eitaa logo
آدم و حوا 🍎
40.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
3هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی 🌸🍀 چند روزی گذشت و من هربار که می خواستم با زیبا صحبت کنم و آدرس خونه شونو بگیرم یه نف
داستان زندگی ❤️🎀 وقتی برگشتیم ننه مثل پروانه دورو ورم میچرخید و بهم میرسید و گرد پودرهایی که رمال داده بود رو بهم می داد و اصرار داشت بخورم چند وقتی بود شب ها نمیتونستم بخوابم.. یه مدت گذشت و بابت موضوع زیبا بچه ها دستم می انداختن ولی من توجهی نمی کردم یه روز که با بچه ها دور هم جمع بودیم یه دفعه دیدم در میزنن چون تو حیاط بودم در رو باز کردم و دیدیم مصطفی با سر و صورت خاکی و به هم ریخته اومد تو و گفت تو جاده (آدرسش را دقیق داد) تصادف کردم با حالی زار به سمت بچه ها رفتم و جریان رو تعریف کردم اما هرچی دنبال مصطفی گشتیم پیداش نکردیم به اصرار من با بچه ها سر صحنه تصادف رفتیم که دیدیم مصطفی جان به جان آفرین تسلیم شده از این اتفاق هایی که برام رقم می خورد تا مرز جنون و دیوانگی پیش می رفتم هنوز سنی نداشت و تازه عقد کرده بود، دلم برای جوانیش کباب می شد آنقدر آش و لاش شده بود که حد نداشت، مراسم ختم و هفته اش گذشت و مامانش یه لحظه آروم نمی شد.... نامزدش یه جور دیگه، همه حالمون بد بود از اینکه خبرم کرده بود و آدرس محل تصادف رو داده بود دلم خون بود.. هر هفته با مامان براش خیرات پخش می کردیم وقتی سر خاکش بودم به این فکر می کردم که زندگی ارزش بدی نداره و تنها خوبی که می مونه، مصطفی یه بار هم به کسی بدی نکرده بود هربار پاش می افتاد تو هر کار خیری پیش قدم می شد و اگه یکی از بچه ها مشکلی داشت هرکاری از دستش بر می اومد براش انجام می داد. بعد از یک هفته همه رفتیم خونه خودمون و من سعی می کردم هر از گاهی به مامان مصطفی سر بزنم. روزها به همین منوال می گذشت یه بار که از سرکار می اومدم چون از صبح به ننه گفتم غذا درست نکنه (چندروزی بود پادرد داشت ) تو راه دوتا ساندویچ همبرگر گرفتم و راهی خونه شدم وقتی رسیدیم ننه منتظر من چشم به در بود شام را که خوردیم جاها رو انداختم و خوابیدم موقع خواب به اتفاقاتی که تو این مدت افتاده بود فکر می کردم کم کم چشم هام گرم شد که احساس کردم صدای نفس های کسی تو صورتم می خوره چشمهام نیمه باز بود که دیدم چند نفر دور هم جمع شدن و پچ پچ می کنن و ریز ریز می خندن صورت هاشون بیش از حد سفید بود... ترس تموم وجودم را گرفته بود رفتم زیر پتو حس می کردم به من نگاه می کنن شاید متوجه شده بودن که من حضورشون رو احساس می کردم.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ادامه دارد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام خانوما میخواستم یکی از های که اکثرتون بلدین وتجربه شده براتون رو درموردش چندتا نکته بگم و اون نیاز آقایون به 💪 آقایون شدیدا" نیاز دارن که قدرتشون💪 رو و کنیم 👍  و همیشه از اینکه مقتدر و توانمند شناخته بشن احساس لذت میکنن 😋 دقت کردین آقایون وقتی به همدیگه میرسن تو سلام و احوالپرسیاشون از واژه های کوچیکتم  ، مخلصیم چاکریم ، نوکرتم و... استفاده میکنن و در واقع خودشونو جلوی کسی که دوس دارن بااین جور واژه ها کوچیک میکنن که طرف مقابلشون لذت ببره👌 واحساس بزرگی واقتدار کنه چون طرف مقابلشون هم یه مرد هست اونا به طریق خودشون به همدیگه ابراز علاقه میکنن😍 وفکر میکنن که خانمها هم همینطورن ولی ما باید بدونیم که اگر شوهرمون به این طریق بهمون ابراز علاقه کرد ازش بپذیریم چون مدلشون اینطوریه☺️ مثه اون خانمی که گفته بودن شوهرم برام پیام داده که : ((بانوی کلبه ی من میشه کمی از وقتت رو بذاری و برای "بنده ی حقیر " فسنجون درست کنی باشد که جبران کنم.)) شوهر این خانم هم ؛ فکر کرده خانمشون هم مثه آقایونن و اگه بهشون حس اقتدار بدن💪 خانمشون لذت میبرن برای همینم خودشونو حقیر لقب دادن و از خانمشون خواهش کردن😍 پس چیشد : آقایون از اقتدار خوششون میاد و اگر بخوان کسی رو هم خوشحال کنن به طرف اقتدار میدن 💪 پس اگه شوهرتون از اقتدارش که خیلی براش مهمه به خاطر شما کم کرد بدونید که دوستتون داره❤️ ومیخواد بهتون حس خوشحالی و لذت بده😍 امیدوارم با از های زن و مرد زندگی سرشار از عشقی رو داشته باشین 😘💋 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فکرشم نمیکردم بهم برسیم ولی خدا خودش خاست به خدا اعتماد کنید و مطمعن باشید که جواب می گیرید :) •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام به همگی. آقا چند وقت پیش جشن تکلیف دختر عمم بود همه فامیلا هم دعوت کرده بودن. خلاصه همچی اوکی بود و همه اومده بودن کلی کادو کوچیک و بزرگم کادو پیچ شده و شیک آوردن 😂دختر عمه منم از اول تا آخر مجلس چشمش به کادو ها بود و ذوق داشت.خلاصه همین که مهمونا رفتن هجوم آوردیم که کادو ها رو باز کنیم.آقا کادو ها رو که باز کردیم شاید باورتون نشه همشوننننننن ظرف بود. ازین ظرفای سرامیکی سفید😂 آخه فامیلشون ظرف فروشی داره مثه اینکه همه رفتن ازش قسطی ظرف گرفتن.حالا هرچی ما بیشتر کادو ها رو باز میکردیم این بچه دپرس تر میشد. تهش عمم دید خیلی ناراحت شده به شوخی زد پشتش و گفت اشکال نداره جهازت جور شد دیگه😁اینو که گفت بغض دخترعمم ترکید و زد زیر گریه😂خواستم بگم آقا تو رو خدا نکنید با روح و روان بچه های مردم بازی نکنید 😁 دختر بچه عروسک بیشتر دوست داره •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام خیلی ممنونم از کانال بسیار خوبتون من همیشه تلاش می کنم زندگیه عالی داشته باشم تا اندازه ی زیادی هم موفق بوده ام دوست دارم بعضیا از تجربه های زندگیمو بگم من ۵۰ سالمه ، ۲۴ ساله ازدواج کردم ، یه چیزی که خیلی مهمه و ما نتیجه زیادی گرفتیم از اوایل ازدواج قرار گذاشیم شبا یه ساعتی باهم حرف بزنیم اسمشو هم گذاشتیم تو اون کلاس به هم میدادیم میکردیم بهم دیگه می گفتیم باید بهترین زندگیو داشته باشیم ایرادو همو فقط تو جلسه می گفتیم خواهر های گلم خوبه با یه شیطونی جو یه روز عوض کنید بهم بگید باید با هم بهترین زندگیو بسازیم تا این بشه هدفتون ، ملکه ذهنتون ّپس هیچ وقت تحت هیچ شرایطی تو به همدیگه البته مردا اگه حرفتونو قبول هم داشته باشند راحت قبول نمی کنن ولی انجامش میدن همیشه مواظب غرورشان باشید آخه اینقدر پستی بلندی داره که باید زندگیو اصولی در کنار شیطونیامون بسازیم •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
ای لعنت به رفیق نادون😂 بهش پیام دادم خواهر زنت خیلی دختر خوبیه و... 😂 برای من جورش نمیکنی باجناق بشیم؟! کلی ازم پرسید شرایط ازدواج داری خونه ماشین و...گفتم داداش چی میگی تو نمیدونی اینارو دارم؟!😳 چرا اینجوری جواب میدی جایی هستی؟! قبلا خیلی بی ادب و عوضی بودی 😂 گفت ببخشید آقا .... من همسرشم خطامونو عوض کردیم وقت نکرده اطلاع بده🤦‍♂💔 حالم خوش نیست، 😂 من دیگه اون آدمه سابق نمیشم، آز همین‌جا میگم : رضا داداش خیلی ..... آخه آدم خطشو با زنش عوض میکنه، دیدار به قیامت، خواهرزنتم نمیخوام😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام ممنون از کانال خوبتون من دیشب برام ی اتفاقی افتاد که گفتم با شما دوستای گلم درمیون بزارم. اینکه دیشب قرار بود از سرکار زود بیاد خونه ولی یدفعه زنگ زد گفت کارم طول کشیده و ... منم که از کی منتظر بودم بیاد یدفعه خوردم خواستم باهاش کنم که یاد این کانال خوب افتادم و بهش گفتم : " اشکالی نداره گلم من تا هر وقت بیای منتظرت می مونم و عاشقانه دوست دارم و فقط مواظب خودت باش " شوهرم چشماشو می تونستم تصور کنم😳 و کلی ذوق کرد که من بهش غر نزدم و کلی قربون صدقه ام رفت😘 زندگی رو سخت نگیرید ممنون بابت این کانال جیگر ✍ اگر کمی قبل از حرف زدن فکر کنیم میتونیم دنیای بهتر و شیرینی برای خود و عزیزانمان خلق کنیم •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرفه ای شکلات پیچ کن😍 🎈 🍩 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
بچه بودم حدود ۱۱-۱۲ سالم بود خیلی شوت بودم😅 حنا بندون عمم بود رفتم آشپزخونه خونه پدربزرگم دیدم یک کیک کاکائویی گذاشتند رو کابینت😋 یک ناخنک کوچیک زدم😂 دیدم چقدر بدمزست، گفتم کیک خراب شده همشو ریختم تو سطل زباله، رفتم به اونیکی عمم گفتم کیکتون خراب شده ریختم دور، اونم گفت کیک که نیومده😱 چیو ریختی؟!😳 رفتیم نشونش دادم😂 حنا بود😂 بیچاره مثل مرغ پرکنده دور خونه میچرخید و دااااد میزد میگفت چیکارکنم😱😱😱 یادم نیست چجوری درست کردن ولی خب مامان بابام درس سختی بهم دادن😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
دو هفته پیش خواهرزادمو بردم پارک. سوار تاب برقی شد. مسئول دستگاه یه پسره جوون بود. بعد که خواهرزادم پیاده شد اومدیم بریم هی دیدم پسره پشت سرمون یه چی میگه بر گشتم نگاش کردم،باز حرف زد دوباره نگاه کردم خلاصه دور سوم کیفمو چرخوندم محکم زدم تو سرش.. یهو پسره برگشت گفت خانم دارم با موبایل صحبت میکنم با شما نیستم😂 سرمو شکستی نگو پسره هندزفری بی سیم تو گوشش بوده. من فکر میکردم با من حرف میزنه میخواد مزاحم بشه😂خدایا هیچکسو اینجوری امتحان نکن😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فینگرفود سه سوته مجلسی😋 مواد لازم : گردو ۱۰ عدد سینه مرغ ۱ عدد کلم بنفش کوچک فلفل دلمه‌ای ۱ عدد خیار شور بزرگ ۱۰ عدد سبزی شوید، گشنیز، جعفری سیب زمینی متوسط ۳ عدد سس مایونز ۳ ق غ پیاز و سیر ۱ عدد نان تست ۱ بسته هویج ۲ عدد 🎈 🍩 ‌‌ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام خدمت مدیر و تمامی خواهر های گل کانال من میخواستم در جواب اون خانمی که گفته بودن گاهی به همسرمون حقیقت را نگیم ؛ میخواستم بگم خواهر گلم شما کاملأ در هستید شاید شوهر بفهمه که خانمش بهش دروغ گفته بعد چی آدم بدتر بی ارزش میشه و همسر دیگه به آدم اعتماد نمیکنه خواهر گلم راه های دیگه ای هم هست که زن با اون روش کاری کنه شوهرش غیرتی نشه مثلأ موقعه خرید همیشه همراه همسرتون برید اون با سلیقه خودش براتون خرید کنه بذارید فروشنده بود شوهرتون خودش باهاش حرف بزنه یا خریدی چیزی دارید به شوهرتون بگید خودش از بیرون که میاد براتون خرید کنه همسر من اولش هیچی از خرید زنانه نمیدونست الان با من خیلی خیلی سلیقه اش عالی شده من همسرمو دادم تا خودش همیشه برام خرید کنه به سلیقه خودش ، هیچ وقتم تنهایی از خونه بیرون نمیرم همسرم عاشق منه و منو عاشقانه میپرسته سلیقه اش الان عالی شده که توی فامیل همه از لباس و لوازمم تعریف میکنن و همه تعجب میکنن وقتی میفهمن خرید شوهرم هست بعدشم خواهر عزیز شما گفته بودید بعضی از حرفامونا به خواهرشوهر و مادرشوهر بگیم تا به همسرمون بگن ؛ اینم خیلی اشتباه خیلی آدم نباید توی زندگی خصوصیش کسی را بده بعدشم همه خواهرشوهرها و مادرشوهرها خوب نیستن اصلأ فرشته باشن ، آدم نباید به غیر از شوهرش به کسی بگه ، آدم باید خودش نزدیک ترین فرد به همسرش باشه همسرم منو از همه بیشتر دوست داره و نزدیک ترین فرد زندگیش منم ، همسرم حتی دوست و رفیق هم نداره تنها دوست و رفیق زندگیش منم برای تمامی شما عزیزان آرزوی موفقیت و خوشبختی میکنم ✍ مرد ۲ جا تربیت میشه : ۱ . پیش مادرش ۲ . پیش زنش •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•