هدایت شده از شناخت تفکرات صهیونیسم،andeeyshkade
[۱۶] در آن مجموعه، گذشته از آثار زیادی از باب، صبح ازل، بهاءالله و دیگران، نامههای زیادی از صبح ازل، رضوانعلی و میرزا عبدالعلی (پسران صبح ازل)، عبدالاحد زنجانی (یکی از بابیان مقیم قبرس) شیخ احمد روحی، شیخ محمود افضلالملک کرمانی، حاج میرزا یحیی دولتآبادی، میرزا مصطفی کاتب، عباس افندی (عبدالبهاء)، میرزا بدیعالله (پسر بهاء الله)، و… دیده میشود. [۱۷]
میرزا محمدخان قزوینی – که از دستیاران براون بود و مقدمهی «نقطة الکاف» را زیر نظر او و با انشای خود نگاشت [۱۸] – وی را سببساز اصلی آگاهی اروپاییان نسبت به بابیان و بهائیان دانسته است:
… این کتب استاد براون در موضوع بابیه، و معلومات صحیحهی متّکی به اسناد و وثایق و عکسهای خطوط و اشخاص رؤسای این طایفه و غیر ذلک که در آن مندرج است، به اندازهای در اروپا مهم است، و به اندازهای طرف وثوق و اعتماد علما واقع شده است که این کتب، مقام براون را در اروپا مابین علمای فن تحقیق مذاهب و ادیان، به اولین درجه ارتقا داده است، و بالاجماع اقوال او را درین موضوع حجّت میدانند و مؤلّفات او را درین رشته از امهات و اصول کتب این فن محسوب میدارند. و بهطور حتم میتوان گفت که اگر تصادفات عالم کنجکاوی این دو نفر اروپائی (یعنی گوبینو و براون) را اتفاقاً درین راه نینداخته بود و این تألیفات گرانبهای ایشان بهوجود نیامده بود، وقایع تاریخی این طایفه بهکلّی از صفحهی دنیا محو میشد و اطلاع بر حقیقت آن وقایع برای اعقاب و اخلاف، بلکه حتی برای معاصرین از جملهی محالات میگشت، زیرا که در ضمن غوغا و مناقشات فِرَق مختلفهی این مذهب، و تعصّبات مغرضانهی ایشان نسبت به یکدیگر، و اکاذیب و مفتریات هریکی در حق دیگری، و اتلاف هر فرقه کتب فرقهی دیگر را، و غشّ و تدلیس هر حزبی وقایع تاریخی حزب دیگر را، و تجاهل عمدی یا بهاصطلاح فرنگیها «اجماع سکوتی» هر یک از فریقین نسبت به امور راجعه به طرف مقابل (که همهی این امور از همان ابتدای ظهور انقسام دائماً مابین ایشان واقع شده و میشود و خواهد شد،) اصل مطلب واضح است بهکلّی از میان میرفت و ابدالدهر در پردهی خفا میماند. و مخفی نماناد که اهمیت اطلاع بر احوال و اوضاع این طایفه، بخصوص در اروپا، فقط از نقطه نظر فن تحقیق مذاهب و ادیان (و بهاصطلاح ما «ملل و نحل») و نیز از نقطه نظر مطلق فن تاریخ است و بس… [۱۹]
ادوارد براون در جوانی
رویکرد ادوارد براون نسبت به بابیان
رابطهی براون با بهائیان پس از طبع «نقطة الکاف» صمیمی نبوده است. سید مهدی گلپایگانی در نقد نقطة الکاف «مستر برون را از الدّ اعداء این امر اعظم مانند شیخ باقر [اصفهانی] و ناصرالدینشاه و ازل» یاد کرده است. [۲۰] اما در مجموع، براون را باید دوستدار بابیان (ازلیان) دانست. بهنوشتهی بابیان، وی پس از ملاقات با صبح ازل، بارها به قبرس رفت و با او دیدارهایی داشت. [۲۱] نخستین نامهای که براون به صبح ازل نگاشت، چنان رویکردی دارد که اگر خواننده از هویّت نویسندهی آن آگاه نباشد، به یقین خواهد گفت که آن را یک بابی نگاشته است:
بسم الله الامنع الاقدس
عریضة من العبد الفقیر الاحقر المستغنى الى رحمة ربه الغفور، ادوارد کرانویل براون الانکلیسى، الى حضرة صبح ازل المقیم فی قبرس.
خدمت ذیسعادت آن حضرت عرض میشود: از آن حضرت پوشیده و مستور نباشد که بنده شخص انگلیسی میباشم که به تحصیل السنهی شرقیه پرداختم، و بعد از حصول آن مقدار علم که کفایت میکنند، از برای فهمیدن کتابهای عرفان سعی و کوشش نمودم که به شمّهای از حقائق الهی نائل شوم. و در این اثنا، کتابی فرانسه به دست افتاد که در آن وقایع ظهور سنهی ستّین [= ظهور باب در ۱۲۶۰ق] بهطور تفصیل نوشته شد. لابد از مطالعهی آن حوادث جانگداز و مصائب آن دلبر شیراز، روح ماسواه فداه [= باب] سرشک خونآلود از چشم ریختم و آتش طلب بالا گرفت.
من و عشق آن مه خوبرو، که چو زد صلای بلا بر او
به نشاط و قهقهه شد فرو، که انا الشهید بکربلا [۲۲] ولی تا مدتی دراز، هیچیک از کتابهای حضرت اعلی [= باب] به دست نیامد، و هرچند جستوجو نمودم، ثمره نداشت، تا دو سال قبل از این، که به منصب معلّمی در این دارالفنون (کیمبریج) انتخاب شدم، و سفر ایران میسّر شد. و در اثنای سفر، اکثر بلدان را سیاحت نمودم و با انواع ناس از اکابر و اصاغر صحبت کردم، و آخرالامر، با صد زحمت، دو سه جلد از کتابهای حضرت اعلی روح ما سواه فداه [را] به دست آوردم مثل بیان فارسی و زیارتنامه و دلائل سبعه. ولی هرچند مشتاق حاصل کردن سائر کتب ایشان بودم، مثل بیان عربی و تفسیر سوره بقره و تفسیر سوره کوثر و غیره، به هیچوجه ممکن نبود.
چون از ایران به وطن مألوف خود برگشتم، شمّهای از آنچه فهمیده بودم، به ابنای جنس خود باز نمودم، و دو رسالهی مختصره در بیان این امر ممتنع ترتیب دادم و پیش انجمن علوم شرقیهی لندن خواندم. ولی معلومات کافی نداشتم. خیلی مطلبها غی
هدایت شده از شناخت تفکرات صهیونیسم،andeeyshkade
رواضح بود. و چون تفتیش و تفحّص در این امر منیع واجب و لازم بود، و چون در آن کتاب فرانسه خوانده بودم که آن حضرت در اوایل ایام ظهور ایمان آوردید، حتی بعد از شهادت حضرت اعلی در تبریز جانشین ایشان بودید، لذا خیلی راغب بودم که خدمت آن حضرت مشرّف گردم یا عریضه نویسم، به امید آن که شاید بنده را به رقیمه مشرّف فرمایند و حل بعضی اشکالها نمایند.
در هنگام مراجعت از ایران ممکن نبود که از آن راه بیایم و از آن گذشته، ندانستم که کجا در قبرس تشریف دارند. چندروز قبل از این، شنیدم که در آن شهر که در بلاد غرب به اسم فاماغوسته مشهور است، تشریف دارند. اولاً خیال آن داشتم که با آنجا سفر نمایم. بعد گفتم خوب نیست بی اجازت آن حضرت، ایشان را تصدیع نمایم. دیگر، راه بسیار دراز است و موانع سفر بسیار. بهتر این است که اولاً عریضه به ایشان بنویسم و به توسط حاکم انگلیسی آن شهر آن را برسانم. لهذا، این تدبیر را پسندیده، این عریضه را نوشتم. از لطف و کرم آن حضرت چنین توقع دارم کمال التفات فرموده، بنده را به رقیمه مشرّف و مسرور فرمایند. هرگاه به او اجازت دهند، ان شاء الله یا امسال یا در اوائل سال آینده خودم میآیم تا به فوائد خدمت رسیدن آن حضرت نائل گردم. اگر آن هم میسّر نباشد، شاید که مرحمت فرموده، بعضی از کتب حضرت اعلی را بدین بنده اعطا فرمایند یا اینکه اذن بدهند شخص کاتب نسخهها از برای بنده بنویسد و ارسال دارد. و از مرحمت و احسان آن حضرت دور است که روی از تشنگان بیابان طلب بگردانند یا آب حیوان از شخص عطشان دریغ دارید.
چون ارادهی آن حضرت معلوم نیست، بدین عریضهی مختصر اکتفا نمودهام، ولی گمان آن نمیبرم که سائل را برانند و آتش طلب را فرونشانند. اگر آن هم در نظر آن حضرت مصلحت نماید، راضیم که گفتهاند:
قصد من کی وصال و کام او کی فراق [۲۳] ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست
باقیالامر الشریف مطاع – ادوارد گرانویل براون [۲۴]
ادوارد براون در میانسالی
تصویر دستخطی دیگر از براون خطاب به صبح ازل نیز نشاندهندهی تعبیرات دینی جدّی او خطاب به رهبر بابیان است. براون نامه را با «بسم الله الواحد المستعان» آغاز کرده، و بالای کلمهی «الواحد»، عدد ۱۹ را نیز نوشته است. «واحد» در محاسبات ابجدی، همان عدد ۱۹ است، و در اعتقاد بابیان جایگاه ویژهای دارد. [۲۵] براون، صبح ازل را «حضرت انور اجل الملقّب فی عالم الاسماء بصبح ازل» خوانده است. سپس، نوشته که وی «مظهر اسم وحید و منبع رسم تفرید»، و «امانت نقطهی بیان در عالم امکان»، و مخاطب قول الهیِ «انک لصراط حق عظیم» است. عبارت پایانی، از لوح مشهور باب خطاب به صبح ازل گرفته شده که در آن او را حافظ آیین خود قرار داده است. بابیان این نوشته را «لوح وصایت» میخواندند. [۲۶]
براون در آثار گوناگون خود، به بابیان نظر داشت. حتی در نگارش کتاب «تاریخ ادبیات ایران» نیز این توجّه را میتوان یافت. یکی از پژوهشگران، در مقالهای که سالها پیش در این زمینه نوشت، توجّه جدّی براون به بابیان و بهائیان را در آن کتاب نشان داده است. [۲۷] او زمانی که به دخالت بابیان (ازلیان) در مشروطیت اشاره کرده، تنها از ملکالمتکلمین و میرزا جهانگیرخان شیرازی نام برده است. علت نام نبردن از دیگر بابیان آن بود که ایشان – به خلاف آن دو – زنده بودند! [۲۸] این سخن، بیانگر دوستی تام و تمام براون با بابیان است. او نیز به سنّت نهانزیستی ایشان التزام داشت و نمیخواست دوستانش شناخته شوند. [۲۹]
با این توصیف است که باید به کتاب «انقلاب ایران» نگریست.
نمونههایی از رویکردهای کتاب انقلاب ایران
سید جمالالدین: «قهرمان اتحاد اسلامی»
کتاب «انقلاب ایران»، با بخش مفصّلی به نام «سید جمالالدین – قهرمان اتحاد اسلامی» آغاز شده است. [۳۰] براون سید جمالالدین را «مردی برجسته»، و از «مردان بزرگ» خوانده و رویداد مشروطیت ایران را «تزریق شده» از جانب او دانسته و نوشته:
این یگانهمردِ دارای قدرت خلاقه، با معلوماتی شگفتآور، پشتکاری خستگیناپذیر، و دلاوریِ بیباکانه و با فصاحت فوقالعاده، چه در گفتار و چه در نگارش، و با طلعتی گیرا و شاهانه، و یکباره یک فیلسوف، نویسنده، سخنور، و روزنامهنگار، بلکه بالاتر از همه، مردی سیاستمدار که در نزد مداحانش یک وطنخواه آقامنش، و در پیش بدخواهانش معترضی بس خطرناک مینمود. و یک یا دو بار یا بیشتر، کشورهای اسلامی و پایتختهای اروپا را دیدن کرده، با مردان سیاسی و پیشوایان معاصر خود، چه در خاور و چه در باختر، گاهی دوستانه و بیشتر معترضانه، روابط نزدیکی داشته است. [۳۱]
سید جمالالدین و بابیان
براون در نقد نظر یکی از انگلیسیان که سید جمالالدین را «لیدر بابیها» و «استاد این مذهب» خوانده بود، نوشته:
«سید جمالالدین بابی نبوده، بلکه جزئی توجه مساعدی به آنان داشته ولی اطلاعات شایانی از تاریخ، و آشنایی بسیاری از رؤوس مسایل و تعلیمات و اجتهادات آنان داش
هدایت شده از شناخت تفکرات صهیونیسم،andeeyshkade
ته است.» [۳۲]
حادثهی کشتهشدن میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی و خبیرالملک
براون در کتاب خود، به کشتهشدگان تبریز نیز پرداخته است. وی شیخ احمد روحی را در میان ایشان «نجیبترین» خوانده و نوشته: «مردی بسیار تحصیلکرده و خوشسیماست»، و برای او چندین نسخه با بهای عادلانه تهیه کرده و فرستاده است. [۳۳] وی در بخش یادداشتهای الحاقی به کتاب نیز قسمتی را به این موضوع ویژه کرده است. [۳۴] یکی از مراجع کتابش در این بحث، «تاریخ بیداری ایرانیان» است. [۳۵] او مانند برخی وقایعنگاران بابی، ضمن شرح آثار میرزا آقاخان، به کتاب هشت بهشت و دیگر آثار بابی او هیچ اشارهای نکرده است. این در حالی است که دو نسخه از این کتاب در مجموعهی او در دانشگاه کمبریج موجودند. [۳۶] وی در توضیح آن دو نسخه به نگاشتهشدن کتاب هشت بهشت، توسط شیخ احمد روحی یا میرزا آقاخان، یا هر دو اشاره کرده است. [۳۷] همچنین؛ نوشته که کتاب «فصلالخطاب فى ترجمة احوال الباب» را روحی برایش فرستاده بود. [۳۸]
براون در شرح احوال روحی، از پدرش، آخوند ملا محمدجعفر کرمانی، یاد کرده و او را «مردی حکیم و بزرگواری بنام» خوانده و نوشته: «یکی از پیشوایان دیرین نهضت آزادی ایران بود.» آخوند کرمانی تکاپوی سیاسی نداشت، اما کسانی را پروراند که در تاریخ فکری و سیاسی دورهی قاجار نقشآفرینیهای مهمّی صورت دادند. بر همین اساس است که او را با چنین تعبیری میتوان یاد کرد. براون همچنین؛ موضوع زندانیشدن آخوند «به اتهام بابیگری» را آورده است. [۳۹] در این بخش، به نسبت دامادی میرزا آقاخان و روحی نسبت به صبح ازل اشارهای نشده است. البته باید گفت که براون، پیشتر دربارهی روحی نوشته بود که او «یک طلبهی ازلی ساکن استانبول» که «دائم با صبح ازل در مکاتبه»، و «بیاندازه طرف اعتماد او» قرار داشت، بود. [۴۰]
نویسنده: سیدمقداد نبوی رضوی
پینوشتها:
[۱] براون را باید یکی از کوشاترین اروپاییان در شناخت ایران دانست. میرزا محمدخان قزوینی دربارهاش نوشته: «…اما خدمات ادبی و علمی آن مرحوم را به جرئت میتوانم سوگند بخورم که مابین جمیع مستشرقین اروپا و امریکا، چه از گذشتگان و چه از معاصرین، مطلقاً و اصلاً و بلااستثنا هیچکس این زحمت را درین راه نکشیده است…» (محمد قزوینی، وفات استاد براون انگلیسی، مندرج در: محمد قزوینی، بیست مقالهی قزوینی، به تصحیح عباس اقبال و استاد پور داود، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۲، ج۲، ص۲۹۲).
[۲] حاجی میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، به سعی و اهتمام ادوارد براون، لیدن، مطبعه لیدن، ۱۳۲۸ق. مقدمهی ناشر کتاب، صص هـ و و. کتاب گوبینو را علیمحمد فرهوشی (مترجم همایون) که از بابیان (ازلیان) بود، به فارسی ترجمه کرده است.
[۳] بهنوشتهی فرهوشی، «نامبرده دوبار از طرف دولت فرانسه، در اوایل سلطنت ناصرالدینشاه، به سمت سفارت به ایران آمده است. ورود و خروج او از ایران برحسب تاریخ میلادی در این سنوات بوده است: از ۱۸۵۵ تا ۱۸۵۸، و از ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۳.» (کنت دو گوبینو، مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی، ترجمهی م. ف. [= علیمحمد فرهوشی]، بیجا، بینا، بیتا، ص الف) میرزا محمدخان قزوینی، سالهای اقامت کنت دو گوبینو در ایران را ۱۲۷۱ تا ۱۲۷۴، و ۱۲۷۸ تا ۱۲۸۰ ق. ثبت کرده است. (محمد قزوینی، وفات استاد ادوارد براون انگلیسی، ص۳۰۴) این سالها مقارن با رهبری کامل میرزا یحیی صبح ازل بر بابیان (۱۲۶۶-۱۲۸۰ق) بود.
[۴] این کتاب را نخستینبار در سال ۱۸۹۳م انتشارات Adam and Charles Black در لندن طبع کرده است.
[۵] محمد قزوینی، وفات استاد ادوارد براون انگلیسی، مندرجدر: محمد قزوینی، بیست مقالهی قزوینی، به اصحیح عباس اقبال و استاد پورداود، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۲، ج۲، ص۳۰۰.
[۶] ادوارد براون شرح آشناییاش با بابیان، و مسافرتش به عکّا و قبرس را در مقدمهی «نقطة الکاف» آورده است. (حاجی میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، همان، صص هـ تا ز)
[۷] این کتاب A Traveller’s Narrative Written to Illustrate the Episode of the Bab نام داشته، و در سال ۱۸۹۱م. انتشارات دانشگاه کمبریج طبع کرده است.
[۸] نام این کتاب The Ta’rikh-i-Jadidor New History of Mirza Ali Muhammad the Bab نام داشته، و در سال ۱۸۹۳م انتشارات دانشگاه کمبریج طبع کرده است. براون شرح تلاشش در نشر این دو کتاب را در مقدمهی کتاب نقطة الکاف آورده است. (حاجی میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، همان، صص یا و یب)
[۹] براون، در شرح حذف نام و مقام صبح ازل نوشته: «این قسمت از نقطة الکاف (صص ۲۰۸ و ۲۳۸-۲۴۵، س ۱۴- ۱۸) که مهمترین قسمتهای کتاب است، صاف و ساده به تمامه از «تاریخ جدید» حذف شده است والسلام.» (حاجی میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، همان، ص عج)
[۱۰] حاجی میرزا جانی کاشانی، همان، صص نو تا عد.
[۱۱] بهعنوان نمونه؛ روحالله مهرابخانی، یکی از نویسندگان بهائی، از نقطة الکاف با عنوان «کتاب مجعول» یاد کرده، و نا
هدایت شده از شناخت تفکرات صهیونیسم،andeeyshkade
مهای از میرزا ابوالفضل گلپایگانی را آورده که در آن به دخالت میرزا مصطفی کاتب در نگارش «کتاب محرّف نقطة الکاف خبیث» اشاره کرده است. (روحالله مهرابخانی، شرح احوال جناب میرزا ابوالفضائل گلپایگانی، بیجا، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، ۱۳۱ بدیع، صص ۴۴۸-۴۴۹)
[۱۲] ادوارد براون، نقطة الکاف را از روی نسخهی خطی که در کتابخانه ملّی پاریس نگهداری میشود به طبع رسانده است. (حاجی میرزا جانی کاشانی، همان، صص ید و یه) در کتابخانه دانشگاه پرینستون، نسخهای دیگر از این کتاب موجود است که زمان کتابت آن به یک سال پیش از کتابت نسخهی براون بازمیگردد. نگارنده امیدوار است تا در مقالهای به شرح سرگذشت این نسخه، و نیز توضیحی دربارهی مطالب نقطة الکاف و کشف الغطاء بپردازد. لازم به ذکر است که پیش از این، مقالهای در کتابشناسی نسخهی دانشگاه پرینستون به طبع رسیده است. (نک:
William McCants and Kavian Milani, The History and Provenanace of an Early Manuscript of the Nuqtat al-Kaf dated 1268 (1851-52), Iranian Studies, Vol. 37, Septamber 2004, pp. 431-449)
[۱۳] سید مهدی گلپایگانی، ابتدا صورت عریضهی ناصرالدین میرزا ولیعهد به محمدشاه قاجار را – که دربارهی مجلس محاکمهی باب در تبریز بود – آورده است. سپس، برای نشاندادن قهر و سطوت بهاءالله نسبت به پادشاهان، به ذکر توبهنامهی باب در مقایسه با الواح قهرآمیز بهاءالله پرداخته، و در عمل باب را خوار کرده است: «چون در این عریضه، انابه و استغفار کردن باب و التزامِ پا به مهر سپردن آن حضرت مذکور است، مناسب چنان به نظر میآید که صورت همان دستخط مبارک [= توبه نامه] را نیز محض تکمیل فائده در این مقام مندرج سازیم و موازنهی آن را با الواحی که از قلم جمال قدم [= بهاء الله] در سجن اعظم [= عکّا] به جهت ملوک و سلاطین عالم نازل گردیده، به دقت اولیالبصائر واگذاریم.» وی سپس، متن کامل توبهنامهی باب را آورده است. (میرزا ابوالفضل گلپایگانی و سید مهدی گلپایگانی، کشف الغطاء عن حیل الاعداء، همان، ص۲۰۴)
[۱۴] برای آشنایی با میرزا مصطفی کاتب، نک: مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۶۳، ج۶، صص ۲۶۲-۲۶۴.
[۱۵] عبدالحسین صنعتیزاده کرمانی، روزگاری که گذشت، تهران، چاپخانه تابان، ۱۳۴۶، ص۱۴۴.
[۱۶] بهعنوان یک نمونه، به کتاب تذکرة الغافلین اثر ملا محمدجعفر نراقی میتوان اشاره کرد. این اثر را میرزا مصطفی کاتب رونویسی کرده و برای براون فرستاده است. نامهاش نیز در ابتدای کتاب موجود است. این کتاب به شمارهی (۹)۶۳.F در مجموعهی براون موجود است.
[۱۷] بیشتر این نامهها در مجموعهی براون (کتابچهی (۶۶.F) نگهداری میشود.
[۱۸] سید محمد محیط طباطبایی، «کتابی بینام با نامی تازه»، مندرج در ماهنامهی گوهر، س۲، ش۱۱و۱۲، بهمن و اسفند ۱۳۵۳، ص۹۶۱؛ علی افقه، «وفیات معاصرین» (علامه قزوینی)، ماهنامهی گوهر، س۲، ش۳، خرداد ۱۳۵۳، ص۲۸۴؛ روحالله مهرابخانی، شرح احوال جناب میرزا ابوالفضائل گلپایگانی، همان، ص۴۴۴.
[۱۹] محمد قزوینی، وفات استاد ادوارد براون انگلیسی، صص۳۰۶-۳۰۷. البته باید گفت که تتبّعات گوبینو و براون تأثیر زیادی در شناساندن بابیان و بهائیان در اروپا داشت، اما بهنظر میرسد گفتار قزوینی نوعی مبالغه باشد، زیرا در میان اروپاییان، کسانی چون آلفونس نیکلا نیز تحقیقات مهمّی دربارهی بابیان صورت دادهاند. همچنین؛ آنچه دربارهی از بین رفتن آثار بابیان و بهائیان در صورت نبود کارهای براون آمده نیز بهنظر میرسد مبالغه باشد. دیگر مجموعههای مهم موجود در مؤسسههای تحقیقاتی ایران و خارج ایران شاهدی بر این دعوی است.
[۲۰] میرزا ابوالفضل گلپایگانی و سید مهدی گلپایگانی، کشف الغطاء عن حیل الاعداء، همان، ص۴۰۱.
[۲۱] عطیه روحی، شرح حال مختصری از زندگانی حضرت ثمره (صبح ازل)، بیجا، بینا (نسخهی تایپی)، بیتا، ص۶.
[۲۲] بنا به روایت بابیان و بهائیان، بیت بالا، بخشی از شعر مشهور قرّةالعین در ثنای باب و هجو ناصرالدینشاه قاجار است.
[۲۳] میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق.
[۲۴] این نامه از روی رونوشتی که بابیان (ازلیان)، از روی خط براون تایپ کرده بودند، نوشته شد.
[۲۵] بهعنوان نمونه: معنی «واحد اول» این است: «به مناسبت عدد ابجدی، حروف واحد که نوزده میباشد، مراد هجده نفر مؤمنین اولیهی متجلّی شده از نقطهی مرکز، که با خود حضرت، نوزده میشوند.» (سید علیمحمد باب، بیان فارسی، بیجا، بینا (چاپ بابیان به خط نستعلیق)، بیتا، بخش لغات و اصطلاحات، ص۱)
[۲۶] عطیه روحی، همان، ص۴. این لوح را صبح ازل برای براون رونویسی کرد و فرستاد. او هم آن را در ترجمهی کتاب تاریخ جدید و نیز مقدمهی نقطة الکاف آورد. بعدها نیز بابیان (ازلیان) اصل آن را در مجموعهی مهمی با نام «قسمتی از الواح نقطهی اولی و آقا سید حسین کاتب» گراور کردند. متن آن لوح چنین است: «الله اکبر تکبیراً کبیراً. ه
هدایت شده از علامه عسکری
درجا شیعه شد
📖بریده ای از کتاب سیره و خاطرات علماء اثر استاد آیت الله جاودان
🔶 علامه عسکری می فرماید روزی یکی از علمای اهل سنت از من سوال کرد که چرا شما شیعه ها برخی از صحابه را لعن می کنید و حال آنکه حدیث داریم پیامبر فرمودند: اصحاب من همانند ستارگان آسمان هستند و به هرکدام اقتدا کنید و آن را الگوی خودتان قرار دهید هدایت می شوید!
🔸 من به او گفتم آیه داریم(نور آیه ۱۱) مسلما کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهی از شما بودید بعد گفتم این افرادی که به بانوی پیامبر تهمت زدند آیا غیر از صحابه بودند که قرآن به ایشان وعده دوزخ می دهد؟!!
و در آیه دیگر درباره دیگر صحابه می فرماید هنگامی که آنها تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند پراکنده می شوند. اینها چه کسانی بودند که در نماز جمعه پیامبر را رها کردند❗️ آیا غیر از صحابی بودند ؟!! سپس اضافه کرد اگر میگویید حدیث داریم که پیامبر فرمودند صحابه را لعن نکنید پس چرا معاویه دستور لعن و سب حضرت علی علیه السلام را بر روی منابر داد❗️
🔸مباحث دیگری نیز مطرح شد و من در پایان به او گفتم شما در هنگام وضو پایت را می شویی یا مسح می کنی؟!
❌گفت میشویم گفتم آیا شما بر خلاف قرآن و سنت رسول خدا و سیره اهل بیت رفتار می کنی چون که در قرآن می فرماید ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که به نماز می ایستید صورت و دستها را تا آرنج بشویید و سر و پاها را تا مفصل یا همان برآمدگی پا مسح کنید(مائده ۶) بعد از این بحث آن عالم سنّی گفت من شیعه شدم!!!!
📚 کتاب سیره و خاطرات علماء اثر استاد جاودان حفظه الله ص ۱۳۶
📦 #سفارش_این_کتاب👇🏻
♻️ @Aghayabnalhasan
✅ مطالب درباره علامه عسکری
#امام_زمان
✅ @Allameaskari
هدایت شده از محسن مجتهدزاده « شیخ قمی »
چرامرگ بر اسرائیل_شیخ قمی.mp3
39.86M
چرا این همه بر شعار علنی «مرگ بر اسرائیل» اصرار دارید؟ نمیشه تقیه کنید؟
🎙فایل صوتی:
https://eitaa.com/TablighGharb/3649
🎞فایل ویدئو:
https://aparat.com/v/2WCZh
چرا اشکال برخی افراد بر تقیه نسبت به اسرائیل وارد نیست؟
چرا حضرت امام ره از اول نهضت در سال 1342 بر مرگ بر اسرائیل اصرار داشت؟
چرا نمی شود شعار مرگ بر اسرائیل را مخفی کرد؟
داستان ایرانی کشی یهودیان چیه؟
متن مقدس یهودیان چه دستوری نسبت به کودک کشی دارد؟
چرا مسیحیان پروتستان نوکری یهود را افتخار می دانند؟
بر اساس کدام بخش از انجیل برخی پروتستانهای صهیونیست نسبت خود به یهود به نسبت «طوله سگ» به «فرزندان خدا» می دانند؟
ارتباط عملی رفتارهای فرقه شیرازی و سیاست های اسرائیل در ایران چیست؟
چرا ما به اتحاد با اهل سنت نیاز داریم؟
چرا امکان عقلی و وقوعی صلح با یهود و اسرائیل وجود ندارد؟
علت این همه حقوق خاص برای اقلیت یهودی ایران چیست؟
چشمِ طمعِ اقلیم کردستان به اهل حق ایران!
🔹کانال تلگرامی وابسته به خاندان اهل حقِ شاه ابراهیمی، پیام های تبریکِ برخی از شخصیت های سیاسی کردستان عراق را به مناسبت فرا رسیدن «جشن قولطاس» منتشر کرد.
🔹«مسعود بارزانی» رهبر اقلیم کردستان عراق، «مسرور بارزانی» نخست وزیر اقلیم کردستان عراق و «ادریس بارزانی» رئیس اقلیم کردستان عراق، از جمله شخصیت های عراقی هستند که جشن آئینی قولطاس رابه جامعه اهل حق ایران تبریک گفته اند.
🔹نکته قابل توجه این است که تاکنون این حجم از پیام های تبریک ازسوی مسئولین «اقلیم کردستان عراق» به «جامعه اهل حق ایران» کم سابقه بوده است. بانگاهی به مواضع سیاسی حکومت خودمختار اقلیم کردستان ازگروهک های «کومله» و «دموکرات» و اغتشاشگران داخلی که منجر به ضربه کاری سپاه پاسداران به مواضع این گروهک ها شد؛ به نظر می رسدکه سیاستمداران اقلیم کردستان عراق در راستای منافع سیاسی خود و به بهانه های مختلف چشمِ طمع به جامعه بزرگ اهل حق ایران دوخته اند.
🔹این درحالی است که باگذشت ۴۳ سال از انقلاب اسلامی مردم ایران؛ وفاداری جامعه اهل حق به این انقلاب ونظام برکسی پوشیده نیست.
@ferghenews_com
چشمِ طمعِ اقلیم کردستان به اهل حق ایران!
🔹کانال تلگرامی وابسته به خاندان اهل حقِ شاه ابراهیمی، پیام های تبریکِ برخی از شخصیت های سیاسی کردستان عراق را به مناسبت فرا رسیدن «جشن قولطاس» منتشر کرد.
🔹«مسعود بارزانی» رهبر اقلیم کردستان عراق، «مسرور بارزانی» نخست وزیر اقلیم کردستان عراق و «ادریس بارزانی» رئیس اقلیم کردستان عراق، از جمله شخصیت های عراقی هستند که جشن آئینی قولطاس رابه جامعه اهل حق ایران تبریک گفته اند.
🔹نکته قابل توجه این است که تاکنون این حجم از پیام های تبریک ازسوی مسئولین «اقلیم کردستان عراق» به «جامعه اهل حق ایران» کم سابقه بوده است. بانگاهی به مواضع سیاسی حکومت خودمختار اقلیم کردستان ازگروهک های «کومله» و «دموکرات» و اغتشاشگران داخلی که منجر به ضربه کاری سپاه پاسداران به مواضع این گروهک ها شد؛ به نظر می رسدکه سیاستمداران اقلیم کردستان عراق در راستای منافع سیاسی خود و به بهانه های مختلف چشمِ طمع به جامعه بزرگ اهل حق ایران دوخته اند.
🔹این درحالی است که باگذشت ۴۳ سال از انقلاب اسلامی مردم ایران؛ وفاداری جامعه اهل حق به این انقلاب ونظام برکسی پوشیده نیست.
@ferghenews_com
چشمِ طمعِ اقلیم کردستان به اهل حق ایران!
🔹کانال تلگرامی وابسته به خاندان اهل حقِ شاه ابراهیمی، پیام های تبریکِ برخی از شخصیت های سیاسی کردستان عراق را به مناسبت فرا رسیدن «جشن قولطاس» منتشر کرد.
🔹«مسعود بارزانی» رهبر اقلیم کردستان عراق، «مسرور بارزانی» نخست وزیر اقلیم کردستان عراق و «ادریس بارزانی» رئیس اقلیم کردستان عراق، از جمله شخصیت های عراقی هستند که جشن آئینی قولطاس رابه جامعه اهل حق ایران تبریک گفته اند.
🔹نکته قابل توجه این است که تاکنون این حجم از پیام های تبریک ازسوی مسئولین «اقلیم کردستان عراق» به «جامعه اهل حق ایران» کم سابقه بوده است. بانگاهی به مواضع سیاسی حکومت خودمختار اقلیم کردستان ازگروهک های «کومله» و «دموکرات» و اغتشاشگران داخلی که منجر به ضربه کاری سپاه پاسداران به مواضع این گروهک ها شد؛ به نظر می رسدکه سیاستمداران اقلیم کردستان عراق در راستای منافع سیاسی خود و به بهانه های مختلف چشمِ طمع به جامعه بزرگ اهل حق ایران دوخته اند.
🔹این درحالی است که باگذشت ۴۳ سال از انقلاب اسلامی مردم ایران؛ وفاداری جامعه اهل حق به این انقلاب ونظام برکسی پوشیده نیست. اخبار و گزارش های تخصصی و تکمیلی را درخصوص فرقه ها و مذاهب را در کانال ادیان و مذاهب به آدرس زیر بخوانید . https://eitaa.com/joinchat/3498901651Ce4dca2daf6
جشن قولطاس یکی از اعیاد آئینی فرقه اهل حق است که با هدف پاسداشت جمعی از پیران این فرقه در فصل زمستان و بعد از گرفتن سه روز روزه بر پا میشود.
به گزارش پایگاه خبری مفاز، یکی از جشن های آئینی فرقه اهل حق جشن قولطاس است. این مراسم ریشه در افسانه های کهن در این فرقه دارد. براساس برخی از منابع اهل حق «قَوَل» یا «قَول» به معنی اقرار و شرط است و «طاس» به معنی کولاک برف یا سایه بانی شبیه طاس آمده است.(1)
این افسانه در متون فرقه اهل حق به دو گونه متفاوت نقل شده است. گونه ای از داستان در متون این فرقه چنین بیان شده است که زمانی جمعی از سرسپردگان سلطان اسحاق بنامهای قلی، شهاب الدین، شاکه، شاه نظر، عیسی، شاه مراد و پیر دلاور عزمشان را جزم کرده بودند که به دیدار سلطان بروند. پس از ارشاد شدن توسط شاه ابراهیم از او تقاضا نمودند تا در آذربایجان، مردمان اهل حق را از نزدیک هدایت کند، او به یارانش گفت: فصل زمستان است و طبق اطلاع از مناطق سردسیری هم اکنون آن مناطق را کلاً برف گرفته، در تابستان آینده و با کمال میل خواهم آمد؛ اما در مراجعت به آذربایجان مشکلی سنگین در پیش دارید. بایستی بردبار بوده و تحمل داشته باشید که این یک آزمایش و آزمون باطنی است. هیچ نهراسید یاران دست یارشان را بوسیدند و جهت انجام مأموریت های محوله که از طرف شاه ابراهیم ارجاع شده بود، به طرف آذربایجان به راه افتادند، یاران چند شبانه روز در حرکت بودنـد تـا بـه گردنه و کوه سلماس آذربایجان رسیدند شدت برف چنان بود که یاران در مسیر راه، زیر کولاک برف ماندند؛ ولی چیزی مثل چتر روی سر آنها قرار گرفت که هر هفت نفر در زیر آن می توانستند با هم حرف بزنند و همدیگر را تماشا کنند این سایه بان حالت «طاس» داشت. آنان فکر میکردند که تنها چند ساعتی زیر برف مانده اند. پس از سه روز خود به خود برف روی سر آنان کنار رفت و هوا آفتابی و صاف شد و یاران به محض رسیدن به اولین قریه در مسیر راه بلافاصله نذر و جشن و شادی برپا کردند. بر اساس این داستان ساختگی عده ای از اهل حق به میمنت زنده ماندن این گروه، این سه روز را جشن و روزه میگیرند و آن را «قولطاس» نامگذاری کردند.(2)
هر ساله پیروان این فرقه این جشن و روزه آن را در زمستان به جا آورده که در سال جاری نیز در روزهایی از دی ماه انجام میگیرد. این داستان از افسانه های ساختگی فرقه اهل حق است که در هیچ کتب تاریخی معتبری مورد اشاره قرار نگرفته است. اگر قرار است که برای پاسداشت پیران و بزرگان روزه گرفت، چرا فرقه اهل حق برای سایر بزرگان از جمله حضرت علی (علیه السلام) که خود را شیفته و مرید آن حضرت می دانند، چنین کاری را انجام نمی دهند و این در حالیست که آن حضرت در ماه مبارک رمضان که گرفتن روزه در این ماه واجب است به شهادت رسیدند، ولی فرقه اهل حق حتی روزه واجب در این ماه را ترک کرده و افسانه های بی پایه را بر وحی الهی ترجیح داده اند.
پی نوشت:
(1). بررسی تحلیلی فرقه اهل حق، حسینی، سید حسین، ذکری، ص 467.
روحیه اخباریگری انجمن حجتیه موجب شدهاست که این جریان نسبت به شعائر مذهبی تشیع، نگاهی تند و افراطی داشته باشد و در گفتمان آن، تقابل مذهبی شیعه و سنی بسیار پررنگ باشد
به گزارش پایگاه خبری مفاز، روحیه اخباریگری انجمن حجتیه موجب شدهاست که این جریان نسبت به شعائر مذهبی تشیع، نگاهی تند و افراطی داشته باشد و در گفتمان آن، تقابل مذهبی شیعه و سنی بسیار پررنگ باشد. آنگونه که حتی گاهی بعضی از منبریهای معروف انجمن به عنوان وحدت اسلامی حمله میکنند و ترویج وحدت اسلامی را موجب تضعیف تشیع میدانند.
البته شخص مؤسس انجمن، شیخ محمود حلبی از عنوان وحدت دفاع میکرد و از احترام به اهل سنت سخن میگفت، اما در روش تبلیغ مذهبی وی نیز نقد اندیشههای اهلسنت و تقابل فکری با آنها پررنگ بود. در واقع، نگاه شیخ محمود حلبی به وحدت اسلامی، بیشتر سیاسی بود و او اعتقادی به پیگیری اشتراکات دینی با اهلسنت نداشت.
به همین خاطر است که وقتی از وحدت اسلامی سخن میگوید نیز به تمسخر اعتقادات اهلسنت میپردازد. مثلا در یکی از سخنرانیهای وی که در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۵۵ در مسجد عزیزالله تهران بیان شده، میگوید: « ما برادران سنت و جماعت خودمان را دوست داریم و با مخالفان آنها به شدت مخالفیم. این به جای خودش، برادران ما هستند، نه برادر مادری، ما از مادر جدا هستیم، مادر آنها عایشه است، اما والده مقامی ما حضرت خدیجه است، دایی آنها معاویه است، دایی مقامی ما محمدبن ابیبکر است.»
بر اساس این رویکرد مذهبی، متأثرین از انجمن حجتیه در دهههای ۷۰ و ۸۰، حرکت جدیدی را در تبلیغ اندیشههای مذهبی آغاز کردند که بیش از همه به وحدت شیعه و سنی آسیب میزد. آنها در دفاع از امامت امیرالمومنین( ع)، روش مخاصمه با اهلسنت را پیشگرفته و بر انتشار مطاعن خلفای اهلسنت و لعن و توهین به آنها تأکید کردند. در این مسیر، انجمن حجتیه با سبکی خاص به پررنگ کردن عزاداری فاطمیه پرداخت.
نکته دیگر اینکه، برخلاف شیخ محمود حلبی که با احترام از اهلسنت سخن میگفت و از تعبیر وحدت اسلامی در منبرهای خود زیاد استفاده میکرد، سخنرانان کنونی منتسب به انجمن حجتیه، نهتنها از به کار بردن جایگاه مثبت برای تعبیر وحدت اسلامی ابا میورزند، بلکه درصدد تخریب و ایجاد معنای منفی برای آن هستند و به شبههپراکنی در قبال آن میپردازند.
حاصل آنکه، در ابتدای انقلاب، چالش بزرگ انجمن حجتیه، موضوع نگاه این جریان به انتظار امام زمان( عج) و به تبع آن، نگرش آنها به حکومت اسلامی و ولایتفقیه بود اما در زمان کنونی، منازعه آنها با ولایتفقیه و حکومت اسلامی، به تفاوت نگاهشان به بعضی رفتارهای مذهبی کشیده شده، خصوصاً اینکه تقابل روش مذهبی آنها با گفتمان وحدت اسلامی، بیشتر شدهاست. افزون بر این، نگاه جمهوری اسلامی به بعضی مسائل فقهی همچون موسیقی، شطرنج و عزاداریهایی مانند قمهزنی، برای بعضی از آنها به هیچوجه قابلقبول نیست و این مسائل نیز بر مخاصمه ایشان با ولایتفقیه و جمهوری اسلامی، شدت بخشیدهاست.