🔶موقعى در محضر آية اللَّه ارباب از دوران قحطى اصفهان سخن به ميان آمده بود و اين مطلب كه عده اى از مردم شهر به خاطر نبودن امكانات غذا جان سپرده و نعش آنان در كنار معابر انباشته میشد. ايشان نيز مطالبى داشتند، از جمله اين كه فرموده بودند: پدرم افرادى را به منزل می آورد و به آنها كمك میکرد و يا طعام میداد، يعنى سعى بر حفظ جان آنان داشت، ولى از خود سخن نگفتند، جز يك مطلب كه گفتند: الان من فكر میکنم اگر در آن زمان بقچه ى حمامم را فروخته بودم، چه بسا جان يكى دو نفر را نجات میدادم. احساس ما اين بود كه حاج آقا رحيم آنچه داشتند در آن زمان داده و ناراحتى ايشان از اين بود كه چرا آن بقچه ى حمام را نيز نداده اند.
.
🔶از هيچكس به هيچ عنوان چيزى نمی پذيرفت. اگر مجبور میشد، از طرف مىخواست كه وجوه را نزد خود نگاه دارد و ايشان به افراد نيازمند و مستحق حواله مىدادند. يكى از ارادتمندان ايشان در اين باره گفته است:آقاى ارباب معمولاً سهم امام نمی گرفتند. كسانى آمدند مىخواستند سهم امام بدهند به ايشان، می فرمودند: برو ببين در بين اقوام يا دوستان و يا همسايگان فقيرى هست بده به آنها.
.
🔶شخصى آمد خدمت آية اللَّه ارباب و گفت: من میخواهم قدرى سهم امام براى نجف بفرستم. ايشان فرمودند: جان من، مستضعفين اين شهر را سير كرده ايد؟ احتياج ندارند كه میخواهيد بفرستيد نجف؟ اول اينها را سيرشان كنيد، اگر زياد آمد آن وقت بفرستيد نجف.
.
🔶مرحوم آية اللَّه ارباب حتى در ايام سالخوردگى هم نمی گذاشتند كسى كارهاى مربوط به ايشان را انجام دهد يكى از شاگردان حاج آقا رحيم در اين رابطه مىگفت: جلسه ى اول كه در درس ايشان حاضر مىشدم موقع بيرون رفتن از مجلس كفشهاى ايشان را برداشتم و جلو ايشان گذاشتم. آقا متوجه شدند، كفشها را از زمين برداشتند و فرمودند: اى آقا! اين چه كارى بود كرديد؟
.
🔶هر كس كار خودش را بايد انجام دهد. باز روزى به منزلشان رفتم. چون آن زمان دلو و طناب بود و بدين وسيله آب را از چاه میکشيدند، ديدم ايشان مشغول شستن حوض هستند ومیخواهند از چاه آب كشيده و حوض را آب كنند.رفتم جلو و عرض كردم: آقا! كمكتان كنم؟ فرمودند: خير، من میخواهم از اين حوض وضو بگيرم، شما چرا زحمت آن را بكشيد، دليلى ندارد. #سیره_علما #دفتر_امام_جمعه_گلشهر #حجة_الإسلام_و_المسلمین_موسوی_خراسانی adinehgolshahr@ 🌐