eitaa logo
🍓🍃آدرِنالـیــ ـــ ـــن🍃🍓
602 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
10هزار ویدیو
57 فایل
جاذبہ ے سیب ، آدم را بہ زمین زد و جاذبہ ے زمین ، سیب را ! فرقے نمیڪند ؛ “سقوط” سرنوشت ِ دل دادن بہ هر جاذبہ اے غیر از خداست ..!
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 #محسن_هاشمی: با ایجاد #خانه_موزه #آیت_الله_هاشمی، #ساده_زیستی ایشان را به رخ حاکمان و مردم جهان می کشانیم :) ‌ 🍓🍃| @adrenaline110 🔰‌نمونه هایی از ساده زیستی #اکبر_هاشمی_رفسنجانی بر اساس خاطرات خودش در پست زیر👇
🔴 : با ایجاد ، ایشان را به رخ حاکمان و مردم جهان می کشانیم :) ‌ ‌ 🔰‌نمونه هایی از ساده زیستی بر اساس خاطرات خودش: ‌ 🔸🔹یک‌شنبه ۳۰ تیر ۱۳۷۰ (تاسوعای حسینی): ‌ «با هلی‌کوپتر به آمدیم. بچه‌ها هم تا ظهر کم‌کم رسیدند. مهدی و فاطی نیامدند. هوای خوبی دارد. عصر همراه بچه‌ها، خواستم روی آب یاد بگیرم. کمی دنبال قایق کشیده شدم. بدنم آمادگی برای چنین ورزشی ندارد. گرچه آسان است. ‌ 🔸🔹جمعه ۱۶ بهمن ۱۳۷۱: ‌ «تا ساعت ده و نیم صبح در منزل مطالعه می‌کردم. حاجیه‌خانم والده و همشیره فاطمه آمدند. حال والده بحمدالله خوب است. باهم به رفتیم و با برای اقامه به مرقد امام رفتیم. به مناسبت دهه فجر نماز جمعه در آنجا برگزار شد. با هم به منزل برگشتیم. والده و همشیره برای اولین بار سوار هلی‌کوپتر می‌شدند. ظهر بچه‌ها جمع بودند. عصر و شب هم بستگان آمدند...» ‌ 🔸🔹دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۶۹: ‌ «ساعت نه صبح با از منظریه به مرقد امام رفتم... در مراجعت با هلی‌کوپتر به اردوگاه در شمال جماران رفتیم؛ مکان جالبی است. تاکنون ندیده بودم... سپس با هلی‌کوپتر بر فراز و خط و پیست اسکی پرواز کردیم. مهدی توضیحات داد. مناظر خوبی است. به خانه آمدیم و تا شب در خانه بودم. عصر بستگان آمدند.» ‌ 🔸🔹سه‌شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۷۰: ‌ «ساعت ده صبح با هلی‌کوپتر به مرقد امام رفتیم. عفت هم آمد. یاسر دیروز به رفسنجان رفته است. فاطی و بچه‌ها هم به رفسنجان و فائزه به شمال رفته‌اند. محسن هم به‌سوی شمال رفته بود، به خاطر شلوغی جاده برگشته است. در مرقد امام آیت‌الله خامنه‌ای صحبت کردند و برگشتیم. در حیاط منزل نیمه‌ساز فاطمه پهلوی، روی تپه‌ای کنار کاشانک نشت.» ‌ 🔸🔹پنج‌شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۷۱ و جمعه ۱۵ خرداد ۱۳۷۱: ‌ «ساعت ده صبح با هلی‌کوپتر به مرقد امام رفتیم...با از همان‌جا به رفتم. تا ظهر تنها بودم. بعدازظهر حاجیه‌خانم والده و همشیره فاطمه رسیدند. آقای حمید میرزاده هم آمد. با هم ناهار خوردیم. عصر کم‌کم فاطی، محسن، مهدی و یاسر آمدند. عفت هم ناهار را در پاویون مرقد با خانواده امام مانده بود و عصر آمد... تا شب در لتیان ماندیم. وقت به مطالعه و صحبت و قدم زدن و قایق‌سواری و تماشای جت اسکی سواری مهدی و یاسر گذشت. هوای مطبوعی داشتیم. در جریان ارتفاعات اطراف دریاچه را سرسبز و خلوت دیدم...» ‌ 🔸🔹 و سر انجام کتاب خاطرات ایشان در ۱۹ دی ماه ۱۳۹۵ در بسته شد .. 💚💜 🍓🍃| @adrenaline110