eitaa logo
یا صاحب الزمان ادرکنی ❤
7هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
6.7هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📜تا حالا فکر کردی تو هم میتونی مثل خیلی ها از تمام مشکلات رهایی پیدا کنی؟ 📝 فقط کافیه توسل کنی به امام جواد وروی حرز زیر کلیک کنید 😍😍👇 🔴 ✅✅ ✅ ✅ ✅✅✅✅ ✅ ✅ ✅ ✅ ✅ ✅ 💯 حرزِ معجزه آسا امام جواد علیه السلام خاصیت جلوگیری از بلاها و مشکلات رو داره 👇 https://eitaa.com/joinchat/1523581186C418c74beb4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام على علیه ‏السلام: مَنْ ظَـلَمَ ظُلِمَ؛ هر کس ستم کند، ستم مى‏ بیند. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم صفحه ۱۰۰، حدیث ۱۷۲۵)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه بگویم که خداوند روایتگر توست تار و پود همه افلاک، نخ معجر توست روبروی تو که قرآن خدا وا می‌شد لب آیات به تفسیر شما وا می‌شد آمدی تا که فقط زینت مولا باشی تا پس از فاطمه، صدیقۀ صغری باشی آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند 🎤 ➻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسخه تصویری در مسیر بندگی 1389 داستانی شگفت انگیز از یک خیار فروش 🎤
📜 حکایتی شنیدنی از‌ زندگی مشترک ‏مردی پس از طلاق دادن همسر خود با او تماس گرفت و گفت: خانم ببخشید اشتباه کردم، به خانه برگرد!! زن در جواب گفت: آیا در کنارت یک لیوان داری؟!! مرد گفت: بله دارم!! زن گفت: اکنون آن را محکم بر زمین بکوب. مرد چنان کـرد که زن گفته بود. ‏سپس زن گفت: دیدی آن لیوان شکسته و هزار تکه شده، آیا میتوانی تکه‌هایش را جمع کنی و دوباره بسازی !؟!؟ مرد در پاسخ گفت: نشكسته!! ليوان استیل بود! 😂😂 و زن پاسخ داد: خدا لعنتت کنه، عصر بیا دنبالم 😂😂😂 👈 زود آشتي كنيد و خيلي قهر را طول نديد؛ شيطان عاشق جدال زن و شوهرهاست... 😉 🔹إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ. مائده ۹۱
🔴 زبـــان گــــربه‌ها مردی به حضرت سلیمان مراجعه کرد و گفت: ای پیامبرخدا میخواهم به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی. سلیمان گفت: توان تحملّ آن را نداری. اما مــرد اصرار کرد، سلیمان پرسید، کدام زبان؟ جواب داد: زبان گـــربه‌ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می‌شوند. سلیمان در گوش او دمید و عملاً زبان گـــربه‌ها را آموخت. روزی دید دو گـــربه با هم سخن میگفتند. یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی می‌میرم. دومی گفت: نـه، اما در این خانه خروسی هست که فردا می‌میرد، آنگاه آن را میخوریم. مـرد شنید و گفت: بخدا نمیگذارم خروسم را بخورید، آنرا خواهم فروخت، فردا صبح زود آنرا فروخت. گربه آمد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت: نه، صاحبش آنرا فروخت، اما گوسفند نـرِ آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد. صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت. گربه گرسنه آمد و پرسید: آیا گوسفند مرد؟ گفت: نه! صاحبش آن را فروخت. اما صاحب‌خانه خواهد مرد، و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم! مرد شنید و به شدت برآشفت؛ نزد پیامبر رفت و گفت: گربه‌ها میگویند امروز خواهم مرد! خواهش میکنم کاری بکن! پیامبر پاسخ داد: خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی، سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن! حکمت این داستان : خداوند الطـاف مخفی دارد، ما انسانها آن را درک نمی‌کنیم. او بلا را از ما دور میکند، و ما با نادانیِ خود آنرا باز پس میخوانیم!!!
۳ که اسد پسر خاله پدرشوهرمون اومده در خونه دنبال شوهرم منم چون رفت و امد زیاد داشتیم دعوتش کردم توی خونه کمی که نشسته خواسته بهم دست درازی کنه از بس التماس کردم دلش سوخته و رفته جاریم باورش شد، با اینکه اسد واقعا اومده بود خونمون ولی کاری به من نداشت دید شوهرم نیست رفت اما من حقیقت رو جوری دیگه ای برای جاریم گفتم تا به گوش شوهرم برسه و شاید یکم بهم توجه کنه اونم برای خودشیرینی رفت و گذاشت کف دست مادرشوهرم که چی شده، مادرشوهرمم به شوهرم گفت و اونم وقتی اومد خونه تا جایی که میتونست کتکم زد که چرا بهش نگفتم منم گفتم که به جاریم همه چیزو نگفتم و اسد بهم تعرض کرده شوهرمم رفت و شکایت کرد که اسد بهم تعرض کرده بعد از شکایت ما اسد رو دستگیر کردن و جلسات دادگاه تشکیل شد
۴ در طول جلسات شوهرم کاری بهم نداشت و به زور حتی حرف میزد میگفت غیرتم ضربه خورده و خونم به جوش اومده بچه هام پنج ساله و سه ساله بودن دوتا جلسه دادگاه گفته بودم که دست درازی کرده و فقط ی جلسه مونده بود که بگم دست درازی کرده و محکوم بشه اما ترسیدم از گفتن دروغ به این بزرگی تو جلسه اخر دادگاه حقیقت رو گفتم همه‌ماتشون برده بود قاضی تشویقم کرد که راست گفتم و اسد هم از من شکایت نکرد موقع برگشت به خونه بهم گفت دیگه نمیتونم تحملت کنم هر بار که نگاهت کنم یاد این بی ابرویی میافتم و تو خودم میمیرم نمیدونم اینبار زیر دستم زنده بمونی یا نه پس برو که نه تو بمیری نه من قاتل بشم منو مقابل خونه بابام پیاده کرد و رفت چند وقت بعدشم طلاقم رو داد هر چی‌میرفتم برای دیدن بچه هام نمیذاشت و وقتی ام که میذاشت به بچه ها یاد داده بود که بهم فحاشی کنن پسر بزرگم هیچی نمیگفت ولی پسر کوچیکه م خیلی فحشم میداد چون عقلش نمیرسید
🔴 زبـــان گــــربه‌ها مردی به حضرت سلیمان مراجعه کرد و گفت: ای پیامبرخدا میخواهم به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی. سلیمان گفت: توان تحملّ آن را نداری. اما مــرد اصرار کرد، سلیمان پرسید، کدام زبان؟ جواب داد: زبان گـــربه‌ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می‌شوند. سلیمان در گوش او دمید و عملاً زبان گـــربه‌ها را آموخت. روزی دید دو گـــربه با هم سخن میگفتند. یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی می‌میرم. دومی گفت: نـه، اما در این خانه خروسی هست که فردا می‌میرد، آنگاه آن را میخوریم. مـرد شنید و گفت: بخدا نمیگذارم خروسم را بخورید، آنرا خواهم فروخت، فردا صبح زود آنرا فروخت. گربه آمد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت: نه، صاحبش آنرا فروخت، اما گوسفند نـرِ آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد. صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت. گربه گرسنه آمد و پرسید: آیا گوسفند مرد؟ گفت: نه! صاحبش آن را فروخت. اما صاحب‌خانه خواهد مرد، و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم! مرد شنید و به شدت برآشفت؛ نزد پیامبر رفت و گفت: گربه‌ها میگویند امروز خواهم مرد! خواهش میکنم کاری بکن! پیامبر پاسخ داد: خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی، سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن! حکمت این داستان : خداوند الطـاف مخفی دارد، ما انسانها آن را درک نمی‌کنیم. او بلا را از ما دور میکند، و ما با نادانیِ خود آنرا باز پس میخوانیم!!!
🔴 كــــريم‏‌تريـن مــــردم‏ عـربى بيابان‌نشين وارد مدينه شد و از كريم‏ترين مردى كه در آن ساكن است جويا شد، او را به حضرت امام‌حسين عليه‌السلام راهنمايى كردند. عرب وارد مسجد شده، حضرت را درحال نماز ديد؛ در برابر حضرت ايستاد و شعرى به اين مضمون سرود: آنكه بر در خانه‌ات حلقه كوبد اميدش نااميد نمی‌گردد، تو عين جود و سخايى و تو تكيه‌گاهى، پدرت هلاك كننده طاغيان نافرمان بود، اگر شما نبوديد دوزخ بر ما منطبق بود. حضرت به آن عرب سلام كرد و به قنـبر فرمود: از مال حجاز چيزى باقى نمانده؟ گفت: آرى، چهارهزار دينار، فرمود: آنرا بياور كه او از مـا به آن مـال سزاوارتر است. سپس رداى مباركش را از دوشش برداشت و دينارها را در آن پيچيد و دست با كرامتش را به سبب حياى از آن عرب از روزنهٔ در بيرون كرد و شعرى به اين مضمون سرود: اين مال را از من بگير كه من از تو پوزش می‌خواهم، بدان كه من نسبت به تو مهربان و دوستدارم، اگر حكومت در اختيار ما بود باران جود و سخاى ما بر تو فرو می‌ريخت ولى حوادث زمان امور را جابجا می‌كند و فعلًا دستِ دهندهٔ ما تنها همين اندك را می‌تواند انفاق كند. عـرب، مال را گرفت و به گريه نشست. حضرت فرمود: شايد آنچه را به تو عطا كردم كم و اندك است. گفت: نـه، گريه‌ام از اين است كه خاك چگونه اين دستِ دهنده را خواهد خورد! المناقب، إبن شهرآشوب: 4/66؛ بحارالأنوار: 44/190، باب 26، حديث2.
🔴 خــــــــدای عـــــــــادل امام باقر علیه‌السلام فرمود: یکی از پیامبران بنی‌اسرائیل عبور می‌کرد، دید مرد مؤمنی درحال جان دادن است، ولی نصف بدنش در زیر دیواری قرار گرفته، و نیمی در بیرون دیوار است، و پرندگان و سگها بدن او را متلاشی کرد‌ه‌اند و می‌درند، از آنجا گذشت، در مسیر راه خود دید یکی از امیران ستمکار آن شهر مرده است، جنازه او را بر روی تخت نهاده‌اند و با پارچه ابریشم کفن نموده‌اند و در اطراف تخت، منقل‌هائی نهاده‌اند که بوی خوش عودهای خوشبو از آنها برخاسته است. آن پیامبر به خدا متوجه شد و عرض کرد: خدایا من گواهی می‌دهم که تو حاکم و عادل هستی و به کسی ظلم نمی‌کنی، این مرد [مرد اولی] بنده تو است و به اندازه یک چشم به هم زدن، برای تو شریک نگرفته، مرگ او را آن گونه 'با آن وضع رقبت بار' قرار دادی و این 'امیر' نیز یکی از بنده‌های توست که به اندازه یک چشم به هم زدن به تو ایمان نیاورده است؟ "آن چیست و این چیست؟" خداوند به او وحی کرد: ای بنده من! همان گونه که گفتی حاکم و عادل هستم و به کسی ظلم نمی کنم. آن 'مرد اولی' بنده من، نزد من گناهی داشت، مرگ او را با آن موضوع قرار دادم تا مجازات گناه او این گونه انجام گیرد، و وقتی که مرد، هیچ گونه گناهی در او بجای نماند، ولی این بنده من 'امیر' که کار نیکی در نزد من داشت، مرگ او را با چنین وضعی قرار دارم، تا پاداش کار نیک او را داده باشم و هنگام مرگ نزد من هیچگونه نیکی و طلب نداشته باشد. 📙 اصول کافی، جلد۲، ص۴۴۶، باب عقوبةالذنب، حدیث ۱۱
✅ مقام عُلما در زمان غیبت ✍امام هادی فرمودند: اگر در زمان غیبت قائم شما، علمایی که مردم را به سوی او دعوت می کنند، و به سوی او راهنمایی می کنند، و بندگان ضعیف خداوند را از تورهای شیطان و یارانش و دام های ناصبی ها نجات میدهند، نبودند، هیچکس بر روی زمین باقی نمیماند مگر اینکه از دین خدا برمیگشت. ولی این عُلما افسار دل مومنان را به دست می گیرند همان طور که ناخدا، سُکّان کشتی را به دست می گیرد. این ها در نزد خداوند بزرگ، برترین ها هستند. 📚 معجم اَحادیث الامام المهدی؛ ج۶ ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @Adreknee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جانم حسین😭😭 🎙_ مداح اهل بیت :کربلایی نریمان پناهی 🍃🌷🍃
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ از‌مهم‌ترین‌شئون‌عاقبت‌بخیری ‌. .♥️ حااج قااسم!!؟✅ Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 مداوم پناه ببریم به (عجل‌ الله ‎تعالی‌ فرجه) 🎥 حجت الاسلام مومنی 👌 فوق‌العاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ ‌« شبا سر به سجاده میزارم فقط تا این سِر بمونه بازم سَر به مهر » • بامدّاحی: حاج انتشار به‌مناسب ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به روایت ۷۵ روز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 حجت الاسلام عالی ☘ اهل بیت (علیهم السلام) هیچ موقع مدیون کسی نمیشن. ☘ اگر یک کاری براشون کردید ده برابر میذارند روش برمیگردونند. 🌹
۵ کم کم منم دیگه نرفتم به دردسر دیدنشون و دل شکستنم نمیارزید اینجوری بچه هامم راحت بودن و اذیت نمیشدن هیچ راهی برای خبر گرفتن ازشون نداشتم زندگیم هر روز سیاه و سیاهتر میشد از دوریشون میسوختم ولی چاره ای نداشتم تنها چیزی که از بچه هام داشتم همون لباسهای نوزادیشون بود زندگی من این بود که وقتی سرم خلوته بشینم و با اون لباسها حرف بزنم بغلشون کنم و بو کنم به یاد بچه هام زندگی خوبی داشتم با اینکه شوهرم خوب نبود ولی حداقل کنار بچه هام بودم با ی دروغ که برای جلب توجه گفتم زندگیم از هم پاشید و ابروم رفت چند باری رفتم خونه خاله های شوهرم و براشون درد دل کردم اونام گفتن صبر کن بچه ها بزرگ بشن میاریمشون اینجا تورم صدا میکنیم بیای که ببینیشون ولی الان کوچیکن منم قبول کردم اونام به حرفشون عمل کردن اگر شوهر من کمی گذشت میکرد و گناه منو نادیده میگرفت الان بچه هامون زیر دست خودمون بزرگ شده بودن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «روپایی زدن فرشته» 👤 استاد 🔺 ماجرای کسی که به بهانه عرفان‌های ویژه قصد تعرض و تجاوز به یک نفر را داشت😬... 🔸 در این موارد زیاده، مراقب باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️▫️▪️ 🎙سخنرانی رهبر انقلاب درباره آخرین گفتگوهای پیامبر اعظم(ص) و حضرت فاطمه زهرا(س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ دیدن این ویدیو، برای والدینی که گوشی در اختیار بچه قرار میدن واجبه!
چه نجیبانه می‌گوید... « اندکی از بندگانم شکرگزارند » 😔 🤔جزو شکرگزاران هستیم یا نه...؟! سوره سبأ آیه ۱۳