eitaa logo
اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷
1هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
114 فایل
#السلام_علیک_یا_بقیه_الله ♥️ #ایران_حرم_است 🇵🇸.☫.🇮🇷 #راستی ظهور اتفاق می‌افتد؛ مهم این است ما کجایِ ظهور ایستاده باشیم! ✍🏻 شنوای کلام شما : https://eitaa.com/Ahvalat/6 • هرگونه کپی برداری از کانال مُجاز است✓ هدف، تعجیل درظهور آقاست رفیق :)
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 سپر بلای امام... ▪️ کودک است... شمشیر ندارد تا در قلب دشمن فرو کند، اما می‌رود تا نامش جزء فداییان حسین ثبت شود… می‌رود تا خودش را سپر بلای امام کند… دستش را می‌دهد، اما از امام زمان خویش دست نمی‌کشد. سالها گذشته است و اینک، صحنه انتخاب ماست که فدایی خود شویم یا فدایی نفس هاي خود! 💥 🖐🏻
📌 ...الْمَقامَ الْمَحْمُودَ... 🖐🏻 کسی باور نمی‌کرد شیری که در میانهٔ میدان رجز می‌خواند، «حبیب‌بن مظاهر» باشد؛ چنان در کهنسالی شمشیر می‌زد که دشمن را متحیر کرده بود. چند نفر از مدعیان را به خاک و خون کشید و چه زیبا محاسن سیپدش، با خونش خضاب شد. ▫️ جوان بسیجی با شوخی به او گفت: پدر جان! چرا موها و محاسنت رو رنگ سیاه کردی؟ آخه جبهه جای این کاراست؟ خندید و گفت‌: نمی‌خوام فرمانده فکر کنه من پیر شدم و منو نبره عملیات. نمی‌خوام از قافلهٔ شهدا جا بمونم. 🌿
📌 ...وَاِلَي الْحَسَنِ... ▫️ خودش کربلا نبود، اما آقا‌زاده‌هایش، جای خالی‌اش را پر کردند. قاسم، شهادت را با طعم عسل چشید و عبدالله نشان داد فرزند حسن بودن یعنی چه. ▪️ حسن آقا وصیت کرد روی قبرش بنویسند: اینجا مزار کسی است که می‌خواست اسرائیل را نابود کند. موشک اولین قدم بود. وعدهٔ ۲۵ سالهٔ آقا، زودتر اتفاق می‌افتد، اگر همرزمانش دست بجنبانند. 🌿🖤
📌 ...اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ… ▫️ - لشکر هلهله می‌کرد تا صدای علی‌اکبر به گوش لشکریان نرسد. اما شباهتش به پیامبر را چه می‌کردند؟ چشم‌ها ناباورانه می‌دید، اما دل‌هایشان مشغول شمارش سکه‌های یزید بود. ▪️ همیشه کار داشت؛ بعد از نمازها، دعای فرج‌ نخوانده، تندی می‌رفت. جمعه‌ها، خسته از کار هفتگی تا ظهر می‌خوابید؛ نه زبانی، نه مالی، نه قدمی... هیچ‌گاه وقتی برای یاری امامش نداشت. 🌱 🖤
📌 ...اِنّي سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ... ▫️ شب ، شب عشق و عاشقی بود. صورت‌هایشان گل انداخته بود. نمازها طعم دیگری داشت، طعم خداحافظی. نگاه‌ها، عاشقانه مولایشان را بغل می‌کردند و چهرهٔ عباس، دیدنی‌تر از همیشه بود. ▪️ نخستین بار بود که به پیاده‌روی اربعین می‌آمد. از آن‌همه مهمان‌نوازی عراقی‌ها متعجب بود. می‌گفت: باورش سخته! ما هشت‌سال با این‌ها جنگیدیم، ولی حالا اینطور عاشق هم هستیم. پدر گفت: قصهٔ حزب بعث از مردم جداست؛ اگه امروز دل‌های دو ملت ایران و عراق به هم نزدیکه، فقط به خاطر حبّ حسینه. حبّ الحُسَین یجمعنا. 🌱 🖤
📌 ...وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداكُمْ... ▫️ روز برای فرزندان ام البنین امان‌نامه آورده بود. نگاه غضبناک عباس دلش را لرزاند، وقتی فرمود: خداوند، تو و امانت را لعنت کند... ▪️ قید دوستانش را زد، وقتی که فهمید آن‌ها در موضع‌گیری‌هایشان، از خط قرمز او عبور می‌کنند. خط قرمزش، رهبر و نایب امام زمانش بود. این را از منش شهدا یاد گرفته بود. 🌿 🖤
📌 ...وَلَعَنَ اللهُ شِمْراً... ▫️ گودال قتلگاه شلوغ بود؛ ناگهان هیاهو خوابید. شمر با دست پُر از گودال بیرون آمد. 😭 ▪️ تلویزیون را روشن کرد؛ سخنان شهید مطهری پخش می‌شد که می‌گفت، شمر زمانت را بشناس... شمر همه جا بود؛ گاهی در سوریه، گاهی در عراق، گاهی در اغتشاشات ایران و گاهی در فضای مجازی. کربلا هنوز تکرار می‌شود، وقتی قدمی برای یاری امام زمان برنمی‌داریم. 💔🌱