eitaa logo
گفتمان علی یاوران نهج البلاغه(ادمین یار)
14 دنبال‌کننده
380 عکس
18 ویدیو
0 فایل
1.روزانه عمرمان را 10 دقیقه برای گفتمان مولی علی قرارمیدهیم تااز انصار امام زمان عج باشیم 2. سوالات به شماره 09364780521
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🔸🔸 نامه ی ۳۱ نهج البلاغه 🔸🔸 🔸 منشور تربیت بشریت (۴) 🔸 🔴 چهارده ویژگی دنیا (۲) 🔻آخر همهٔ زندگی ها مرگ است. چه قدر خوب است آدم گاهی از آخر شروع کند. یک نفر را در این عالم پیدا کنید که عمری گذرانده باشد و مریض نشده باشد. زمان ما را اسیر خودش می کند. چه قدر برنامه ریزی ها کردیم و انجام نشد و زمان برای ما تصمیم گرفت. من زمانی در اصفهان در دههٔ محرم از صبح تا شب ۱۳ منبر می رفتم؛ ولی الان وقتی در روز پنج تا منبر می روم احساس می کنم دیگر توان و کشش ندارم. ممکن است در دنیا دل بستهٔ عزیزی شویم، دل بستهٔ پدر و مادر و فرزند شویم ولی مرگ آنها می رسد. همهٔ ما در معرض مصیبت ها هستیم. گاهی در جوانی چیزهایی را برای خودتان هدف گذاری می کنید و به سمت آن می روید و وقتی به آن رسیدید، می بینید چه اشتباهی کرده اید و اصلاً اشتباه هدف گذاری کرده اید. دنیا خیلی فریب دهنده است. دنیا خیلی زیرکانه ما را گول می زند . همهٔ ما منتظر مرگ هستیم. 🔻 حضرت در یکی از حکمت های نهج البلاغه می فرمایند: هر نفسی که انسان می کشد قدمی است که به سوی قبر بر می دارد. آیا کسی را سراغ دارید که از اوّل تا آخر عمرش فقط شاد بوده باشد و هیچ رنجی به او نرسیده باشد؟! این گونه نیست. بهشت است که سراسر خوشی است. چه شب های قدر، که با خود گفتیم پاک شدیم و همان گونه می مانیم. ولی باز همه چیز خراب شد. چه شب های عاشورایی که صفا کردیم ولی محرم تمام نشده خراب شد و شهوات و خواسته های دل ما را زمین زد. هر تولد در کنار پیام شادی به دنیا آمدن یک انسان، پیامی هم برای کسانی دارد که باید بروند، قاعدتاً با هر تولدی یک نفر آمادهٔ رفتن می شود ولی نوبت چه کسی است؛ خدا می داند. 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع 📒 ، نامه ۳۱
🌸🍃 🌸🍃 شروع پستهایی که امروز شما ادمین های محترم باید در کانال هایتان ارسال بفرمایید👇👇
ختم روزانه نهج البلاغه(30).mp3
3.04M
🔈 نهج البلاغه گویا 🌹سهم روزانه نهج البلاغه ✅ خطبه ۱۷ تا ۱۶ ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
سهم مطالعه نهج البلاغه خطبه ۱۷ تا ۱۶ ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📜 : (در این خطبه مدعیان قضاوت را می شناساند که عهده دار قضاوت هستند و شایسته آن نیستند) 1⃣ شناخت بدترين انسانها ♦️دشمن ترين آفريده ها نزد خدا دو نَفرند : مردی که خدا او را به حال خود گذاشته و از راه راست دور افتاده است؛ دل او شيفته بدعت است و مردم را گمراه کرده، به فتنه انگيزی می کشاند و راه رستگاری گذشتگان را گُم کرده و طرفداران خود و آيندگان را گمراه ساخته است. بار گناه ديگران را بر دوش کشيده و گرفتار زشتی های خود نيز می باشد. و مردی که مجهولاتی به هم بافته و در ميان انسان های نادانِ امّت جايگاهی پيدا کرده است؛ در تاريکی های فتنه فرو رفته و از مشاهده صلح و صفا کور است. آدم نماها او را عالم ناميدند که نيست، چيزی را بسيار جمع آوری می کند که اندک آن بهتر از بسيار است، تا آنکه از آب گنديده سيراب شود و دانش و اطّلاعات بيهوده فراهم آورد. 2⃣ روانشناسی مدعيان دروغين قضاوت ♦️ در ميان مردم با نام قاضی به داوری می نشيند و حلّ مشکلات ديگری را به عهده می گيرد؛ پس اگر مشکلی پيش آيد، با حرفهای پوچ و توخالی و رأی و نظر دروغين، آماده رفع آن می شود. سپس اظهارات پوچ خود را باور می کند. عنکبوتی را می ماند که در شبهات و بافته های تار خود چسبيده، نمی داند که درست حکم کرده يا بر خطاست؟ اگر بر صواب باشد می ترسد که خطا کرده و اگر بر خطاست، اميد دارد که رأی او دُرست باشد. نادانی است که راه جهالت می پويد؛ کوری است که در تاريکی گمشده خود را می جويد؛ از روی علم و يقين سخن نمی گويد؛ روايات را بدون آگاهی نقل می کند؛ چون تندبادی که گياهان خشک را بر باد دهد، روايات را زير و رو می کند که بی حاصل است. به خدا سوگند، نه راه صُدور حکم مشکلات را می داند و نه برای منصب قضاوت أهليّت دارد! آنچه را که نپذيرد علم به حساب نمی آورد و جز راه و رسم خويش مذهبی را حق نمی داند؛ اگر حکمی را نداند آن را می پوشاند تا نادانی او آشکار نشود؛ خون بی گناهان از حکم ظالمانه او در جوشش و فرياد ميراث بر باد رفتگان بلند است. به خدا شکايت می کنم از مردمی که در جهالت زندگی می کنند و با گمراهی می ميرند، در ميان آنها کالايی خوارتر از قرآن نيست اگر آن را آن گونه که بايد بخوانند و متاعی سودآورتر و گران بهاتر از قرآن نيست اگر آن را تحريف کنند و در نزد آنان چيزی زشت تر از معروف و نيکوتر از مُنکر نمی باشد. ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄
سهم مطالعه نهج البلاغه خطبه ۱۷ تا ۱۶ ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📜 : ( پس از بیعت مردم مدینه با امام علیه السلام این اولین سخنرانی آن حضرت در سال ۳۵ هجری است). 1⃣ اعلام سياستهای حكومتی ♦️آنچه می گويم به عهده می گيرم و خود به آن پای بَندم. کسی که عبرت ها برای او آشکار شود و از عذاب آن پند گيرد، تقوا و خويشتن داری او را از سقوط در شبهات نگه می دارد. آگاه باشيد تيره روزی ها و آزمايش ها همانند زمان بعثت پيامبر(صلی الله علیه و آله) بار ديگر به شما روی آورد. سوگند به خدايی که پيامبر(صلی الله علیه و آله) را به حق مبعوث کرد، سخت آزمايش می شويد، چون دانه ای که در غربال ريزند، يا غذايی که در ديگ گذارند به هم خواهيد ريخت، زير و رُو خواهيد شد، تا آنکه پايين به بالا و بالا به پايين رود؛ آنان که سابقه ای در اسلام داشتند و تاکنون منزوی بودند بر سر کار می آيند و آنها که به ناحق پيشی گرفتند عقب زده خواهند شد. 2⃣ فضائل اخلاقی امام (علیه السلام) ♦️"به خدا سوگند، کلمه ای از حق را نپوشاندم؛ هيچ گاه دروغی نگفته ام؛ از روز نخست به اين مقام خلافت و چنين روزی خبر داده شدم. آگاه باشيد، همانا گناهان چون مرکب های بدرفتارند که سواران خود (گناه کاران) را عنان رها شده در آتش دوزخ می اندازند. آگاه باشيد، همانا تقوا چونان مرکب های فرمانبرداری است که سواران خود را عنان بر دست وارد بهشت جاويدان می کنند. حقّ و باطل هميشه در پيکارند و برای هر کدام طرفدارانی است. اگر باطل پيروز شود جای شگفتی نيست، از دير باز چنين بوده و اگر طرفداران حق اندکند چه بسا روزی فراوان گردند و پيروز شوند، امّا کمتر اتّفاق می افتد که چيز رفته باز گردد. می گويم: «کلمات امام(علیه السلام) پيرامون حقّ و باطل، از سخنان نيکويی است که کلام کسی از سخن سرايان به آن نخواهد رسيد، و بيش از آنچه که ما در شگفت شويم، شگفتی برابر آن فرومانده است، در اين کلمات امام(علیه السلام) ريزه کاری هايی از فصاحت است که نه زبان قدرت شرح آن را دارد و نه انسانی می تواند از دَرّه های عميق آن بگذرد، اين اعتراف مرا کسانی که در فصاحت پيشگام و با سابقه اند، درک می کنند.»" 3⃣ سرگردانی مردم و ضرورت تقوا ♦️ آن کس که بهشت و دوزخ را پيش روی خود دارد در تلاش است. برخی از مردم به سُرعت به سوی حق پيش می روند که اهل نجاتند و بعضی به کندی می روند و اميدوارند و ديگری کوتاهی می کند و در آتش جهنّم گرفتار است. چپ و راست گمراهی و راه ميانه، جادّه مستقيم الهی است که قرآن و آثار نبوّت آن را سفارش می کند و گذرگاه سنّت پيامبر(صلی الله علیه و آله)است و سرانجام بازگشت همه بِدان سُو می باشد. ادّعاکننده باطل نابود شد و دروغگو زيان کرد، هر کس با حق در افتاد هلاک گرديد. نادانیِ انسان همين بس که قَدر خويش نشناسد. آنچه بر اساس تقوا پايه گذاری شود نابود نگردد. کشتزاری که با تقوا آبياری شود تشنگی ندارد. مردم! به خانه های خود روی آوريد، مسايل ميان خود را اصلاح کنيد، توبه و بازگشت پس از زشتی ها ميسّر است. جز پروردگار خود ديگری را ستايش نکنيد و جز خويشتنِ خويش ديگری را سرزنش ننماييد. ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃قسمت صد و هفتاد و دوم ❇️ توبیخ مردم به سبب سستی در جنگ با معاویه 🔸دشمن بیدار در کمین شما و شما در غفلت [ غارت‌ها بسیار تلخ بود و مشکلاتی پدید آورد. توان زیادی از نیروهای ما گرفت؛ اما تنها راه چاره این بود که با ریشهٔ فساد، یعنی معاویه، برخورد شود. بسیج مردم برای جنگی بزرگ، در آن وضع مشکل بود و ناچار شدم با زبان تهدید و توبیخ با آنان سخن بگویم: ] 🔻بندگان خدا، چه شده است که وقتی شما را به حرکت و جهاد فرا می‌خوانم، به زمین می‌چسبید؟... چرا هر‌گاه شما را به جهاد فرا‌می‌خوانم، چشمانتان چنان خیره می‌شود که گویی در لحظهٔ سخت جان‌دادن به سر می‌برید و از سخن گفتن باز می‌مانید؟!... دشمن بیدار در کمین شما نشسته است؛ ولی شما در غفلت به‌سر می‌برید! 🔸فراموشی آمادگی برای نبرد [ خطبه‌ای دیگر خواندم و یارانم را توبیخ کردم و گفتم: ] 🔻اگر شما را رها کنم، بی‌درنگ به محفل همیشگی خویش باز‌می‌گردید، دسته‌دسته دور هم می‌نشینید، ضرب‌المثل می‌گویید و شعر می‌خوانید و از اخبار پرس‌و‌‌جو می‌کنید! در حالی که آمادگی برای نبرد را به فراموشی می‌سپارید و دل‌های خویش را به باطل سرگرم می‌کنید. [ اشعث برخاست و گفت: ای امیرالمؤمنین، چرا تو نیز آن‌گونه رفتار نمی‌کنی که عثمان رفتار کرد؟! در پاسخ او گفتم: ] 🔻ای پیشگام دوزخیان! وای بر تو! رفتار عثمان اسباب خواری و پستی است! آن رفتار شایستهٔ کسی است که دین ندارد و دلیل و حجتی برای خود نمی‌یابد. چگونه من همانند او رفتار کنم، وقتی حجت روشنی از خدای خویش دارم و حق در دستان من است؟! 🔸آیا از کشته‌شدن با شمشیر می‌گریزید تا در بستر بمیرید؟ [ در خطبهٔ دیگری به مردم تذکر دادم: ] 🔻آیا از کشته شدن با شمشیر می‌گریزید تا در بستر بمیرید؟! شهادت می‌دهم که من از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شنیدم که می‌فرمودند: « مردن در بستر سخت‌تر است از تحمل ضربت هزار شمشیر. جبرئیل این خبر را به من داده‌ است.» آری، آنچه شنیدید، خبری بود که جبرئیل به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله داده است. ❇️ آمادگی مردم برای جنگ با معاویه 🔸به سراغ دشمن می‌روم، حتی اگر ده‌نفر همراه من باقی‌ مانده‌ باشد [ خطبهٔ تهدیدآمیزی برای مردم کوفه ایراد کردم که موثر افتاد و آنها را آمادهٔ عزیمت به میدان جنگ کرد. بزرگان کوفه را دعوت کردم و از شیعیان معتمدم نیز خواستم حضور داشته باشند. در جمع آنان سخنرانی کردم: ] 🔻به خدا سوگند، اگر همگی به همراه من برای جنگ با دشمن حرکت نکنید و با دشمن نبرد نکنید، تا خداوند که بهترین حکم‌کنندگان است بین ما و آنان داوری کند، حتماً شما را نفرین خواهم کرد و از خداوند برای شما عذاب خواهم خواست! پس از آن به سراغ دشمن شما حرکت خواهم کرد؛ حتی اگر ده نفر همراه من باقی مانده باشد! [ پس از سخنرانی، سعید‌بن‌قیس‌همدانی و زیاد‌بن‌خصفه و حُجربن‌عدی برخاستند و اعلام کردند به همراه مردم قبایلشان آمادگی نبرد دارند. 🔸کسانی در رکاب ما می‌جنگند که قصد آخرت دارند [ در خطبهٔ دیگری مردم را برای جهاد تشویق کردم. در نتیجهٔ خواندن این خطبه، دوازده‌هزار نفر برای رفتن به جنگ اعلام آمادگی کردند. در بخشی از این خطبه چنین گفتم: ] 🔻ما اصحاب پرچم‌های برافراشته در بدر هستیم. فقط مؤمنان راستین به یاری ما برمی‌خیزند و منافقان همیشه در پی شکست ما هستند! کسانی در رکاب ما می‌جنگند که قصد آخرت دارند و برای قیامت خویش تلاش می‌کنند! 🔸من امروز لشکر آماده می‌کنم [ آخرین خطبهٔ را در میان مردم ایراد کردم. در این خطبه، نخست مطالبی توحیدی بیان کردم و مردم را به تقوای الهی در پیشگاه خداوندی سفارش کردم و نیز مطالبی در مورد اقوام گذشته و برخی پیامبران بیان‌کردم. آنگاه از دوستانم یاد کردم: ] 🔻کجایند برادران من که قدم در راه نهادند و با حق در‌گذشتند؟ کجاست عمار؟ کجاست ابن‌تیهان؟ کجاست ذو‌الشهادتین؟ و کجایند برادرانِ همانند آنان که با یکدیگر پیمان بر مرگ و جانبازی در راه حق بستند و سرهایشان به سوی ستمگران فرستاده‌ شد؟ [ خطبه که به اینجا رسید، اشک مهلت نداد و به یاد دوستان وفادار و صمیمی‌ام، گریهٔ‌ طولانی کردم و سپس ادامه دادم: ] 🔻جهاد! جهاد! ای بندگان خدا، بدانید که من امروز لشکر آماده می‌کنم. هر کس می‌خواهد به به‌سوی خدا رود، همراه من خارج شود. [ در این روز، ده‌‌‌هاهزار نفر لشکر آماده کردم و آمادهٔ بازگشت به صفین شدم .چند روز بعد بود که ضربت ابن‌ملجم بر سرم فرود آمد.] . 📚منابع: ۱. تذکرة‌ الخواص، ص۱۰۶ ۲. شرح‌ نهج‌ البلاغه، ج۲، ص۱۹۵ ۳. أنساب‌ الاشراف، ج۲، ص۴۷۷ ۴. جواهر‌ المطالب، ج۱، ص۳۳۲ ۵. نهج‌ البلاغه، خطبهٔ۱۸۲ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🔸🔸 نامه ی ۳۱ نهج البلاغه 🔸🔸 🔸 منشور تربیت بشریت (۵) 🔸 🔴 انسان منهای خدا و معنویت به جایی نمی رسد: 🔻 در خطبه ۱۱۱حضرت در شناخت ماهیّت دنیا می فرمایند: «پس از ستایش پروردگار، همانا من شما را از دنیا مى ترسانم، زیرا در کام شیرین و در دیده انسان سبز و رنگارنگ است، در شهوات و خواهش‏هاى نفسانى پوشیده شده و با نعمت‏هاى زود گذر دوستى مى‏ ورزد، با متاع اندک زیبا جلوه مى‏ کند و در لباس آرزوها خود را نشان مى‏ دهد و با زینت غرور خود را مى‏ آراید، شادى آن دوام ندارد و کسى از اندوه آن ایمن نیست.» 🔻خواهش می کنم وقت بگذارید و نهج البلاغه بخوانید. در خانه این کتاب را داشته باشید و هر شب ده دقیقه آن را بخوانید. 🔻این سخنان خود امیرالمؤمنین است و نجف، حرم امیرالمؤمنین . افراد زیادی در کنار امیرالمؤمنین بودند و با او هم نَفَس بودند ولی خون به دل او کردند. اگر ما ندانیم مولایمان چه می گوید و نرویم مثل او زندگی کنیم، حَرَم او به درد ما نمی خورد . 🔻در عرض آخرم حکمتی می خوانم و ان شاءالله در جلسات بعدی خواهیم گفت که یک جوان در این دنیا اسیر چه مشکلاتی است. 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع 📒 ، نامه ۳۱
🌸🍃 🌸🍃 شروع پستهایی که امروز شما ادمین های محترم باید در کانال هایتان ارسال بفرمایید👇👇
ختم روزانه نهج البلاغه(31).mp3
1.93M
🔈 نهج البلاغه گویا 🌹سهم روزانه نهج البلاغه ✅ خطبه ۱۵ تا ۱۱ ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
سهم مطالعه نهج البلاغه خطبه ۱۵ تا ۱۱ ┄═❁✦❀•••🌿🌸🌿•••❀✦❁═┄ 📜 : ( درباره اموال فراوان بیت المال که عثمان به بعضی از خویشاوندان خود بخشیده بود. ابن عباس می گوید: روز دوم خلافت در سال ۳۵ هجری این سخنرانی را ایراد فرمود) 🔹سياست اقتصادی امام (علیه السلام) ♦️به خدا سوگند، بيت المال تاراج شده را هر کجا که بيابم به صاحبان اصلی آن باز می گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده، يا کنيزانی خريده باشند؛ زيرا در عدالت گشايش برای عموم است و آن کس که عدالت بر او گران آيد، تحمّل ستم برای او سخت تر است. ┄═❁✦❀•••🌿🌸🌿•••❀✦❁═┄ 📜 : ( قبل از آغاز جنگ جمل، در نکوهش شهر بصره و مردم آن دیار مانند خطبه پیشین فرمود) 🔹نقش عوامل محيط در انسان ♦️سرزمين شما به آب نزديک و از آسمان دور است، عقل های شما سُست و افکار شما سفيهانه است. پس شما نشانه ای برای تيرانداز و لقمه ای برای خورنده و صيدی برای صيّاد می باشيد. ┄═❁✦❀•••🌿🌸🌿•••❀✦❁═┄ 📜 : ( روز جمعه سال ۳۶ هجری پس از پایان جنگ در مسجد جامع شهر در نکوهش مردم بصره فرمود:) 🔹عوامل سقوط جامعه (روانشناسی اجتماعی مردم بصره ♦️شما سپاه يک زن و پيروان حيوان «شتر عايشه» بوديد، تا شتر صدا می کرد می جنگيديد و تا دست و پای آن قطع گرديد فرار کرديد. اخلاق شما پَست و پيمان شما از هم گُسسته، دين شما دورويی و آب آشاميدنی شما شور و ناگوار است. کسی که ميان شما زندگی کند به کيفر گناهش گرفتار می شود و آن کس که از شما دوری گزيند مشمول آمرزش پروردگار می گردد. گويا مسجد شما را می بينم که چون سينه کشتیِ غرق شده است، که عذاب خدا از بالا و پايين او را احاطه می کند و سرنشينانِ آن همه غرق می شوند. و در روايتی است: سوگند به خدا، سرزمين شما را آب غرق می کند، گويا مسجد شما را می نگرم که چون سينه کشتی يا چونان شترمرغی که بر سينه خوابيده باشد بر روی آب مانده است. و در روايت ديگر: مانند سينه مرغ روی آب دريا. و در روايت ديگری آمده: خاک شهر شما بد بُوترين خاک هاست، از همه جا به آب نزديک تر و از آسمان دورتر و نُه دَهم شرّ و فساد در شهر شما نهفته است. کسی که در شهر شما باشد گرفتار گناه و آنکه بيرون رود در پناه عفو خداست. گويی شهر شما را می نگرم که غرق شده و آب آن را فرا گرفته. چيزی از آن ديده نمی شود، مگر جاهای بلند مسجد، مانند سينه مرغ بر روی امواج آب دريا. ┄═❁✦❀•••🌿🌸🌿•••❀✦❁═┄ 📜 : ( پس از پيروزی در جنگ بصره در سال ۳۶ هجری یکی از یاران امام گفت: دوست داشتم برادرم با ما بود و می دید که چگونه خدا تو را بر دشمنانت پیروز کرد) 🔹شرکت آیندگان در پاداش گذشتگان (نقش نیت در پاداش عمل) ♦️امام(علیه السلام) پرسيد: آيا فکر و دل برادرت با ما بود؟. گفت: آری. امام(علیه السلام) فرمود: پس او هم در اين جنگ با ما بود، بلکه با ما در اين نبرد شريکند آنهايی که حضور ندارند، در صُلب پدران و رَحِم مادران می باشند ولی با ما هم عقيده اند، به زودی متولّد می شوند و دين و ايمان به وسيله آنان تقويت می گردد. ┄═❁✦❀•••🌿🌸🌿•••❀✦❁═┄ 📜 : (در جنگ جمل در سال ۳۶ هجری روز پنجشنبه ۱۵ جمادی الاخر هنگام دادن پرچم به دست فرزندش محمد حنفیه فرمود:) 🔹 آموزش نظامی ♦️اگر کوه ها از جای کنده شوند تو ثابت و استوار باش، دندان ها را بر هم بفشار، کاسه سرت را به خدا عاريت ده، پای بر زمين ميخکوب کن، به صفوف پايانی لشکر دشمن بنگر، از فراوانی دشمن چشم بپوش و بِدان که پيروزی از سوی خدای سبحان است. ┄═❁✦❀•••🌿🌸🌿•••❀✦❁═┄
شرح کلی و ساختاری خطبه ۱۵ تا ۱۱.mp3
1.66M
🔊 شرح کلی و ساختاری خطبه ۱۵ تا ۱۱ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌹 پویش «باعلی تا مهدی» علیهما السلام ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃قسمت صد و هفتاد و سوم ❇️ فصل دهم: دوران شهادت ✳️ نزدیک‌بودن وعدهٔ شهادت 🔹بشارت باد تو را که شهادت در پی تو خواهد آمد [ ماه رمضان فرا رسیده بود و من احساس می‌کردم به وعده‌ای که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به من داده بودند، نزدیک شده‌ام. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به من وعده شهادت داده بودند: ] 🔻آنگاه که خداوند این آیه را نازل کرد که: { الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ } ( آیا مردم گمان کردند همین که بگویند «ایمان آوردیم»، به حال خود رها می‌شوند و آزمایش نخواهند شد؟!) دانستم که تا رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در میان ما حضور دارند، فتنه‌ای بر ما فرود نیاید. 🔻پرسیدم: یا رسول‌الله، این فتنه و آزمایش چیست که خداوند شما را بدان آگاه کرده است؟ فرمودند: « یاعلی، پس از من، امت به فتنه و آزمون دچار می‌شوند! » گفتم: یا رسول‌الله، آیا غیر از این است که در روز اُحد که جماعتی از مسلمانان به شهادت رسیدند و شهادت نصیب من نشد و این بر من دشوار و گران آمد، به من فرمودید: « بشارت باد تو را که شهادت در پی تو خواهد آمد»؟ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به من فرمودند: « همانا این بشارت تحقق می‌پذیرد. در آن هنگام چگونه صبر خواهی کرد؟» گفتم: یا رسول‌الله، چنین موضعی جای صبر‌‌کردن نیست؛ بلکه جای شادمانی و شکرگزاری است. 🔹امید آن دارم که وفاتم نزدیک شده‌ باشد [ چند روز قبل از شهادت، در یکی از سخنرانی‌هایم گفتم: ] 🔻از روزی که خداوند، محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را به پیامبری مبعوث کرد، روی راحتی و آسایش ندیدم و خدا را برای این نعمت سپاسگزارم. 🔻به خدا سوگند، از هنگام خردسالی بود که بیم و هراس آغاز شد و تا بزرگ‌سالی در میدان جهاد و مبارزه بودم. با مشرکان می‌جنگیدم و هدف عداوت منافقان بودم، تا اینکه خداوند پیامبرش را قبض روح کرد و وی را به ملأ اعلا برد. به‌راستی که مصیبت ارتحال رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله چنان سخت بود که گویی قیامت کبرا برپا شده بود! 🔻بعد از ارتحال آن بزرگوار نیز پیوسته در هراس به‌سر می‌بردم و همیشه نگران وقوع حوادثی بودم که پذیرش آنها برایم ممکن نباشد و البته در این مدت، به لطف و عنایت الهی، جز خیر و نیکی ندیدم. 🔻به خدا سوگند، از نوجوانی شمشیر می‌زدم تا اینکه به پیری رسیدم و آنچه در این مدت تسلی‌بخش دلم بود و مرا به پایداری و استقامت فرا می‌خواند، این بود که همه این گام‌ها و تحمل سختی‌ها برای خدا و یاری رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بوده است. اما اکنون امید آن دارم که وفاتم نزدیک شده باشد و در آینده‌ای نزدیک، هنگام آسایشم فرا‌رسد، که البته اسباب آن را نیز فراهم می‌بینم. 🔹آیا برای شقی‌ترین امت، وقت مناسب فرا نرسیده‌است؟ [ هر از گاهی که با مردم سخن می‌گفتم یا خطبه‌ای می‌خواندم، به نزدیک بودن زمان شهادتم اشاره می‌کردم و می‌گفتم: ] 🔻آیا هنگام آن فرا نرسیده است که شقی‌ترین امت برخیزد و این محاسن را با خون سرم رنگین کند؟ چه مانعی رخ داده است که شقی‌ترین امت، این محاسن را با خون سر رنگین نمی‌کند؟ به خدا سوگند، این محاسن با خون سرم خضاب خواهد شد... خضاب با خون و نه خضاب با عطر و عنبر! آیا برای شقی‌ترین امت وقت مناسب فرا‌نرسیده‌است؟ آری، حتما این محاسن با خون سرم رنگ خواهد شد. 🔹چند روز از ماه گذشته‌ است؟ [ در ماه رمضان برای افطار به منزل فرزندانم می‌رفتم. یکی از شب‌ها از آنها پرسیدم: ] 🔻چند روز از ماه گذشته‌ است؟ [ آنها پاسخ دادند، و من زمزمه کردم: ] 🔻در دههٔ آخر این ماه است که پدر خویش را از دست خواهید داد! 🔹روز جمعه با خون رنگین خواهی شد [ چند روز قبل از شهادت بود که همسرم، ام‌جعفر، آب می‌ریخت و من دست‌هایم را می‌شستم. دست به محاسنم بردم و آنها را بالا آوردم و گفتم: ] 🔻چقدر زیبا می‌شوی، هنگامی که روز جمعه با خون رنگ شوی! 🔹 یک شب یا دو شب بیشتر نمانده‌ است؟ [ افطار را در منزل فرزندانم بودم و در هر افطار بیش از سه لقمه غذا نمی‌خوردم. یکی از شب‌ها از من پرسیدند: چرا غذا کم می‌خورید؟ پاسخ دادم : ] 🔻می‌خواهم هنگامی که امر الهی فرا می‌رسد، شکمم خالی باشد و سبک‌بار باشم. به‌راستی که یک شب یا دو شب بیشتر نمانده است! 📚منابع: ۱. قرآن‌ کریم، سورهٔ‌ عنکبوت، آیهٔ۲ ۲. تفسیر فرات‌ کوفی، ص۶۱۵ ۳. الفصول‌ المهمة، ص۱۳۱ ۴. مناقب آل‌أبی‌طالب، ج۲، ص۱۲۲ ۵. أعلام‌ الوری، ص۱۵۵ ۶. الخرائج‌ و‌ الجرائح،، ج۱، ص۲۰۱ ۷. اُسد الغابة، ج۴، ص۳۵ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🔸🔸 نامه ی ۳۱ نهج البلاغه 🔸🔸 🔸 منشور تربیت بشریت (۶) 🔸 🔴 نهج البلاغه کتاب تقواست 🔻در حکمت ۱۳۰ آمده: «امام علیه السّلام، وقتى از جنگ صفین برگشت و به قبرستان پشت دروازه کوفه رسید- قبرستان هایی که سبک زندگی جدید و قوانین شهر سازی ما را از آن محروم می کند و کیلومترها از شهر دور است و چنان به آن رسیدگی شده تا شخصی خدای ناکرده به یاد مرگ نیفتد- رو به مردگان کرد و گفت: اى ساکنان خانه‏ هاى وحشت زا و محلّه‏ هاى خالى و گورهاى تاریک، اى خفتگان در خاک، اى غریبان، اى تنها شدگان، اى وحشت زدگان، شما پیش از ما رفتید و ما در پى شما روانیم و به شما خواهیم رسید. امّا خانه‏ هایتان، دیگران در آن سکونت گزیدند و امّا زنانتان با دیگران ازدواج کردند و امّا اموال شما در میان دیگران تقسیم شد این خبرى است که ما داریم، حال شما چه خبر دارید (سپس به اصحاب خود رو کرد و فرمود) بدانید که اگر اجازه ی سخن گفتن داشتند، شما را خبر مى‏ دادند که بهترین توشه تقوا است » 🔻 اگر زمان جنگ بود در شرح این نامه راحت بودیم. بچّه های جبهه، شب های جمعه گاهی با دوستان خود به بیابان می رفتند و در قبری می خوابیدند تا باور کنند روزی به آن جا می روند. امروزه می گویند برای جوان و نوجوان از مرگ نگویید. 🔻 دوستان! آن طرف فقط تقوا به درد انسان می خورد و این بهترین کتاب برای فهم تقواست. نهج البلاغه کتاب تقواست. نهج البلاغه کتاب علم حضوری و شهودی است. 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع 📒 ، نامه ۳۱
🌸🍃 🌸🍃 شروع پستهایی که امروز شما ادمین های محترم باید در کانال هایتان ارسال بفرمایید👇👇
🌸🍃 🌸🍃 شروع پستهایی که امروز شما ادمین های محترم باید در کانال هایتان ارسال بفرمایید👇👇
ختم روزانه نهج البلاغه(32).mp3
2.81M
🔈 نهج البلاغه گویا 🌹سهم روزانه نهج البلاغه ✅ خطبه ۱۰ تا ۴ ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
شرح کلی و ساختاری خطبه ۱۰ تا ۴.mp3
2.47M
🔊 شرح کلی و ساختاری خطبه ۱۰ تا۴ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌹 پویش «باعلی تا مهدی» علیهما السلام ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
سهم مطالعه نهج البلاغه خطبه ۱۰ تا ۴ ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📜 🔹آگاهی امام علیه السلام برای مقابله با اصحاب جمل ♦️آگاه باشيد که شيطان حزب خود را جمع کرده و سواره و پياده های لشکر خود را فراخوانده است. امّا من آگاهی لازم به امور را دارم، نه حق را پوشيده داشتم و نه حق بر من پوشيده ماند. سوگند به خدا، گردابی برای آنان به وجود آورم که جز من کسی نتواند آن را چاره سازد؛ آنها که در آن غرق شوند، هرگز نتوانند بيرون آيند و آنان که بگريزند خيال بازگشت نکنند. ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📜 🔹شناخت طلحه و زبير (و اصحاب جمل) ♦️چون رعد خروشيدند و چون برق درخشيدند، اما کاری از پيش نبردند و سر انجام سُست گرديدند. ولی ما اين گونه نيستيم، تا عمل نکنيم رعد و برقی نداريم و تا نباريم سيل جاری نمی سازيم. ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📜 : ( این سخنان ارزشمند در سال ۳۶ هجری به بیعت زبیر، اشاره دارد.) 🔹پيمان شكنی زبير ♦️زبير می پندارد با دست بيعت کرد نه با دل، پس به بيعت با من اقرار کرده، ولی مدّعیِ انکار بيعت با قلب است. بر او لازم است بر اين ادّعا دليل روشنی بياورد يا به بيعتِ گذشته بازگردد. ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📜 🔹شناخت پيروان شيطان ♦️منحرفان شيطان را معيار کار خود گرفتند و شيطان نيز آنها را دام خود قرار داد و در دلهای آنان تخم گذارد و جوجه های خود را در دامانشان پرورش داد. با چشم های آنان می نگريست و با زبانهای آنان سخن می گفت. پس با ياری آنها بر مرکب گمراهی سوار شد و کردارهای زشت را در نظرشان زيبا جلوه داد؛ مانند رفتار کسی که نشان می داد در حکومت شيطان شريک است و با زبان شيطان سخن باطل می گويد. ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄
سهم مطالعه نهج البلاغه خطبه ۱۰ تا ۴ ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📜 : ( در سال ۳۶ هجری در شهر مدینه آن گاه که از امام علیه السلام خواستند طلحه و زبیر را تعقیب نکند، فرمود:) 🔹آگاهی و مظلوميت امام (علیه السلام) ♦️به خدا سوگند، از آگاهی لازمی برخوردارم و هرگز غافلگير نمی شوم، که دشمنان ناگهان مرا محاصره کنند و با نيرنگ دستگيرم نمايند. من همواره با ياری انسان حق طلب بر سر آن کس می کوبم که از حق روی گردان است و با ياری فرمانبر مطيع، نافرمان اهل ترديد را در هم می شکنم، تا آن روز که دوران زندگانی من به سر آيد. پس سوگند به خدا، من همواره از حقِّ خويش محروم ماندم و از هنگام وفات پيامبر(صلی الله علیه و آله) تا امروز حق مرا از من باز داشته و به ديگری اختصاص دادند. ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📜 : ( پس از وفات پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و ماجرای سقیفه، عباس و ابوسفیان، پیشنهاد خلافت داده که با امام علیه السلام بیعت کنند.) 1⃣ راههای پرهيز از فتنه ها ♦️ای مردم! امواج فتنه ها را با کشتی های نجات در هم بشکنيد و از راه اختلاف و پراکندگی بپرهيزيد و تاج های فَخر و برتری جويی را بر زمين نهيد. رستگار شد آن کس که با ياران به پاخاست، يا کناره گيری نمود و مردم را آسوده گذاشت. اين گونه زمامداری چون آبی بد مزّه و لقمه ای گلوگير است و آن کس که ميوه را کال و نارس بچيند، مانند کشاورزی است که در زمينِ شخصِ ديگری بکارد. 2⃣ فلسفه سكوت ♦️ در شرايطی قرار دارم که اگر سخن بگويم، می گويند بر حکومت حريص است و اگر خاموش باشم، می گويند: از مرگ ترسيد. هرگز! من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه جنگ ها و حوادث ناگوار؟! سوگند به خدا! اُنس و علاقه فرزند ابيطالب به مرگ در راه خدا از علاقه طفل به پستان مادر بيشتر است. اين که سکوت برگزيدم، از علوم و حوادث پنهانی آگاهی دارم که اگر باز گويم مضطرب می گرديد، چون لرزيدن ريسمان در چاههای عميق. ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📜 : ( گفته شده که پس از فتح بصره در سال ۳۶ هجری و کشته شدن طلحه و زبیر ایراد فرمود.) 1⃣ ويژگیهای اهل بيت(علیهم السلام) ♦️شما مردم به وسيله ما از تاريکی های جهالت نجات يافته و هدايت شديد و به کمک ما به اوج ترقّی رسيديد. صبح سعادت شما با نور ما درخشيد. کر است گوشی که بانگِ بلندِ پندها را نشنود و آن کس را که فرياد بلند، کر کند، آوای نرم حقيقت چگونه در او أثر خواهد کرد؟ قلبی که از ترس خدا لرزان است، همواره پايدار و با اطمينان باد. من همواره منتظر سرانجام حيله گری شما مردم بصره بودم و نشانه های فريب خوردگی را در شما می نگريستم. تظاهر به دين داری شما پرده ای ميان ما کشيد ولی من با صفای باطن درون شما را می خواندم. 2⃣ ویژگی های امام علی علیه السلام ♦️من برای واداشتن شما به راه های حق، که در ميان جادّه های گمراه کننده بود، به پاخاستم در حالیکه سرگردان بوديد و راهنمايی نداشتيد. تشنه کام هرچه زمين را می کنديد قطره آبی نمی يافتيد، امروز زبانِ بسته را به سخن می آورم. دُور باد رأیِ کسی که با من مخالفت کند. از روزی که حق به من نشان داده شد، هرگز در آن شک و ترديد نکردم، کناره گيری من چونان حضرت موسی(علیه السلام) برابر ساحران است که بر خويش بيمناک نبود، ترس او برای اين بود که مبادا جاهلان پيروز شده و دولت گمراهان حاکم گردد. امروز ما و شما بر سر دو راهی حقّ و باطل قرار داريم، آن کس که به وجود آب اطمينان دارد تشنه نمی ماند. ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃قسمت صد و هفتاد و چهارم ❇️ ملاقات با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در رؤیا 🔹ابراز اشتیاق رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله برای ملاقات با من! [ چند روز قبل از شهادت ] 🔻در حال سجده و راز‌ونیاز با خدا و درخواست خیر بودم که لحظاتی خواب بر چشمانم غلبه کرد و در آن حال، رؤیای شگفتی دیدم. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ایستاده بودند و خطاب به من فرمودند: «ای اباالحسن، دوری تو از من به درازا کشید. چقدر مشتاق دیدار توام! خداوند وعده‌ای را که به من داده‌ بود، دربارهٔ تو محقق ساخت و به عهدش وفا کرد!» عرض کردم: یا رسول‌الله، خداوند کدامین وعده را دربارهٔ من محقق ساخت؟ فرمودند: «این وعده دربارهٔ تو، همسرت، فرزندانت و خاندان تو بود که شما را در والاترین درجات قرب در مقام علیین جای دهد.» 🔻عرض کردم: پدر و مادرم فدایت یا رسول‌الله! پس شیعیان ما در چه جایگاهی قرار دارند؟ فرمودند: « شیعیان ما همراه ما هستند و قصرهایشان در اطراف قصرهای ما و منازلشان در مقابل منازل ماست.» پرسیدم: یا رسول‌الله، به شیعیان ما در دنیا چه عنایتی خواهد شد؟ فرمودند: « امنیت و عافیت.» 🔻پرسیدم: شیعیان ما در هنگام مرگ چگونه خواهند بود؟ فرمودند: « چگونگی مرگ بر عهدهٔ خود آنان گذاشته می‌شود. فرشتهٔ مرگ مأمور به اطاعت از آن‌هاست و با هر نوع مرگ که بخواهند، با همان می‌میرند. آری، شیعیان ما به اندازهٔ محبتی که به ما دارند، مرگ بهتری هم خواهند داشت.» 🔻عرض کردم: آیا توضیح بیشتری برای فهم این مسئله وجود دارد؟ فرمودند:« آری، جان دادن شیعیانی که بیشترین محبت را به ما دارند، مانند این است که آب سرد و گوارایی در روز گرم تابستان بنوشند و دلشان خنک شود. بقیهٔ شیعیان نیز به راحتی جان می‌دهند و چشمانشان با مرگ روشن می‌شود، مانند اینکه وارد رختخواب خود شوند و به خواب روند.» 🔹یا رسول الله از امت تو چه تلخی‌ها دیدم! [ در همان شبی که سحرگاهش ضربت خوردم، به فرزندم حسن گفتم: ] 🔻فرزندم، امشب در لحظاتی که به خواب رفته بودم، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را دیدم. به ایشان عرض کردم: یا رسول‌الله، چه سختی‌های خستگی‌آور و چه دشمنی‌های تلخ که از امت تو تحمل کردم! فرمودند: « نفرینشان کن!» و من این‌گونه خواستم: بار پروردگارا، بهتر از آنان را نصیب من فرما و بدتر از مرا نصیب آنان کن! ❇️ شب ضربت خوردن 🔹اگر سپیدهٔ صبح بدمد، من‌ کشته خواهم‌ شد! [ آن‌ شبی که سحرگاهش ضربت خوردم، در منزل دخترم ام‌کلثوم بودم. آن شب خواب نداشتم؛ ولی برای نماز شب نیز مسجد نرفتم. دخترم پرسید: چرا امشب استراحت نمی‌کنید؟ گفتم: ] 🔻اگر سپیدهٔ صبح بدمد، من کشته خواهم شد! [ دخترم پیشنهاد کرد که برای اقامهٔ نماز صبح به مسجد نروم و به جای خودم جعده را بفرستم، موافقت کردم: ] 🔻آری، به جعده بگویید نماز را اقامه کند. [ ولی پس از آن گفتم: ] 🔻راهی برای گریز از اجل وجود ندارد. [ و عازم مسجد شدم.] 🔹امشب همان شب موعود است! [ در آن شب، بسیار از اتاق بیرون می‌آمدم و آسمان را می‌نگریستم و می‌گفتم: ] 🔻به خدا سوگند، به من دروغ گفته نشده است و من نیز دروغ نمی‌گویم! قطعاً امشب همان شب موعود است! 🔹با آن‌ها کاری نداشته باشید [ در بیرون خانه، مرغابی‌ها اطرافم را گرفتند و سروصدا کردند، اهل منزل سعی کردند که آنها را از اطراف من دور کنند. به آنان گفتم: ] 🔻با آنها کاری نداشته باشید. آن‌ها نوحه‌خوانی و مرثیه‌سرایی را شروع کرده‌اند! 🔹برخیز برای نماز! [ مردم را که برای نماز صبح بیدار می‌کردم، دیدم ابن‌ملجم را که در میان آنان خود را به خواب زده بود. او را هم صدا زدم: ] 🔻برخیز برای نماز! 🔹سوگند به خدای کعبه، رستگار شدم! [ در محراب مسجد قرار گرفتم و نماز را شروع کردم. ابن‌ملجم فریاد زد: یا علی، حکم به خدا اختصاص دارد، نه به تو و نه به اصحاب تو! سپس ضربت را بر سرم وارد کرد. ابتدا گفتم: ] 🔻 مراقب باشید این مرد از دست شما فرار نکند! [ و سپس گفتم: ] 🔻سوگند به خدای کعبه، رستگار شدم! 🔹پدرِ تو از امروز به بعد دیگر ناراحتی نخواهد دید [ فرزندم حسن آمد و سرم را به دامن گرفت. او را دلداری دادم: ] 🔻به خدا سوگند، رستگار شدم. پدر تو از امروز به بعد دیگر ناراحتی نخواهد دید. 📚منابع: ۱. تأویل‌ الآیات‌ الظاهره، ص۷۵۲ ۲. شرح‌ الأخبار، ج۲، ص۴۵۱ ۳. الاستیعاب، ج۳، ص۲۲۰ ۴. مقتل‌ ابن‌أبی‌الدنیا، ص۲۸ ۵. مقاتل‌ الطالبیین، ص۲۵ ۶. مجمع‌ الزوائد، ج۹، ص۱۴۱ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🔸🔸 نامه ی ۳۱ نهج البلاغه 🔸🔸 🔸 منشور تربیت بشریت (۷) 🔸 🔴 کسانی که می خواهند نصیحت کنند: 🔻اول می رویم به سراغ بزرگ ترها و پدرها، کسانی که می خواهند نصیحت کنند؛ ببینیم امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه به آنها چه می گوید. در این چند حکمت و خطبه که عرض می کنم، امیرالمؤمنین (علیه السلام) اعترافی را که بیان کرده بازگو می کند. 🔻 در حکمت ۷۲ می فرماید: «دنیا بدن‏ها را فرسوده و آرزوها را تازه مى‏ کند، مرگ را نزدیک و خواسته‏ ها را دور و دراز مى‏ سازد، کسى که به آن دست یافت خسته مى‏ شود و آن که به دنیا نرسید رنج مى‏ برد» از فریب های دنیا که در نهج البلاغه بیش از ۲۰ بار حضرت آنها را یادآوری می کنند این است. یکی از راه های فریب دنیا این است که هرچه ما پیرتر می شویم، آرزوهای ما را جوان تر می کند. هرچه پیرتر می شویم، حرص در ما بیش تر می شود. حضرت می فرماید: «یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ» ؛ فرزند آدم‌ پیر می‌شود و هر چه‌ بسوی‌ پیری‌ می‌رود به‌ موازات‌ آن‌، دو صفت‌ در او جوان‌ می‌گردد: یکی‌ حرص‌ و دیگری‌ آرزوی‌ دراز. «کسی که به آن دست یافت خسته می شود و آن که به دنیا نرسید، رنج می برد.» 🔻 هیچ کس منهای خدا و معنویت از هیچ امکانات مادی لذت نمی برد. همه چیز در این دنیا اگر از مبدأ ملکوتی اش انقطاع پیدا کند، خسته کننده و انزجارآور است. دنیای عجیبی است؛ آنکه به او رسید از آن خسته می شود و آنکه نرسید از آن رنج می برد. 🔻 در حکمت ۴۱۵ حضرت می فرماید: « (دنیا) فریب مى‏ دهد، زیان مى‏ رساند و تند مى‏ گذرد. از این رو خدا دنیا را پاداش دوستان خود نپسندید و آن را جایگاه کیفر دشمنان خود قرار نداد» 🔻معلوم می شود دنیا چیز پستی است. لذا خدا دنیا را به اهل اللّه نمی دهد. دنیا به اندازهٔ یک جو هم نمی ارزد. همان طور که دنیا برای بهشت خدا و ثواب مؤمنین ظرفیت ندارد برای دشمنان و کیفر آنها هم ظرفیت ندارد. « و همانا مردم دنیا چون کاروانى باشند که هنوز بار انداز نکرده کاروان سالار بانگ کوچ سر دهد تا بار بندند و برانند.» 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع 📒 ، نامه ۳۱
🌸🍃 🌸🍃 شروع پستهایی که امروز شما ادمین های محترم باید در کانال هایتان ارسال بفرمایید👇👇
ختم روزانه نهج البلاغه(33).mp3
3.08M
🔈 نهج البلاغه گویا 🌹سهم روزانه نهج البلاغه ✅ خطبه ۳ ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
شرح کلی و ساختاری خطبه ۳.mp3
1.88M
🔊 شرح کلی و ساختاری خطبه ۳ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌹 پویش «باعلی تا مهدی» علیهما السلام ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
سهم مطالعه نهج البلاغه خطبه ۳ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─┅•═༅𖣔•✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀🌹❀✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𖣔༅═•┅─ 📜 : (خطبه شقشقيه که درد دل های امام علیه السلام از ماجرای سقیفه و غصب خلافت در این خطبه مطرح است.) {قسمت-دوم} 4⃣ شكوه از شورای عمر: ♦️سپس عمر خلافت را در گروهی قرار داد که پنداشت من همسنگ آنان می باشم. پناه بر خدا از اين شورا! در کدام زمان در برابر شخص اوّلشان در خلافت مورد ترديد بودم، تا امروز با اعضای شورا برابر شوم؟ که هم اکنون مرا همانند آنها پندارند؟ و در صَف آنها قرارم دهند؟ ناچار باز هم کوتاه آمدم و با آنان هماهنگ گرديدم. يکی از آنها با کينه ای که از من داشت روی برتافت و ديگری دامادش را بر حقيقت برتری داد و آن دو نفر ديگر که زشت است آوردن نامشان. 5⃣ شكوه از خلافت عثمان: ♦️تا آن که سومی به خلافت رسيد. دو پهلويش از پرخوری باد کرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويی سرگردان بود و خويشاوندان پدری او از بنی اميّه به پاخاستند و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه ای که به جان گياه بهاری بيفتد، عثمان آن قدر اسراف کرد که ريسمان بافته او باز شد و اعمال او مردم را برانگيخت و شکم بارگی او نابودش ساخت. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─┅•═༅𖣔•✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀🌹❀✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𖣔༅═•┅─
سهم مطالعه نهج البلاغه خطبه ۳ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─┅•═༅𖣔•✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀🌹❀✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𖣔༅═•┅─ 📜 : (خطبه شقشقيه که درد دل های امام علیه السلام از ماجرای سقیفه و غصب خلافت در این خطبه مطرح است.) {قسمت-اول} 1⃣ شكوه از ابا بكر و غصب خلافت ♦️آگاه باشيد! به خدا سوگند، ابابکر جامه خلافت را بر تن کرد، در حالیکه می دانست جايگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون مِحوَر آسياب است به آسياب، که دور آن حرکت می کند. او می دانست که سيل علوم از دامن کوهسار من جاری است و مرغان دورپرواز انديشه ها به بُلَندای ارزش من نتوانند پرواز کرد. پس من رِدای خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کناره گيری کردم و در اين انديشه بودم که آيا با دست تنها برای گرفتن حقِّ خود به پاخيزم؟ يا در اين محيط خفقان زا و تاريکی که به وجود آوردند، صبر پيشه سازم؟ که پيران را فرسوده، جوانان را پير و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه می دارد. پس از ارزيابی درست صبر و بردباری را خِرَدمندانه تر ديدم. پس صبرکردم در حالیکه گويا خار در چشم و استخوان درگلوی من مانده بود و با ديدگان خود می نگريستم که ميراث مرا به غارت می برند. تا اينکه خليفه اوّل به راه خود رفت و خلافت را به پسر خَطّاب سپرد. 2⃣ بازی ابا بكر با خلافت ♦️سپس امام(علیه السلام) مَثَلی را با شِعری از أَعشی عنوان کرد: مرا با برادر جابر، «حيّان» چه شباهتی است؟ (من همه روز را در گرمای سوزان کار کردم و او راحت و آسوده در خانه بود.) شگفتا! ابابکر که در حيات خود از مردم می خواست عذرش را بپذيرند، چگونه در هنگام مرگ خلافت را به عقد ديگری در آورد؟ هر دو از شتر خلافت سخت دوشيدند و از حاصل آن بهره مند گرديدند. 3⃣ شكوه از عمرو ماجرای خلافت: ♦️سرانجام اوّلی حکومت را به راهی درآورد و به دست کسی (عمر) سپرد که مجموعه ای از خشونت، سخت گيری، اشتباه و پوزش طلبی بود. زمامدار مانند کسی است که بر شتری سرکش سوار است، اگر عَنان محکم کشد پرده های بينی حيوان پاره می شود و اگر آزادش گذارد در پرتگاه سقوط می کند. سوگند به خدا، مردم در حکومت دومی در ناراحتی و رنج مهمّی گرفتار آمده بودند و دچار دورويی ها و اعتراض ها شدند و من در اين مدّت طولانی محنت زا و عذاب آور چاره ای جز شکيبايی نداشتم، تا آنکه روزگار عُمَر هم سپری شد. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─┅•═༅𖣔•✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀🌹❀✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𖣔༅═•┅─
سهم مطالعه نهج البلاغه خطبه ۳ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─┅•═༅𖣔•✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀🌹❀✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𖣔༅═•┅─ 📜 : (خطبه شقشقيه که درد دل های امام علیه السلام از ماجرای سقیفه و غصب خلافت در این خطبه مطرح است.) {قسمت-سوم} 6⃣ بيعت عمومی مردم با امير المؤمنين (عليه السّلام) ♦️روز بيعت، فراوانی مردم چون يال های پر پُشت کفْتار بود، از هر طرف مرا احاطه کردند، تا آنکه نزديک بود حسن و حسين(علیهما السلام) لگدمال گردند و رِدای من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّه های انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند. امّا آنگاه که به پاخاستم و حکومت را به دست گرفتم، جمعی پيمان شکستند و گروهی از اطاعت من سرباز زده از دين خارج شدند و برخی از اطاعت حق سر بر تافتند، گويا نشنيده بودند سخن خدای سبحان را که می فرمايد: «سرای آخرت را برای کسانی برگزيديم که خواهان سرکشی و فساد در زمين نباشند و آينده از آنِ پرهيزکاران است». آری، به خدا آن را خوب شنيده و حفظ کرده بودند، امّا دنيا در ديده آنها زيبا نمود و زيور آن چشم هايشان را خيره کرد. 7⃣ مسؤوليت های اجتماعی ♦️"سوگند به خدايی که دانه را شکافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت کنندگان نبود و ياران حجّت را بر من تمام نمی کردند و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگیِ ستمگران و گرسنگیِ مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهايش می ساختم و آخر خلافت را با کاسه اوّل آن سيراب می کردم. آنگاه می ديديد که دنيای شما نزد من از آب بينی بزغاله ای بی ارزش تر است. گفتند: در اينجا مردی از اهالی عراق بلند شد و نامه ای به دست امام(علیه السلام) داد و امام(علیه السلام) آن را مطالعه می فرمود، گفته شد مسايلی در آن بود که می بايست جواب می داد. وقتی خواندن نامه به پايان رسيد، ابن عبّاس گفت: يا اميرالمؤمنين! چه خوب بود سخن را از همانجا که قطع شد آغاز می کرديد؟ امام(علیه السلام) فرمود: هرگز! ای پسر عبّاس، شعله ای از آتش دل بود، زبانه کشيد و فرو نشست، (ابن عبّاس می گويد: به خدا سوگند، بر هيچ گفتاری مانند قطع شدن سخن امام(علیه السلام) اين گونه اندوهناک نشدم، که امام(علیه السلام) نتوانست تا آنجا که دوست دارد به سخن ادامه دهد.) می گويم: معنای سخن امام(علیه السلام) که فرمود: «کراکب الصّعبة» اين است که اگر سوارکار، مهار شتر سرکش را سخت بکشد و مرکب چموش نافرمانی کند، بينی او پاره می شود و اگر مهارش را رها کند، چموشی کرده در پرتگاهِ سقوط قرار می گيرد و صاحبش قدرت کنترل او را ندارد. می گويند «اشنق الناقه» يعنی به وسيله مهار، سرشتر را بالا بکشد و «شنقها» نيز می گويند که ابن سکيت در کتاب اصلاح المنطق گفته است؛ اينکه فرمود «اشنق لها» و نفرمود «اشنقها» برای آنکه اين کلمه را مقابل «اسلس لها» قرار داد، گويی فرموده باشد که اگر سر او را بالا کشد، يعنی آن را واگذارد تا سر خود را بالا نگاه دارد." ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─┅•═༅𖣔•✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀🌹❀✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𖣔༅═•┅─