eitaa logo
آدم و حوا 🍎
40.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
3هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام بخ ادمین عزیز و دوستان خوبم🌹 من یکساله عضو کانالتونم و بهترین معلم و همدم مشکلاتم این کانال و حرفا و ایدهاتونه. ۲سال و نیم ازدواج کردم و مشکلات خیلی خیلی زیادی سرراهم بوده و هست واس همین همیشه دوست داشتم پیام بفرستم و شرکت کنم تو بحثای قشنگتون ولی میگفتم خیلی طولانی میشه. چون دلم حسابی پره 🤪 الانم چون بحثتون حرف دلم بود ب حرف اومدم‌. دررابطه با زندگی با مادرشوهر تویه خونه و مشکلاتش😣 برای منم جلو نشستن تو ماشین آرزو شده برای منم یه ساعت تنهاشدن با شوهرم تو خونه ارزو شده برای منم تا اشپزخونه رفتن بدون روسری آرزو شده (چون برادرشوهر مجرد تو خونه دارم) برای منم ارزوشده پا تی وی بشینم با شوهرم تنهابشینیم چایی بخوریم من فقط موقعی ک شوهرم میخواد بیاد بخوابه میاد تو اتاق و میبینمش😞 ی خواهرشوهر متاهل دارم با سه تا بچه هر دوهفته میاد ۶روز میمونه و.... خیلی چیزای دیگه چون پدرشوهرم فوت شده شوهرم میگه من جدانمیشم مادروخواهرم تنها میمونن درصورتی ک برادر مجرد داره ک حتی پول شارژوسیگارشم از شوهرم میگیره 😣 خیلی دلم پره ولی سعی کردم با صبر و تجربه های قشنگتون تحمل کنم چون کلی تلاش کردم ب نتیجه نرسیدم درعوض کلی اعصابم ضعیف شده تو سن ۲۴سالگی اعصابم داغونه ☹️ فقط میخواستم بگم حرفای اون خانم حرف دلم بود ک حسابی پره. ان شاءالله همه ی مشکلات حل بشن و بتونیم مستقل بشیم و یه نفس راحت بکشیم🤲 مرسی ک هستین فقط بخاطر خوندن پیامای این کانال میام . ان شاءالله خدا خیرتون بده ک امیدوارمون میکنید ب زندگی😻 😍 انتظارهستم 😍 اسمم انتظاره 😀 ✍ پرنسس عزیز الهی خوشبخت بشی ❤️☺️ اینکه تلاش و تحمل کردین قابل تحسین 👏 ولی برای خوشبختی باید تلاش های اصولی داشته باشی تا به آرزوهات برسی ۲ چیز هر خانمی رو به آرزوهاش میرسونه : ۱ ) حفظ احترام و اقتدار مرد ۲ ) نشان دادن شور و شوق منتها این دو چیز رو خیلی ها بلد نیستند و خیال میکنند که اجرا کردند و ساکت میمونند و خودشون رو قربانی میکنند ، ولی بلد باشن مرد میگه چشم تاج سرم هر چی شما امر میکنید •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 😂 سلام خدمت شما دوستان زندگی دوست منم میخواستم سوتی که داده بودم رو بگم 😍این سوتی مربوط به 9ساله پیشه که من 16سالم بود☺️ برای بار دوم بود که میرفتم خونه مادرشوهرم. خواهرشوهرام و جاریمم بودن. وارد حیاط که شدم مادرشوهرمو دیدم روبوسی کردم و وارد خونه شدم 😘 بعد ده دقیقه مادرشوهرم وارد خونه شد ، من سریع از جام بلند شدم رفتم دست دادم و روبوسی کردم😢 بعد که نشستم یادم اومد من که ده دیقه پیش مادرشوهرمو دیدم و روبوسی کردم 😱 میخواستم زمین دهن باز کنه برم توش 😅 باخودم میگم مادرشوهرم باخودش گفته این چقدر خنگه‌ 😄😄 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 خيلي خانم هاي غير شاغل تو پول گرفتن از همسرشون مشكل دارن! اين مطلب براي شماست 👇 🌸🍃 یه پس انداز مخفی برای خودتون داشته باشین 🌸🍃 میتونید نیازهاتونو تو ڪاغذ به دیوار بزنین تا ببینه و همیشه یادش بمونه و ڪم ڪم براتون بخره یا با دلبری تو خیابون ازش تقاضا ڪنین 🌸🍃 یا همش بگید وااي فلان چیز چقد خوبه اگر داشته باشم.(طرح نیازبدون وظیفه گذاری) نگید بخر وظیفته و فلان 🌸🍃 لباسهای تڪراری نپوشید ، زنی ڪه تنشو لایقه لباس خوب نمیدونه مردش هم اونو لایق نخواهد دید. مردا دوست دارن زنشون از هر لحاظ از بقیه زنها سرتر باشه چون اینو یه جوری سربلندی برای خودشون میدونن 🌸🍃 برای گرفتن پول از شوهر، اول باید دلشو بدست بیارید پس نق نق و غرغر ممنوع. 🌸🍃 هرگز خوردش نڪنین بخاطر اشتباهش ، بزارید فڪ ڪنه مردسالاریه تو خونتون ولی ریز ریز مدیریت ڪنین 🌸🍃 مقایسشون نڪنین با مردای دیگه •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام این قضیه چند سال پیشه..... با مادر خدابیامرز و بابام و همسرم که عقد بودیم قرار شد بریم سینما مامانم گفت شام الویه داریم بخوریم بریم من گفتم نه ساندویج کن ببریم همونجا 🙈 مامان ساده من هم چهار تا نوشابه و یک قاشق گذاشته بود تو کیفش تو سینما ساکت همه مشغول فیلم دیدن و ما هم ساندویجهارو خوردیم یکدفعه نامزدم گفت کاش نوشابه میخریدیم وای چشمتون روز بد نبینه مامان گفت نوشابه داریم تو همون تاریکی شیشه هارو میزاشت رو پاش تققققق درشو با قاشق باز میکرد یعنی حاضر بودم کوفت بخورم نوشابه با اون صدا و آبروریزی نخورم 🙈🙈 تازه دوتا رو باز کرد سومی گاز داشت ریخت رو گردن نفر جلویی و اونم برگشت با صدا بلند که چکار میکنی خانمممم همه دورو بریها فقط مارو نگاه کردن 😂🙈وسط فیلم از خجالت بلند شدیم 😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
11.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شربت هندونه ای خوشمزه هنداونه🍉 ژله آلوورا آبجوش تخم شربتی شکر🍚 عرق نعنا •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام مجدد دوستان گل درمورد توخواب راه رفتن و گیج خواب بودن یه چیزی یادم اومد😂😂 راهنمایی که بودم یه شب نمیدونم خواهرم برای چی بیدارم کرد برای سحری بود برای چی بود😂😂😂 فکرکنم برای سحری خوردن بود(اصلنم آلزایمر ندارم)😂😂 بعد اینکه بلند شدم رفتم سمت چوب لباسی که گوشه اتاق بود به خواهرم میگفتم پس کو شیرآب خواهرمم میگف شیرآب چیه هی به میله چوب لباسی نگاه میکردم میگفتم شیرآب دیگه ای بابا اَه 🤣🤣🤣🤣 همینجا بود خوبم نمیتونستم حرف بزنم زبونم میگرفت توخواب بودم 😂😂😂 بعد خواهرم گفت بیا برو دست وصورتتو بشور خواب دیدی رفتم جلوی روشویی بعد یهو به خودم اومدم فهمیدم دارم گیج میزنم😂😂😂 خودم خندم گرفته بود😂😂😂😂 همینجور که صورتمو میشستم میخندیدم •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• یه سوتی دیگه از دوستم 5تا خواهرن میگه چند روز پیش با یکی از خواهرام که اسمش فاطمه بود رفتیم قم برا خرید لباس ساعت 9شب رسیدیم صبح زنگ زدم به فاطمه براش اتفاقهای قم و کجا رفتیم وچی خریدیم و چی خوردیم و حرم رفتیم رو تعریف میکنم اصلا حواسش نبوده که با خود فاطمه رفته بوده 😂😂😂حالا جالب‌تر از اون فاطمه هم می‌گفته آره خوب کردید و دیگه چی کار کردیدو کجا رفتید واز این حرفها😂😂😂بعد این که گوشی رو قطع میکنن دوتاشون هم یادشون میفته باهم رفته بودن دیگه 😅😅😅مردم دیگه چقدر حواس پرت شدن خدا به دادمون برسه با این اوضاع •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🧞‍♀طلسم جدایی بین دو نفر حرام ۲۴ ساعته 🧞‍♀بازگشت معشوق و بختگشایی 🧞‍♀دفع_دعا و جادو و چشم نظر 🧞‍♀فروش_ملک و آپارتمان معامله 🧞‍♀جذب پول و رونق کسب و کار 🧞‍♀گره_گشایی در مشکلات زندگی ⛱دفع اجنه و شیاطین از منزل با قران https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 ♦️همین الان عضو شو پیام بده 👆
🔴دعای وفاداری ، دعایی برای زن دوم نگرفتن همسر 🔴 فردی که نمیخواهد شوهرش همسر دوم اختیار کند و میخواهد که زندگی اش از دوام و استحکام بهتری برخوردار باشد، و مهر و محبت شوهرش هم نسبت به او بیشتر شود. اگر دعای شریفه ی زیر را با گلاب و زعفران در سه برگه نوشته، اولی را به همسر بنوشاند. برگه دوم را داخل بالش او بگذارد و برگه سوم را با خود همراه داشته باشد ،ان شاء الله به خواست خود خواهد رسید...👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 انقدر قویه این دعا که یک روزه اثرشو میبینید😳👆
پیرزن ۷۶۰ ساله که هنوز زنده است +عکس👇⛔️🔞 https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 💞 وقتی بین شما و آقاتون یه دلخوری پیش میاد لازم نیست سکوت کنین و ازش فراری شین که اون بیاد نارتون رو بکشه 😉 فقط کافیه اونو از پشت بغل کنین 🤗 وقتی که گفت : بالاخره فهمیدی که تقصیر تو بود؟😏 خیلی حق به جانب بگین نه!!! 😌😜 ولی دلیل نمیشه که دوست نداشته باشم... عصبانی هم که باشم بغلت مال خودمه چهار دیواری اختیاری😉 مگه من میگم که تو بغلم نکن وقتی ناراحتی!!!😕 بعدش آقایی با این حرف میاد بغلتون : اصلا کی میگه ما ناراحت بودیم😁والااا بخدا😌 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام خانومای گل ده ماهه ک عقدیم ، دیشب آقایی از دستم دلخوربود به آقای همسر گفتم ک حوصلم سررفته بریم خونمون ... وقتی ک خونمون رسیدیم تو پاگرد تو چشای آقایی زدم و گفتم مگه من انرژیت نیستم؟ ایشونم گفتن چرا هستی. منم گفتم خب اگه انرژیتم محکم بغلم کن ک انرژی بگیری ، هم لبت ، هم دلت بخنده ؛ آقاییم خندید و گفت شیطون منی ، ب همین سادگی شب بدون ناراحتی رو گذروندیم☺️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی سرِ زمینا وقتی خان رو دید دلش لرزید اما به خودش گوشزد کرد که نباید بترسه، رفت جلو و س
داستان زندگی بهرام همین که دید خان باهاش بد برخورد نکرد، دلش یکم آروم شد، حالا میتونست با خیال راحت به مادرش بگه. همون شب بهرام برای مادرش جریان رو تعریف کرد. هرچند با هربار حرف زدن هزار بار سرخ و سفید میشد اما حرف دلش رو زد. مادرش گفت میدونستم دلت جایی گیره ولی فکر نمیکردم عاشق بانو شده باشی مادر! چرا زودتر بهم نگفتی؟ دل نگرون نباش مطمئنم حالا که خان فهمیده دخترش رو انقدر دوست داری، ردت نمیکنه آخه میدونی که خوشبختی دخترش خیلی واسش مهمه و خیلی دوسش داره، من دلم روشنه... از اونطرف خان خیلی تو فکر فرو رفته بود، درسته دخترش خواستگارای خوبی داشت ولی واقعا انقدر دوسش داشتن و میتونستن خوشحالش کنن؟ هر چقدر فکر کرد دید بهترین کار اینه که با دخترش در میون بذاره و نظر خودش رو بپرسه. اون موقع ها اینطوری رسم نبود اما خان خیلی دوستش داشت، نمیتونست تحمل کنه یه خار تو پای دخترش بره. واسه همین فردای اون روز دخترش رو صدا کرد توی اتاق. بانو که اومد گفت بشین دخترم باهات حرف مهمی دارم. بانو سرخ و سفید شد، حدس زد پدرش میخواد در مورد ازدواج باهاش صحبت کنه... حسینقلی خان شروع کرد و تعریف کرد، با هر حرفش صورت بانو سرخ تر میشد و نمیتونست سرشو بالا بیاره، البته دلش میخواست لبخند بزنه ولی نمیتونست. فهمید که پدرش کی رو میگه، همون پسر قد بلند و رعنایی که هر بار میدیدش قند تو دلش آب میشد، باورش نمیشد اونم دلش پیش بانوئه. از این رازش فقط زنداداشش فاطمه خبر داشت، هرچند فاطمه خیلی تلاش کرده بود جلوی علاقه بانو رو بگیره ولی چیکار میتونست کنه. علاوه بر این بانو قسمش داده بود که اگه بهرام اومد خونه شون صداش کنه تا بتونه ببینتش، یا از پشت پرده اتاق بالا یواشکی ببینه چیکار میکنه و واسه چی اومده. تو خیال خودش غرق شده بود که یهو صدای پدرش رو شنید که میگفت بانو جان، حواست بود چی گفتم دخترم. بانو خودش رو جمع و جور کرد و گفت بله بله بابا جان، شنیدم. خان ادامه داد حرف آخرم اینه دخترم، بهرام پسر خوب و سالمیه، مروم رو اسمش قسم میخورن اما اون منو واسطه قرار داد نتونستم چیزی بگم، اگه تو راضی باشی جواب من هم بله س و هیچ کس روی حرف من حرف نخواهد زد ولی خب باید اینم در نظر داشته باشی که بهرام مثل خواستگارای دیگه ت نیست، پدرش مال و اموالی نداره، کشاورزه. و اگه جوابت نه باشه من دیگه اجازه نمیدم دیگه هیچوقت پاشو از جلوی در جلوتر بذاره. خان جوابی نشنید، سرشو بلند کرد و دید که بانو حسابی سرش رو پایین انداخته و ساکته، گفت سکوت علامت رضاست باباجان، مبارکه... و بانو لبخند کوچیکی زد، لبخندی که از چشمای حسینقلی خان دور نموند... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ادامه دارد... •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•