرم امام رضا.....بعد به سختی خودش رو میرسونه به ضریح و رو میکنه به آقا میگه : همسر منو تا یک ساعت دیگه میرسونی وگرنه … ال و بل..... این حرف رو میزنه و از حرم خارج میشه .. ولی هنوز چند قدم دور نشده بود که یه خانم رو میبینه که از دور با عجله داره میاد سمتش...👇👇😐 https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db اینجوری آخه😂😳👆 سنجاق شده در کانال❌❌👆👆
پیرزنی ۷۶۰ ساله که هنوز زنده است +عکس👇⛔️🔞 https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db سنجاق کانال👆❌❌❌
🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋 🔆 پیاده روی به سوی مکه يك سال امام حسن مجتبى عليه السلام با پاى پياده به سوى مكه حركت كرد. در بين راه پاهاى مباركش ورم نمود. يكى از همراهان گفت: مقدارى از راه را سوار شويد تا اين ورم خوب شود. حضرت فرمود: هرگز سوار نمى‏ شوم، ولى وقتى به اولين منزل رسيديم، شخص سياه پوستى را كه روغنى به‏ همراه دارد مى‏بينى. آن روغن را از او خريدارى كن تا ورم پايم را با آن معالجه كنم. او گفت: ما در پيش روى خود محلى را كه چنين روغنى در آن جا به فروش برسد سراغ نداريم!؟ حضرت فرمود: همان است كه گفتم. مقدارى كه راه را رفتند شخص سياهى پيدا شد، امام به آن همراه گفت: آن كه مى‏ گفتم، آن جاست، برو و روغن را بخر و پول آن را پرداخت كن. او رفت تا روغن را بخرد. شخص سياه پوست پرسيد: اين روغن را براى چه كسى مى‏ خواهى؟ گفت: براى امام حسن بن على عليه السلام. سياه پوست گفت:مرا نزد او ببر، وقتى نزد امام آمد، گفت: فداى شما شوم، من نمى ‏دانستم كه شما به اين روغن احتياج داريد، پولى هم بابت آن از شما نمى‏ گيرم و خود من هم غلام شما هستم. فقط از شما تقاضا دارم، دعا كنيد خدا فرزند سالمى كه دوست دار شما اهل بيت باشد به من مرحمت كند. حضرت فرمود: به خانه‏ ات باز گرد كه خدا فرزند سالمى كه شيعه و پيرو ما خواهد بود، به تو عنايت مى‏فرمايد. «1» (1). محجة البيضاء، ج 4، ص 220؛ شنيدنيهاى تاريخ، ص 139 و 140 📚منبع: داستان ها و حكايت‏هاى حج، رحيم كارگر، نشر مشعر - تهران، چاپ: پانزدهم، 1386،ص16-17. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالاد پاییزی🥙🍁 مواد سس : ماست یونانی ۵ ق غ🥣 سس مایونز ۲ ق🥣 آب لیمو ترش شکر ۱ ق غ🍋 نمک، فلفل🌶 مواد لازم : سینه مرغ🍗 گردو ذرت🌽 انار •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
صبح رفتم بانک ، چک داشتم باید میخوابودندم به حساب ، تا رسیدم دیدم اصلا هنوز هیچ کاری انجام نشده و ملت منتظرن و سیستم ها شون قطع بود ملت هم همه ناراحت ،منم روی یه صندلی آرووم نشستم که بلاخره نوبتم بشه خلاصه سیستم ها درست شد و یکی یکی صدا کردن ،وقتی نوبت من شد رفتم و چکارو که قبلا پشت نویسی کرده بودم و همه کارش انجام شده بود دادم به متصدی بانک متصدی بانک رسید کردو فیشارو تحویل داد بعدش با یه لبخند تابلو پرسید کارتون همین بود منم به خنده اون یه لبخند ملیحی زدم و گفتم آره تا بلندشدم بیام یادم افتاد وای خاک به سرم اصلا کارمن احتیاجی به سیستم نداشت من چرا اون همه اونجا معطل شدمبیشتر از همه خنده متصدی ناراحتم کرد و اینکه اصلا بهم نگفت خانم کارشما احتیاجی به سیستم نداشت زودتر تحویل میدادی و میرفتی خیلی ضایع شدم 😂😂😂😭😭😭 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
چندسال پیش که پسرم شیرخوار بود، میخواستیم بریم شهر دیگه ای و عجله هم داشتیم. من وسیله و ساک رو گذاشتم پشت در و منتظر همسرم شدم.اونم اومد و گفت برو تو ماشین تا بیام، وسایلام خودم میارم. منم غرغرکنان رفتم😁 رفتیم و برای استراحت رفتیم خونه مادرم. بعد از یه کمی نشستن گفتم برو ساکو بیار پوشک بچه رو عوض کنم‌ رفت و برگشت، گفت نههههه نیاوردمش😧🤬حالا پوشکو میشد خرید ولی لباسا چی؟؟؟ گفت غصه نخور فردا بیام میارمش. اون شب رفت شهر خودمونو‌ فرداش اومد،دیدم یاخدااااا بازم ساکو نیاورده🤣رفته بود خونه ولی نیاورده بود باز😤کارمونم طول کشید مجبور شدیم اون شبم بمونیم،دیگه رفتم یه دست لباس خریدم تا دیگه یاد بگیره حواسشو جمع کنه😅 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🎀 جمله ای جادویی برای خاتمه به مشاجره با همسر 👈 بهترین جملاتی که در حین بحث می توانید به کار ببرید: ❌میفهمم چی میگی ❌شاید در این مورد حق با تو باشه و هر جمله ای که به او بفهماند حرف هایش را شنیده اید و نقطه نظر او را هم در نظر می گیرید 👈 با به کار بردن این جملات دیگر در بحث ها در نقطه مقابل و بر ضد همسرتان قرار نمی گیرید، بلکه نشان می دهید که موضوع بحث برایتان مهم است و به تمام حرف هایش گوش می دهید. ❌فقط گفتن این جملات مهم نیست بلکه نحوه گفتن آن ها نیز مهم است 👇👇👇 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
💎همیشه آدم هایی که جواب در آستین دارند برایم عجیب بودند نه که بلد نباشم من هم جواب بدهم، نه! اما من بیشتر اوقات حرف را آنقدر مزه مزه می کنم تا اصلا بحث تمام می شود آدمِ روبرو می‌رود و من هنوز دارم با خودم کلنجار می‌روم که چرا سکوت کردم وقتی می توانستم جواب دندان شکنی بدهم! اما با گذر زمان فهمیدم آدم هایی که هیچ مرزی ندارند می توانند در لحظه جواب دندان شکن بدهند آدم هایی که به هیچ چیز جز به خیال خودشان برنده شدن در بحث فکر نمی کنند! و دیگر برایم عجیب نبود اگر آدمی را میدیدم که می تواند هرچه دلش می خواهد بگوید و طوری رفتار کند که انگار حق تمام قد با اوست! دیگر برایم عجیب نبود چون فهمیدم برنده ی حقیقی در بحث آدمیست که می تواند با تنها یک جمله بحث را تمام کند اما چیزی جلودارش می شود: شخصیتش! •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🔆مساوات از ديدگاه امام رضا مردى از اهالى بلخ مى گويد: در سفر خراسان در خدمت امام رضا عليه السلام بودم ، روزى سفره غذا انداختند و امام همه غلامان و خدمتگزاران خود حتى سياهان را بر سر سفره نشانيد تا با آنها غذا بخورند. عرض كردم : فدايت شوم ! بهتر است براى اينان سفره جداگانه مى انداختند. امام فرمود: ساكت باش ! خداى همه ما يكى است ، پدر و مادرمان نيز يكى است و پاداش بستگى به عمل اشخاص دارد. 📚بحار: ج 49، ص 101 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یه روز دوست خالم اومده بود خونه مادربزرگم خالم و ببینه بعد تو آشپز خونه در حال حرف زدن بودیم بعد جوری نشسته بودیم دوست خالم از داخل هال دیده نمیشد بعد داییم طی یک حرکت انتحاری پرید توی آشپزخانه و پلاستیک روی اپن و برداشت انداخت روی سر خالم بعدم داد زد کلوچه نادرییییییییی 🤪🤪 بعد نگاش افتاد به دوست خالم من که خشک شده بودم ،خالم که هیچی یاد قیافش می افتم می گورخم 🙂بعد دوست خالم سریع پا شد منم کم کم از شک بیرون اومدم 🙂ولی خالم پدر داییم و در آورد 😂( البته دایی جان هنوزم قربونش برم مثل قبله ) حالا عمق فاجعه اینه که داییم خواستگار خواهر کوچیک تر این خانم بوده 😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🔆نهى از قهقهه روزى امام حسن عليه السلام از محلى مى گذشت چشمش به مردى افتادكه قهقهه مى زند نزد او رفت و فرمود: آيا مى دانى كه در روز قيامت وارد آتش جهنم مى شوى ؟ او پاسخ داد: آرى . امام عليه السلام فرمود: آيا مى دانى كه از افرادى هستى كه از آن خارج مى شوى ؟ جواب داد: خير مطمئن نيستم . امام عليه السلام تو كه نمى دانى كه حتما از جهنم خارج خواهى شد چگونه قهقهه مى زنى ؟ 📚بحارالانوار، ج 44، ص 119 و 120. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرغ مایونزی🍗 مواد لازم : پیاز ۲ عدد🧅 ران مرغ ۲ عدد🍗 سس مایونز ۲ ق🥣 آلوچه خشک یا آلو نمک، فلفل سیاه🧂 پودر انبه، سیر آب ۱ لیوان🧊 زعفران •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
همسایمون توی جمع دورهمی همسایه ها تعریف میکرد برای دخترم خواستگار اومده بود، پسر کوچیکم درو باز کرده بود ۵۰۰ تومن داد دست خواستگاره بعد گفت دیگه در خونمونو نزنید، به قیافه هاشون نگاه نکرده بود که گل و شیرینی دارن خاستگارای خواهرشن پسر ده سالش بود،مامانش شک کرده بود چادر سر کرد رفته دم در،دید آقا پسر خرابکاری کرده، گفت با چهره منقلب گفتم پسرم الان چه وقت شوخیه؟  بعد پسرش گفت نه مامان راست میگم قیافش شبیه گداهاست😃😀😀 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
دیشب خونه ی مادربزرگ همسرم دعوت بودیم بعدجاتون خالی پشمک واسمون اوردن دخترم که ۷سالشه سریع برداشت وخوردورفت بازی بعد یکساعت که اومد دیدم یکمی به لباسش پشمک چسبیده منم بلند و رساگفتم ببین یکم چسبک پشموندی به لباست 😂😂 بعدش زودساکت شدم ولی خاله ی همسرم سوتی روگرفت وشروع کردخندیدن 😄 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
در خانه زن بودنتان را سانسور نکنید 💃شیطنتهای گاه و بیگاه اوازخواندن درزمان کار پوشیدن لباسهای زیباوخوش رنگ پخش موسیقی ورقص شادی و خنده و حتی گریه 👇👇👇 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•