خانه/یهود شناسی/کتب یهود/متن کامل پروتکلهای یهود
متن کامل پروتکلهای یهود
کتب یهود ۱۶ نظرها 34,722 بازدید
در این ویژهنامه متن کامل پروتکلهای یهود ( پروتکلهای دانشوران صهیون ) در هشت قسمت به شما ارائه شده است.
برای مطالعهی هر قسمت بر روی عکس کلیک کنید:
منبع: عجاج نویهض، پروتکلهای دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم (۱۳۸۷).
…
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
… … …
برچسب هااندیشکده مطالعات یهود پروتکلهای بزرگان یهود پروتکلهای دانشوران صهیون پروتکلهای صهیون پروتکلهای یهود عجاج نویهض کتب یهود یهود یهودشناسی
قبل
متن پروتکلهای یهود (۸)
بعد
اثبات ذبیح بودن اسماعیل با استفاده از تورات
نوشته های مشابه
تناقض کتاب مقدس در سن پادشاهی اخزیا و یهویاکین
۱۴۰۱-۰۶-۱۶
پیرقه آووت و شبات کل ایسرائل
۱۴۰۱-۰۲-۱۰
داوری قرآن و روایات درباره تورات موجود
۱۴۰۰-۰۳-۱۶
۱۶ نظر
علی اصغرحیدرپور۱۳۹۵-۰۲-۲۹ در ۱۲:۴۴
باتشکر اززحماتی که کشیدید وما راحت برای مطالعه بدون هیچ مشکلی به چیزی که نیازداریم دسترسی پیدامیکنیم
پاسخ
فاطمه۱۳۹۶-۱۱-۲۳ در ۰۷:۲۵
ای کاش مردم روز به روز اگاه تر بشن از نقشه های صهیونیسم.با خوندن بخشی از مطالب این کتاب فهمیدم که علت این همه دشمنی با ایران و انقلاب جیه
پاسخ
رابین۱۳۹۹-۰۵-۱۵ در ۱۸:۱۸
جناب عبدالله شهبازی…بنده مربی کارآفرین و با تحقیقات انجام شده در رابطه با بحثهای یهودیت و شناختن این فرقه از ادیان…شتاب کار علمی بنده را گرچه اگر ندانید ….شتاب کار و افق فکری این حقیر را تا صدها سال ارتقا بخشیدید …ان شااله از حالا به بعد کارآفرینی که در سطح حقیقی و شخصی انجام می دادم آن را تبدیل به کارآفرینی حقوقی و ملی می کنم …ای رب العالیمن شاهد باش این مرد و امثال این مرد چه خدمات قابل توجه و شایانی به کشور و میهن نه…..! بلکه به بشریت به انجام رساندند…تمامی این عزیزان که جزو گنجینه ها و خزائن این مملکت هستند و مطمئنا با غربت و گمنامی در حال فعالیت هستند …در پناه خودت محافظت و کرامت نایل گردان…آمین یا رب العالمین
پاسخ
ماهان۱۳۹۷-۰۲-۲۰ در ۲۳:۲۷
باسلام واحترام
مطالب سایت بسیار عالی و آموزنده است
جای بسی تاسف که این همه مطالب مهم از طریق رسانه ها اطلاع رسانی نمیشود
لطفا کانال سروش را هم فعال نگه دارید
سپاس فراوان
یاعلی
پاسخ
g۱۳۹۷-۰۹-۱۰ در ۲۲:۳۲
سلام و عرض ادب و احترام
بنده برای راحتی مطالعه و کمبود وقت و اینترنت از متن این پروتکل ها کپی کردم و برای خودم پی دی اف شون کردم.
آیا اجازه دارم با حفظ نشانی و آدرس دادن منبع در خود pdf ها برای اطلاع یافتن تعداد بیشتری از مردم در اختیار دیگران هم قرار بدهم.
البته اگر خط مشی شما این اجازه را به بنده نمی دهد. بفرمایید بعد از خواندن آنها را پاک می کنم
پاسخ
admin۱۳۹۷-۰۹-۱۲ در ۱۷:۱۳
سلام. ایرادی ندارد. هدف ما هم اطلاعرسانی است. سایت و pdf فرقی ندارد.
پاسخ
g۱۳۹۷-۱۰-۰۲ در ۱۶:۲۲
سپاسگزار
زحمات و تلاشهایتان را خداوند جزای خیر دهد.
پاسخ
مهدی نظام آبادی۱۳۹۸-۰۲-۱۶ در ۲۰:۳۶
خدا خیرتون بده. ممنون از زحمات ارزشمندتون؛ إنشاءا… مقبول درگاه آقا صاحب الزّمان قرار بگیره.
جای خالی چنین حقایقی بویژه حول شجرۀ ملعونۀ یهود و صهیونیزم در رسانه های امروز که اکثراً به مطالب بی ارزش، پوچ و انحراف آمیز میپردازند، بشدّت احساس میشه.
برقرار و پیروز باشید.
پاسخ
قریب الظهور۱۳۹۸-۰۸-۲۲ در ۱۳:۵۸
سلام و ممنون از مطالب این سایت .بسیار عالی بودن. یو جورایی آدم میدونه پشت پرده چه اتفاقاتی داره میوفته ولی از کجا شروع کنی . نمیدونی. این سایت جمع بندی های خوبی داره. فقط یه لطفی کنید اگه ممکنه شجره و پیشینة حاکمان عربی منطقه رو اگه ممکنه تو سایت بذارین و یا اینکه یکی بهم بفرسته. ممنون میشم کمکم نمایید.
پاسخ
حسین سلیمی تهرانی۱۳۹۹-۰۴-۲۹ در ۱۰:۰۹
با عرض سلام. امروز با سایت شما آشنا شدم و واقعا خوشحال شدم. از حسن سلیقه و این همه امکانات خوب تشکر می کنم. مدتها درباره یهود و صهیونیسم تحقیق می کردم و به طور اتفاقی سایت شما را دیدم. طراحی بسیار جالب و اطلاعات خوب و زحماتی که کشیده اید واقعا جای تحسین دارد. اگر فیلم های مستند درباره تاریخ یهود و صهیونیسم هم باشد عالی میشود. سلیمی تهرانی قم مقدسه
پاسخ
Nsss۱۳۹۹-۰۸-۱۳ در ۰۰:۱۰
با سلام
خیلی ممنوننن، من کلی گشتم ولی این واقعا کامل بود
واقعا کدوم انسانی پیدا میشه ( نمیگم مسلمان حتی)
که اینا رو بخونه بگه یهودی ها خوبن؟
از روزی خدا لعنتشون کرد فقط پایین دارن میرن
خدایا اجازه نده ما هم نقض میثاق کنیم مثل اونا.
مبادا اینطوری شیم خدایا کمکمون کن
ظهور آقا (عج) صلوات
پاسخ
سید محمد علوی۱۴۰۰-۰۱-۲۰ در ۱۱:۰۳
با سلام و تشکر و سپاس از زحمات شما من بسیار دنبال متن کامل پروتکل دانشوران صهیون م
خانه/یهود و فرقهها/یهود و بهائیت/ادوارد براون در خدمت بابیان ازلی
ادوارد براون در خدمت بابیان ازلی
یهود و بهائیت نظری بدهید 156 بازدید
پروفسور ادوارد براون (۱۸۶۲-۱۹۲۶م / حدود ۱۲۸۰-۱۳۴۴ق) استاد فقید کالج پمبروک در دانشگاه کمبریج و ایرانشناس نامدار انگلیسی، با تگارش کتاب The Persian Revolution of 1905-1909 در زمرهی نویسندگان منابع مهم تاریخ جنبش مشروطیت ایران جای گرفته است. [۱] کتاب تاریخ براون تاکنون دو بار به فارسی ترجمه شده است. این پژوهش به ترجمهی نخست که «انقلاب ایران» نام دارد، میپردازد. این ترجمه اثر احمد پژوه (مبشّر همایون) بوده و ویژگی آن، پاورقیهای مهم مترجم است که خود از شاهدان جنبش مشروطهخواهی بوده و آگاهیهای بااهمیتی به دست داده است.
آشنایی ادوارد براون با بابیان
نخستین آشنایی براون با بابیان، زمانی بود که در کتابخانهی دانشگاه کمبریج با کتاب Les Religions et les Philosophies dans L’Asie Centrale (مذاهب و فلسفه در آسیای وسطى)، تألیف کنت دو گوبینو، مواجه شد. [۲] نویسندهی این کتاب صاحبمنصبی فرانسوی بود که در سالهای پس از کشتهشدن باب در ایران بهسر میبرد. [۳] بخشی از آن کتاب که دربارهی تاریخ بابیان است، توجه براون را به خود جلب کرد. وی در سال ۱۳۰۵ق به ایران آمد تا بابیان را از نزدیک ببیند. مسافرت او به ایران حدود یک سال طول کشید و گزارش آن در کتاب A Year amongst the Persian (یک سال در میان ایرانیان) آورده شد. [۴] براون در زمان مسافرت به ایران ۲۷ سال داشت. [۵] در سال ۱۳۰۷ق نیز به فاماگوستا و عکا رفت تا با میرزا یحیی صبح ازل و میرزا حسینعلی بهاءالله دیدار کند. [۶] رابطهی براون با بهائیان با فراز و نشیب روبهرو شد اما ارتباطش با بابیان (ازلیان) همواره دوستانه بود.
این شرقشناس انگلیسی، که باید یک «بابیپژوه» نیز نامیده شود، پس از بازگشت به انگلستان، به چاپ و انتشار آثار بابی و بهائی، و نیز نگارش مقالات و آثاری در این موضوع پرداخت. در میان آثار بهائیان، مقالهی شخصی سیّاح را که در تفصیل قضیهی باب نوشته است (اثر عباس افندی) به انگلیسی ترجمه کرد و با حاشیههای خود به طبع رساند. [۷] سپس؛ «تاریخ جدید» (اثر میرزا حسین همدانی) را به انگلیسی برگرداند و در پیوستش نیز رسالهی «مجمل بدیع در وقایع ظهور منیع» (اثر میرزا یحیی صبح ازل) را آورد. [۸] مقالات مهمی نیز دربارهی بابیان و بهائیان، و نیز معرفی آثار ایشان در نشریهی Journal of Royal Asiatic Society (مجلهی انجمن همایونی آسیایی) به طبع رساند. او در سال ۱۳۲۸ق، به طبع کتاب «نقطة الکاف» پرداخت و بهائیان را با خود سَر گران ساخت.
براون، زمانیکه به کار بر روی کتاب «تاریخ جدید» مشغول بود، دانست که این کتاب از روی تاریخی قدیمیتر نگاشته شده است. آگاهی از وجود آن تاریخ، وی را به تکاپو برای یافتنش کشاند. سرانجام نسخهای از «نقطة الکاف» را در کتابخانهی ملّی پاریس یافت. وی پس از تفحّص در کتاب، دانست بهائیان در نگارش تاریخ جدید، هر آنچه در بزرگداشت مقام صبح ازل در «نقطة الکاف» بوده، حذف کردهاند. [۹] براون این موضوع را بهتفصیل در مقدمهی «نقطة الکاف» آورده و موارد تحریف در کتاب را نیز بهطور دقیق شرح داده است. [۱۰]
کتاب «یک سال در میان ایرانیان» بههمراه تصویر «ادوارد براون»
واکنش بهائیان به کتاب «نقطة الکاف» و مقدمهی آن بسیار سخت بود. آنان کوشش کردند تا آن کتاب را که آشکارا به بزرگی مقام صبح ازل نزد باب اشارت داشت، بیاصالت و ساختهی دست بابیان (ازلیان) جلوه دهند. [۱۱] در همین مسیر بود که بهسبب دستورهای پیدرپی عبدالبهاء، کتاب «کشفالغطاء عن حیل الاعداء» از سوی دو تبلیغگر مشهور بهائی (میرزا ابوالفضل گلپایگانی و سید مهدی گلپایگانی) به نگارش درآمد و با ادبیاتی سخت به نکوهش صبح ازل، پیروانش، و براون پرداخت. [۱۲] سختی رویکرد نویسندهی دوم کشف الغطاء نسبت به ازلیان تا آنجا بود که برای بزرگداشت مقام بهاءالله به طعن غیرمستقیم باب نیز پرداخت!! [۱۳]
آخرین کار تحقیقی براون دربارهی بابیان، کتاب مهم Materials for the Study of the Babi Religion (مواد تحقیق دربارهی آیین بابی) است که در سال ۱۹۱۸م (حدود ۱۳۳۶ق) از سوی دانشگاه کمبریج به طبع رسید. مجموعهی کتابها و اسناد او که اکنون در دانشگاه کمبریج نگهداری میشود، یکی از مهمترین مجموعهها برای آگاهی از آثار بابیان و بهائیان است.
بسیاری از کتابهای بابی و ازلی را رضوانعلی (پسر صبح ازل) و میرزا مصطفی کاتب برای براون میفرستادند. [۱۴] بهروایتی، یکی از بزرگان بابی تهران که با براون مکاتبه داشت، نسخههای خطی را به میرزا مصطفی میداد که نسخهبرداری کند تا برای او فرستاده شود. [۱۵] نامههای میرزا مصطفی به براون نشان از آن دارد که خود او نیز بهطور مستقیم با براون در ارتباط بوده و نسخهها را برایش میفرستاده است.
[۱۶] در آن مجموعه، گذشته از آثار زیادی از باب، صبح ازل، بهاءالله و دیگران، نامههای زیادی از صبح ازل، رضوانعلی و میرزا عبدالعلی (پسران صبح ازل)، عبدالاحد زنجانی (یکی از بابیان مقیم قبرس) شیخ احمد روحی، شیخ محمود افضلالملک کرمانی، حاج میرزا یحیی دولتآبادی، میرزا مصطفی کاتب، عباس افندی (عبدالبهاء)، میرزا بدیعالله (پسر بهاء الله)، و… دیده میشود. [۱۷]
میرزا محمدخان قزوینی – که از دستیاران براون بود و مقدمهی «نقطة الکاف» را زیر نظر او و با انشای خود نگاشت [۱۸] – وی را سببساز اصلی آگاهی اروپاییان نسبت به بابیان و بهائیان دانسته است:
… این کتب استاد براون در موضوع بابیه، و معلومات صحیحهی متّکی به اسناد و وثایق و عکسهای خطوط و اشخاص رؤسای این طایفه و غیر ذلک که در آن مندرج است، به اندازهای در اروپا مهم است، و به اندازهای طرف وثوق و اعتماد علما واقع شده است که این کتب، مقام براون را در اروپا مابین علمای فن تحقیق مذاهب و ادیان، به اولین درجه ارتقا داده است، و بالاجماع اقوال او را درین موضوع حجّت میدانند و مؤلّفات او را درین رشته از امهات و اصول کتب این فن محسوب میدارند. و بهطور حتم میتوان گفت که اگر تصادفات عالم کنجکاوی این دو نفر اروپائی (یعنی گوبینو و براون) را اتفاقاً درین راه نینداخته بود و این تألیفات گرانبهای ایشان بهوجود نیامده بود، وقایع تاریخی این طایفه بهکلّی از صفحهی دنیا محو میشد و اطلاع بر حقیقت آن وقایع برای اعقاب و اخلاف، بلکه حتی برای معاصرین از جملهی محالات میگشت، زیرا که در ضمن غوغا و مناقشات فِرَق مختلفهی این مذهب، و تعصّبات مغرضانهی ایشان نسبت به یکدیگر، و اکاذیب و مفتریات هریکی در حق دیگری، و اتلاف هر فرقه کتب فرقهی دیگر را، و غشّ و تدلیس هر حزبی وقایع تاریخی حزب دیگر را، و تجاهل عمدی یا بهاصطلاح فرنگیها «اجماع سکوتی» هر یک از فریقین نسبت به امور راجعه به طرف مقابل (که همهی این امور از همان ابتدای ظهور انقسام دائماً مابین ایشان واقع شده و میشود و خواهد شد،) اصل مطلب واضح است بهکلّی از میان میرفت و ابدالدهر در پردهی خفا میماند. و مخفی نماناد که اهمیت اطلاع بر احوال و اوضاع این طایفه، بخصوص در اروپا، فقط از نقطه نظر فن تحقیق مذاهب و ادیان (و بهاصطلاح ما «ملل و نحل») و نیز از نقطه نظر مطلق فن تاریخ است و بس… [۱۹]
ادوارد براون در جوانی
رویکرد ادوارد براون نسبت به بابیان
رابطهی براون با بهائیان پس از طبع «نقطة الکاف» صمیمی نبوده است. سید مهدی گلپایگانی در نقد نقطة الکاف «مستر برون را از الدّ اعداء این امر اعظم مانند شیخ باقر [اصفهانی] و ناصرالدینشاه و ازل» یاد کرده است. [۲۰] اما در مجموع، براون را باید دوستدار بابیان (ازلیان) دانست. بهنوشتهی بابیان، وی پس از ملاقات با صبح ازل، بارها به قبرس رفت و با او دیدارهایی داشت. [۲۱] نخستین نامهای که براون به صبح ازل نگاشت، چنان رویکردی دارد که اگر خواننده از هویّت نویسندهی آن آگاه نباشد، به یقین خواهد گفت که آن را یک بابی نگاشته است:
بسم الله الامنع الاقدس
عریضة من العبد الفقیر الاحقر المستغنى الى رحمة ربه الغفور، ادوارد کرانویل براون الانکلیسى، الى حضرة صبح ازل المقیم فی قبرس.
خدمت ذیسعادت آن حضرت عرض میشود: از آن حضرت پوشیده و مستور نباشد که بنده شخص انگلیسی میباشم که به تحصیل السنهی شرقیه پرداختم، و بعد از حصول آن مقدار علم که کفایت میکنند، از برای فهمیدن کتابهای عرفان سعی و کوشش نمودم که به شمّهای از حقائق الهی نائل شوم. و در این اثنا، کتابی فرانسه به دست افتاد که در آن وقایع ظهور سنهی ستّین [= ظهور باب در ۱۲۶۰ق] بهطور تفصیل نوشته شد. لابد از مطالعهی آن حوادث جانگداز و مصائب آن دلبر شیراز، روح ماسواه فداه [= باب] سرشک خونآلود از چشم ریختم و آتش طلب بالا گرفت.
من و عشق آن مه خوبرو، که چو زد صلای بلا بر او
به نشاط و قهقهه شد فرو، که انا الشهید بکربلا [۲۲] ولی تا مدتی دراز، هیچیک از کتابهای حضرت اعلی [= باب] به دست نیامد، و هرچند جستوجو نمودم، ثمره نداشت، تا دو سال قبل از این، که به منصب معلّمی در این دارالفنون (کیمبریج) انتخاب شدم، و سفر ایران میسّر شد. و در اثنای سفر، اکثر بلدان را سیاحت نمودم و با انواع ناس از اکابر و اصاغر صحبت کردم، و آخرالامر، با صد زحمت، دو سه جلد از کتابهای حضرت اعلی روح ما سواه فداه [را] به دست آوردم مثل بیان فارسی و زیارتنامه و دلائل سبعه. ولی هرچند مشتاق حاصل کردن سائر کتب ایشان بودم، مثل بیان عربی و تفسیر سوره بقره و تفسیر سوره کوثر و غیره، به هیچوجه ممکن نبود.
چون از ایران به وطن مألوف خود برگشتم، شمّهای از آنچه فهمیده بودم، به ابنای جنس خود باز نمودم، و دو رسالهی مختصره در بیان این امر ممتنع ترتیب دادم و پیش انجمن علوم شرقیهی لندن خواندم. ولی معلومات کافی نداشتم. خیلی مطلبها غی
رواضح بود. و چون تفتیش و تفحّص در این امر منیع واجب و لازم بود، و چون در آن کتاب فرانسه خوانده بودم که آن حضرت در اوایل ایام ظهور ایمان آوردید، حتی بعد از شهادت حضرت اعلی در تبریز جانشین ایشان بودید، لذا خیلی راغب بودم که خدمت آن حضرت مشرّف گردم یا عریضه نویسم، به امید آن که شاید بنده را به رقیمه مشرّف فرمایند و حل بعضی اشکالها نمایند.
در هنگام مراجعت از ایران ممکن نبود که از آن راه بیایم و از آن گذشته، ندانستم که کجا در قبرس تشریف دارند. چندروز قبل از این، شنیدم که در آن شهر که در بلاد غرب به اسم فاماغوسته مشهور است، تشریف دارند. اولاً خیال آن داشتم که با آنجا سفر نمایم. بعد گفتم خوب نیست بی اجازت آن حضرت، ایشان را تصدیع نمایم. دیگر، راه بسیار دراز است و موانع سفر بسیار. بهتر این است که اولاً عریضه به ایشان بنویسم و به توسط حاکم انگلیسی آن شهر آن را برسانم. لهذا، این تدبیر را پسندیده، این عریضه را نوشتم. از لطف و کرم آن حضرت چنین توقع دارم کمال التفات فرموده، بنده را به رقیمه مشرّف و مسرور فرمایند. هرگاه به او اجازت دهند، ان شاء الله یا امسال یا در اوائل سال آینده خودم میآیم تا به فوائد خدمت رسیدن آن حضرت نائل گردم. اگر آن هم میسّر نباشد، شاید که مرحمت فرموده، بعضی از کتب حضرت اعلی را بدین بنده اعطا فرمایند یا اینکه اذن بدهند شخص کاتب نسخهها از برای بنده بنویسد و ارسال دارد. و از مرحمت و احسان آن حضرت دور است که روی از تشنگان بیابان طلب بگردانند یا آب حیوان از شخص عطشان دریغ دارید.
چون ارادهی آن حضرت معلوم نیست، بدین عریضهی مختصر اکتفا نمودهام، ولی گمان آن نمیبرم که سائل را برانند و آتش طلب را فرونشانند. اگر آن هم در نظر آن حضرت مصلحت نماید، راضیم که گفتهاند:
قصد من کی وصال و کام او کی فراق [۲۳] ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست
باقیالامر الشریف مطاع – ادوارد گرانویل براون [۲۴]
ادوارد براون در میانسالی
تصویر دستخطی دیگر از براون خطاب به صبح ازل نیز نشاندهندهی تعبیرات دینی جدّی او خطاب به رهبر بابیان است. براون نامه را با «بسم الله الواحد المستعان» آغاز کرده، و بالای کلمهی «الواحد»، عدد ۱۹ را نیز نوشته است. «واحد» در محاسبات ابجدی، همان عدد ۱۹ است، و در اعتقاد بابیان جایگاه ویژهای دارد. [۲۵] براون، صبح ازل را «حضرت انور اجل الملقّب فی عالم الاسماء بصبح ازل» خوانده است. سپس، نوشته که وی «مظهر اسم وحید و منبع رسم تفرید»، و «امانت نقطهی بیان در عالم امکان»، و مخاطب قول الهیِ «انک لصراط حق عظیم» است. عبارت پایانی، از لوح مشهور باب خطاب به صبح ازل گرفته شده که در آن او را حافظ آیین خود قرار داده است. بابیان این نوشته را «لوح وصایت» میخواندند. [۲۶]
براون در آثار گوناگون خود، به بابیان نظر داشت. حتی در نگارش کتاب «تاریخ ادبیات ایران» نیز این توجّه را میتوان یافت. یکی از پژوهشگران، در مقالهای که سالها پیش در این زمینه نوشت، توجّه جدّی براون به بابیان و بهائیان را در آن کتاب نشان داده است. [۲۷] او زمانی که به دخالت بابیان (ازلیان) در مشروطیت اشاره کرده، تنها از ملکالمتکلمین و میرزا جهانگیرخان شیرازی نام برده است. علت نام نبردن از دیگر بابیان آن بود که ایشان – به خلاف آن دو – زنده بودند! [۲۸] این سخن، بیانگر دوستی تام و تمام براون با بابیان است. او نیز به سنّت نهانزیستی ایشان التزام داشت و نمیخواست دوستانش شناخته شوند. [۲۹]
با این توصیف است که باید به کتاب «انقلاب ایران» نگریست.
نمونههایی از رویکردهای کتاب انقلاب ایران
سید جمالالدین: «قهرمان اتحاد اسلامی»
کتاب «انقلاب ایران»، با بخش مفصّلی به نام «سید جمالالدین – قهرمان اتحاد اسلامی» آغاز شده است. [۳۰] براون سید جمالالدین را «مردی برجسته»، و از «مردان بزرگ» خوانده و رویداد مشروطیت ایران را «تزریق شده» از جانب او دانسته و نوشته:
این یگانهمردِ دارای قدرت خلاقه، با معلوماتی شگفتآور، پشتکاری خستگیناپذیر، و دلاوریِ بیباکانه و با فصاحت فوقالعاده، چه در گفتار و چه در نگارش، و با طلعتی گیرا و شاهانه، و یکباره یک فیلسوف، نویسنده، سخنور، و روزنامهنگار، بلکه بالاتر از همه، مردی سیاستمدار که در نزد مداحانش یک وطنخواه آقامنش، و در پیش بدخواهانش معترضی بس خطرناک مینمود. و یک یا دو بار یا بیشتر، کشورهای اسلامی و پایتختهای اروپا را دیدن کرده، با مردان سیاسی و پیشوایان معاصر خود، چه در خاور و چه در باختر، گاهی دوستانه و بیشتر معترضانه، روابط نزدیکی داشته است. [۳۱]
سید جمالالدین و بابیان
براون در نقد نظر یکی از انگلیسیان که سید جمالالدین را «لیدر بابیها» و «استاد این مذهب» خوانده بود، نوشته:
«سید جمالالدین بابی نبوده، بلکه جزئی توجه مساعدی به آنان داشته ولی اطلاعات شایانی از تاریخ، و آشنایی بسیاری از رؤوس مسایل و تعلیمات و اجتهادات آنان داش
ته است.» [۳۲]
حادثهی کشتهشدن میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی و خبیرالملک
براون در کتاب خود، به کشتهشدگان تبریز نیز پرداخته است. وی شیخ احمد روحی را در میان ایشان «نجیبترین» خوانده و نوشته: «مردی بسیار تحصیلکرده و خوشسیماست»، و برای او چندین نسخه با بهای عادلانه تهیه کرده و فرستاده است. [۳۳] وی در بخش یادداشتهای الحاقی به کتاب نیز قسمتی را به این موضوع ویژه کرده است. [۳۴] یکی از مراجع کتابش در این بحث، «تاریخ بیداری ایرانیان» است. [۳۵] او مانند برخی وقایعنگاران بابی، ضمن شرح آثار میرزا آقاخان، به کتاب هشت بهشت و دیگر آثار بابی او هیچ اشارهای نکرده است. این در حالی است که دو نسخه از این کتاب در مجموعهی او در دانشگاه کمبریج موجودند. [۳۶] وی در توضیح آن دو نسخه به نگاشتهشدن کتاب هشت بهشت، توسط شیخ احمد روحی یا میرزا آقاخان، یا هر دو اشاره کرده است. [۳۷] همچنین؛ نوشته که کتاب «فصلالخطاب فى ترجمة احوال الباب» را روحی برایش فرستاده بود. [۳۸]
براون در شرح احوال روحی، از پدرش، آخوند ملا محمدجعفر کرمانی، یاد کرده و او را «مردی حکیم و بزرگواری بنام» خوانده و نوشته: «یکی از پیشوایان دیرین نهضت آزادی ایران بود.» آخوند کرمانی تکاپوی سیاسی نداشت، اما کسانی را پروراند که در تاریخ فکری و سیاسی دورهی قاجار نقشآفرینیهای مهمّی صورت دادند. بر همین اساس است که او را با چنین تعبیری میتوان یاد کرد. براون همچنین؛ موضوع زندانیشدن آخوند «به اتهام بابیگری» را آورده است. [۳۹] در این بخش، به نسبت دامادی میرزا آقاخان و روحی نسبت به صبح ازل اشارهای نشده است. البته باید گفت که براون، پیشتر دربارهی روحی نوشته بود که او «یک طلبهی ازلی ساکن استانبول» که «دائم با صبح ازل در مکاتبه»، و «بیاندازه طرف اعتماد او» قرار داشت، بود. [۴۰]
نویسنده: سیدمقداد نبوی رضوی
پینوشتها:
[۱] براون را باید یکی از کوشاترین اروپاییان در شناخت ایران دانست. میرزا محمدخان قزوینی دربارهاش نوشته: «…اما خدمات ادبی و علمی آن مرحوم را به جرئت میتوانم سوگند بخورم که مابین جمیع مستشرقین اروپا و امریکا، چه از گذشتگان و چه از معاصرین، مطلقاً و اصلاً و بلااستثنا هیچکس این زحمت را درین راه نکشیده است…» (محمد قزوینی، وفات استاد براون انگلیسی، مندرج در: محمد قزوینی، بیست مقالهی قزوینی، به تصحیح عباس اقبال و استاد پور داود، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۲، ج۲، ص۲۹۲).
[۲] حاجی میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، به سعی و اهتمام ادوارد براون، لیدن، مطبعه لیدن، ۱۳۲۸ق. مقدمهی ناشر کتاب، صص هـ و و. کتاب گوبینو را علیمحمد فرهوشی (مترجم همایون) که از بابیان (ازلیان) بود، به فارسی ترجمه کرده است.
[۳] بهنوشتهی فرهوشی، «نامبرده دوبار از طرف دولت فرانسه، در اوایل سلطنت ناصرالدینشاه، به سمت سفارت به ایران آمده است. ورود و خروج او از ایران برحسب تاریخ میلادی در این سنوات بوده است: از ۱۸۵۵ تا ۱۸۵۸، و از ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۳.» (کنت دو گوبینو، مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی، ترجمهی م. ف. [= علیمحمد فرهوشی]، بیجا، بینا، بیتا، ص الف) میرزا محمدخان قزوینی، سالهای اقامت کنت دو گوبینو در ایران را ۱۲۷۱ تا ۱۲۷۴، و ۱۲۷۸ تا ۱۲۸۰ ق. ثبت کرده است. (محمد قزوینی، وفات استاد ادوارد براون انگلیسی، ص۳۰۴) این سالها مقارن با رهبری کامل میرزا یحیی صبح ازل بر بابیان (۱۲۶۶-۱۲۸۰ق) بود.
[۴] این کتاب را نخستینبار در سال ۱۸۹۳م انتشارات Adam and Charles Black در لندن طبع کرده است.
[۵] محمد قزوینی، وفات استاد ادوارد براون انگلیسی، مندرجدر: محمد قزوینی، بیست مقالهی قزوینی، به اصحیح عباس اقبال و استاد پورداود، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۲، ج۲، ص۳۰۰.
[۶] ادوارد براون شرح آشناییاش با بابیان، و مسافرتش به عکّا و قبرس را در مقدمهی «نقطة الکاف» آورده است. (حاجی میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، همان، صص هـ تا ز)
[۷] این کتاب A Traveller’s Narrative Written to Illustrate the Episode of the Bab نام داشته، و در سال ۱۸۹۱م. انتشارات دانشگاه کمبریج طبع کرده است.
[۸] نام این کتاب The Ta’rikh-i-Jadidor New History of Mirza Ali Muhammad the Bab نام داشته، و در سال ۱۸۹۳م انتشارات دانشگاه کمبریج طبع کرده است. براون شرح تلاشش در نشر این دو کتاب را در مقدمهی کتاب نقطة الکاف آورده است. (حاجی میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، همان، صص یا و یب)
[۹] براون، در شرح حذف نام و مقام صبح ازل نوشته: «این قسمت از نقطة الکاف (صص ۲۰۸ و ۲۳۸-۲۴۵، س ۱۴- ۱۸) که مهمترین قسمتهای کتاب است، صاف و ساده به تمامه از «تاریخ جدید» حذف شده است والسلام.» (حاجی میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، همان، ص عج)
[۱۰] حاجی میرزا جانی کاشانی، همان، صص نو تا عد.
[۱۱] بهعنوان نمونه؛ روحالله مهرابخانی، یکی از نویسندگان بهائی، از نقطة الکاف با عنوان «کتاب مجعول» یاد کرده، و نا
مهای از میرزا ابوالفضل گلپایگانی را آورده که در آن به دخالت میرزا مصطفی کاتب در نگارش «کتاب محرّف نقطة الکاف خبیث» اشاره کرده است. (روحالله مهرابخانی، شرح احوال جناب میرزا ابوالفضائل گلپایگانی، بیجا، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، ۱۳۱ بدیع، صص ۴۴۸-۴۴۹)
[۱۲] ادوارد براون، نقطة الکاف را از روی نسخهی خطی که در کتابخانه ملّی پاریس نگهداری میشود به طبع رسانده است. (حاجی میرزا جانی کاشانی، همان، صص ید و یه) در کتابخانه دانشگاه پرینستون، نسخهای دیگر از این کتاب موجود است که زمان کتابت آن به یک سال پیش از کتابت نسخهی براون بازمیگردد. نگارنده امیدوار است تا در مقالهای به شرح سرگذشت این نسخه، و نیز توضیحی دربارهی مطالب نقطة الکاف و کشف الغطاء بپردازد. لازم به ذکر است که پیش از این، مقالهای در کتابشناسی نسخهی دانشگاه پرینستون به طبع رسیده است. (نک:
William McCants and Kavian Milani, The History and Provenanace of an Early Manuscript of the Nuqtat al-Kaf dated 1268 (1851-52), Iranian Studies, Vol. 37, Septamber 2004, pp. 431-449)
[۱۳] سید مهدی گلپایگانی، ابتدا صورت عریضهی ناصرالدین میرزا ولیعهد به محمدشاه قاجار را – که دربارهی مجلس محاکمهی باب در تبریز بود – آورده است. سپس، برای نشاندادن قهر و سطوت بهاءالله نسبت به پادشاهان، به ذکر توبهنامهی باب در مقایسه با الواح قهرآمیز بهاءالله پرداخته، و در عمل باب را خوار کرده است: «چون در این عریضه، انابه و استغفار کردن باب و التزامِ پا به مهر سپردن آن حضرت مذکور است، مناسب چنان به نظر میآید که صورت همان دستخط مبارک [= توبه نامه] را نیز محض تکمیل فائده در این مقام مندرج سازیم و موازنهی آن را با الواحی که از قلم جمال قدم [= بهاء الله] در سجن اعظم [= عکّا] به جهت ملوک و سلاطین عالم نازل گردیده، به دقت اولیالبصائر واگذاریم.» وی سپس، متن کامل توبهنامهی باب را آورده است. (میرزا ابوالفضل گلپایگانی و سید مهدی گلپایگانی، کشف الغطاء عن حیل الاعداء، همان، ص۲۰۴)
[۱۴] برای آشنایی با میرزا مصطفی کاتب، نک: مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۶۳، ج۶، صص ۲۶۲-۲۶۴.
[۱۵] عبدالحسین صنعتیزاده کرمانی، روزگاری که گذشت، تهران، چاپخانه تابان، ۱۳۴۶، ص۱۴۴.
[۱۶] بهعنوان یک نمونه، به کتاب تذکرة الغافلین اثر ملا محمدجعفر نراقی میتوان اشاره کرد. این اثر را میرزا مصطفی کاتب رونویسی کرده و برای براون فرستاده است. نامهاش نیز در ابتدای کتاب موجود است. این کتاب به شمارهی (۹)۶۳.F در مجموعهی براون موجود است.
[۱۷] بیشتر این نامهها در مجموعهی براون (کتابچهی (۶۶.F) نگهداری میشود.
[۱۸] سید محمد محیط طباطبایی، «کتابی بینام با نامی تازه»، مندرج در ماهنامهی گوهر، س۲، ش۱۱و۱۲، بهمن و اسفند ۱۳۵۳، ص۹۶۱؛ علی افقه، «وفیات معاصرین» (علامه قزوینی)، ماهنامهی گوهر، س۲، ش۳، خرداد ۱۳۵۳، ص۲۸۴؛ روحالله مهرابخانی، شرح احوال جناب میرزا ابوالفضائل گلپایگانی، همان، ص۴۴۴.
[۱۹] محمد قزوینی، وفات استاد ادوارد براون انگلیسی، صص۳۰۶-۳۰۷. البته باید گفت که تتبّعات گوبینو و براون تأثیر زیادی در شناساندن بابیان و بهائیان در اروپا داشت، اما بهنظر میرسد گفتار قزوینی نوعی مبالغه باشد، زیرا در میان اروپاییان، کسانی چون آلفونس نیکلا نیز تحقیقات مهمّی دربارهی بابیان صورت دادهاند. همچنین؛ آنچه دربارهی از بین رفتن آثار بابیان و بهائیان در صورت نبود کارهای براون آمده نیز بهنظر میرسد مبالغه باشد. دیگر مجموعههای مهم موجود در مؤسسههای تحقیقاتی ایران و خارج ایران شاهدی بر این دعوی است.
[۲۰] میرزا ابوالفضل گلپایگانی و سید مهدی گلپایگانی، کشف الغطاء عن حیل الاعداء، همان، ص۴۰۱.
[۲۱] عطیه روحی، شرح حال مختصری از زندگانی حضرت ثمره (صبح ازل)، بیجا، بینا (نسخهی تایپی)، بیتا، ص۶.
[۲۲] بنا به روایت بابیان و بهائیان، بیت بالا، بخشی از شعر مشهور قرّةالعین در ثنای باب و هجو ناصرالدینشاه قاجار است.
[۲۳] میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق.
[۲۴] این نامه از روی رونوشتی که بابیان (ازلیان)، از روی خط براون تایپ کرده بودند، نوشته شد.
[۲۵] بهعنوان نمونه: معنی «واحد اول» این است: «به مناسبت عدد ابجدی، حروف واحد که نوزده میباشد، مراد هجده نفر مؤمنین اولیهی متجلّی شده از نقطهی مرکز، که با خود حضرت، نوزده میشوند.» (سید علیمحمد باب، بیان فارسی، بیجا، بینا (چاپ بابیان به خط نستعلیق)، بیتا، بخش لغات و اصطلاحات، ص۱)
[۲۶] عطیه روحی، همان، ص۴. این لوح را صبح ازل برای براون رونویسی کرد و فرستاد. او هم آن را در ترجمهی کتاب تاریخ جدید و نیز مقدمهی نقطة الکاف آورد. بعدها نیز بابیان (ازلیان) اصل آن را در مجموعهی مهمی با نام «قسمتی از الواح نقطهی اولی و آقا سید حسین کاتب» گراور کردند. متن آن لوح چنین است: «الله اکبر تکبیراً کبیراً. ه
هدایت شده از اندیشه تشیّع
💠 آیت الله شوشتری:
نزد هر استادی که رفتید
اگر بر دریا راه میرفت، اگر پرواز میکرد و اگر غیب میگفت
اما با نایب امام زمان، یعنی رهبر معظم و معزز انقلاب زاویه داشت.
سریع بر خیزید و بیرون روید که او شیطانی مجسم است‼️
لبیک_یا_خامنه_ای
📎 #ایران_مقتدر
پاسخ به سوالات اعتقادی شما 👇👇
@pasokhgo313
💠 اندیشه تَشیّع 👇👇
♨️ @kalamema
هدایت شده از پایگاه نقد و تبیین
🌗حتما شنیدید اما نشنیدید؟!
⭕️حتما شنیده اید که ورزشگاه ۹۷۴ کانتینری قطر توسط بهترین شرکت های مهندسی جهان در بیابان برهوت و آرام طی ۳سال احداث شد.
⭕️اما نشنیده اید که ۳۶ سال پیش بر روی اروند خروشان پل بعثت به طول ۹۰۰ متر با ۵۰۰۰هزار لوله ظرف ۶ ماه توسط جوانان ایرانی زیر آتش دشمن اجرا شد.
صادق شاهوارپور
✍پی نوشت: پس وقتی میشنویم، منصفانه هر دورا بشنویم؛ نه خودفریبی و نه خود تحقیری!
🌍پایگاه نقد و تبیین🔻
https://eitaa.com/joinchat/2013790376Cc0f9186832
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
خانه/یهود شناسی/کتب یهود/داوری قرآن و روایات درباره تورات موجود
داوری قرآن و روایات درباره تورات موجود
کتب یهود نظری بدهید 1,344 بازدید
بررسی متنی و سندی متون مقدس یهودی (قسمت هفدهم) تورات موجود
در قسمت قبل بیان شد مطابق قرآن مجید و روایات اسلامی کتابی بهنام تورات بر حضرت موسی (ع) نازل شده که از سنخ قرآن بوده و ویژگیهای کلّی آن را داشته است. از سوی دیگر کتابی در زمان نزول قرآن مجید در دست اهل کتاب بوده است که نه عین همان کتاب نازل شده و نه بهکلّی متفاوت با آن بوده است و از آنجا که اهل کتاب برای آن از همین عنوانِ تورات استفاده میکردهاند، قرآن و روایات گاهی با قرینههایی مانند «آنچه نزد شماست» و مانند آن و گاهی بدون قرینه با همین عنوان به این کتاب اشاره کردهاند.
همچنین در قسمت قبل بیان شد که کتاب موجود در زمان نزول قرآن مجید، همین کتابی بوده که امروزه در دست اهل کتاب است، بنابراین هر داوریای که از قرآن و روایات دربارهی متن موجود در آن زمان برداشت شود، بر متن موجود در زمان ما نیز صدق میکند. در این مقاله برآنیم (۱) که داوری متون اسلامی دربارهی متن موجود در زمان ظهور اسلام را، که همین متن فعلی است، بررسی کنیم. بنابراین بحث را در چند محور پی میگیریم.
الف) تصدیق متن موجود
در قرآن مجید در چهارده آیه، متون موجود در آن زمان با لفظ تصدیق تأیید شده است. در تمام این موارد یا سخن از تصدیق کتابی است که نزد قرآن یا پیامبر است که با تعبیر «بین یدیه» یا «بین یدی» بیان شده است؛ و یا سخن از تصدیق متونی است که نزد اهل کتاب است که با ضمیر حاضر «مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ» و یا به صورت ضمیر غایب «مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ» بیان شده است. (۲)
از این آیات پرشمار بَرمیآید که قرآن مجید متون موجود در آن زمان را اجمالاً تصدیق و تأیید میکند. این تأیید و تصدیقِ اجمالی با غیر لفظ «تصدیق» نیز در آیات متعددی بیان شده است:
«وَ كَیفَ یحَكِّمُونَكَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ یتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَ مَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِینَ ؛ و چگونه تو را داور قرار میدهند، با آنکه تورات نزد آنان است که در آن حکم خدا موجود است». (مائده، ۴۳)
روشن است که این آیه اشاره به توراتی میکند که در همان زمان بوده و البته حکم خدا در رابطه با مسئلهای که پیامبر (ص) را یهودیان در آن داور قرار داده بودند، در تورات موجود یافت میشود. البته درست در آیهی بعد از این آیه سخن از توراتِ نازل شده است:
«إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًى وَ نُورٌ یحْكُمُ بِهَا النَّبِیونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَ الرَّبَّانِیونَ وَ الْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَ كَانُوا عَلَیهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لَا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَ مَنْ لَمْ یحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ ؛ ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود نازل کردیم…». (مائده، ۴۴)
و البته در ادامه اشاره به این میکند که با توراتِ نازل شده انبیاء برای یهودیان حکم میکردند و عالمان با قدری از کتاب که برای آنان حفظ شده بوده حکم میکردند. پس در همان قدر از کتاب که حفظ شده است، حکم خدا نیز وجود دارد.
در آیهای دیگر سخن از انجیل موجود در آن زمان است و اینکه در آن نیز اجمالاً احکام نازل شدهی الهی وجود دارد:
«وَلْیحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ وَ مَنْ لَمْ یحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ؛ و اهل انجیل باید به آنچه خدا در آن نازل کرده داوری کنند، و کسانی که به آنچه خدا نازل کرده حکم نکنند، آنان خود نافرماناند». (مائده، ۴۷)
از این آیه نیز بهروشنی بَرمیآید که در متون مسیحیِ زمان نزول قرآن مجید بهاندازهای از حکم خدا وجود داشته است که آنان میتوانسته و وظیفه داشتهاند که طبق آن حکم و داوری کنند. البته روشن است که خدا از مسیحیانِ آن زمان نمیخواهد که بر اساس متونی که در دستشان نیست و از آن اطلاعی ندارند حکم کنند. در آیهای دیگر یهودیان و مسیحیان با هم مورد خطاب قرار گرفتهاند و از آنان خواسته شده است که به احکام الهی که در کتابشان موجود است، عمل کنند:
«قُلْ یا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَیءٍ حَتَّى تُقِیمُوا التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لَیزِیدَنَّ كَثِیرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْیانًا وَ كُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِینَ ؛ بگو: ای اهل کتاب، تا هنگامی که به تورات و انجیل و آنچه از پروردگارتان بهسوی شما نازل شده عمل نکردهاید بر هیچ [آیین حقی] نیستید». (مائده، ۶۸)
از آیهی فوق بهروشنی برداشت میشود که در تورات و
انجیلِ موجود در زمان نزول قرآن مجید حقایقی از وحی الهی بوده است و اگر اینگونه نباشد مؤاخذهی اهل کتاب و فرمان به آنان مبنی بر اجرای این دو کتاب بیمعنا میشود. اگر از آیهی فوق وجود حداقلهای تعالیم نازل شده که برای دینداری لازم است، برداشت شود، شاید بتوان از آیهای دیگر سطح بسیار بالاتری برداشت کرد:
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِیرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا یعْمَلُونَ ؛ و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده، عمل میکردند، قطعاً از بالای سرشان [برکات آسمانی] و از زیر پاهایشان [برکات زمینی] برخوردار میشدند. از میان آنان گروهی میانهرو هستند، و بسیاری از ایشان بدرفتاری میکنند». (مائده، ۶۶)
هر چند زمان افعال ابتدای آیه، گذشته است و ممکن است کسی بگوید مقصود تورات و انجیلِ نازل شده است که اگر در آن زمان که موجود بود به آن عمل میکردند از نعمتها بهرهمند میشدند، کما اینکه برخی از مفسران برداشت کردهاند، (۳) اما، همانطور که برخی دیگر از مفسران برداشت کردهاند، از قسمت آخر آیه که با زمان حال سخن میگوید آشکار میشود که در همان متونِ موجود در آن زمان حقایق بلندی وجود داشته که عمل به آنها سبب برخورداری از نعمتهای الهی میشده است. (۴)
به هر حال مفسّران از مجموعهی این آیات برداشت کردهاند که قرآن مجید کتابهای موجود در زمان خود را اجمالاً تصدیق کرده است. صاحب تفسیر المیزان در تفسیر آیهی ۴۳ از سورهی مائده میگوید:
و در این آیه، بهگونهای تصدیق و تأیید توراتی است که امروزه نزد یهود است… و همین کتاب، کتابی است که در زمان پیامبر در دست یهودیان بود… پس قرآن تصدیق میکند که در آن حکم خداست… از همهی مطالب فوق نتیجه میگیریم در توراتی که امروزه بین یهودیان رواج دارد قدری از تورات اصلی که بر موسی (ع) نازل شده است وجود دارد و اموری وجود دارد که تحریف شده و تغییر کرده… و این نظر قرآن دربارهی تورات است. (۵)
ایشان در تفسیر آیهی ۴۸ از سورهی آلعمران نیز بر این نکته تأکید میکند که تورات موجود در زمان پیامبر (ص) با تورات اصلی بهطور کلی مخالف نبوده، اگرچه تحریف در آن رخ داده است. ایشان مدعی میشود که دلالت آیات قرآنی بر این امر واضح است.
ایشان در تفسیر آیهی ۳ از سورهی آلعمران میگوید مراد از جملهی «نَزَّلَ عَلَیكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ» کتب آسمانیِ حاضر در عصر نزول قرآن یعنی تورات و انجیل است و این جمله دلالت بر این دارد که تورات و انجیل که در آن زمان موجود بوده بهکلّی تحریف نشده بوده است. پس قرآن مجید فیالجمله – و نه بالجمله و صد در صد – کتابهای موجود را تصدیق و تأیید میکند. (۶)
صاحب تفسیر جلالین در تفسیر «مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ» میگوید: از این نظر تصدیق میکند که با آن در توحید و نبوت موافقت دارد. (۷) صاحب تفسیر روح البیان در تفسیر «مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ» میگوید: از این نظر تصدیق میکند که در توحید و برخی از احکام با آن موافق است. (۸) همین مفسّر در تفسیر آیهی «مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ من الکتاب» میگوید: مقصود آن است که با آنها در توحید، عدل و اصول شرایع موافق است. (۹) صاحب تفسیر المنار در تفسیر آیهی «مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَکُمْ» میگوید: مقصود تعالیم تورات و دیگر کتب انبیاء از قبیل توحید و نهی از کارهای زشت و امر به کارهای نیک و اموری است که سبب سعادت میشود. (۱۰) همین مفسّر در تفسیر «مُصَدِّقا لِمَا مَعَهُمْ» میگوید: مقصود این است که قرآن در اموری مانند توحید، اصول دین و اهداف این کتابها با آنها موافق است. (۱۱)
از روایات اسلامی نیز بَرمیآید که در همان توراتِ زمان پیامبر (ص) احکام الهی بوده است. برای مثال در روایات متعددی خطاب به یهودیان آمده که در متون شما حکم زناکار موجود است. (۱۲)
در کتاب بحارالانوار احادیث متعددی از امام علی (ع) نقل شده است که مطابق آنها آن حضرت میفرماید: اگر برای من فرش و تکیهگاهی گسترده شود تا داوری کنم، برای اهل تورات با توراتشان داوری خواهم کرد، بهگونهای که خدا هم راضی باشد و برای اهل انجیل با انجیلشان داوری خواهم کرد، بهگونهای که خدا هم راضی باشد و برای اهل قرآن نیز داوری خواهم کرد، بهگونهای که حکم خدا باشد (۱۳) و روشن است که برای اهل تورات با همان تورات موجود و برای اهل انجیل با همان انجیل موجود داوری میکرده و اگر قرار بود امام (ع) با کتابی که در دست آنان نیست داوری کند، راهی برای اثبات درستی و نادرستی حکم او وجود نداشت. پس در همین متون موجود، احکامی وجود دارد که حکم خداست و براساس آنها میتوان حکم د
رست را استنباط کرد.
ب) تحریف کتب پیشین
در میان عالمان مسلمان و نیز تودههای مردم مسلمان این سخن معروف است که تورات و انجیل تحریف شدهاند و این باور معمولاً به قرآن مجید مستند میشود. واژهی تحریف در ارتباط با اهل کتاب در چهار آیهی قرآن مجید به کار رفته است:
«مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ یقُولُونَ سَمِعْنَا وَ عَصَینَا وَ اسْمَعْ غَیرَ مُسْمَعٍ وَ رَاعِنَا لَیا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْنًا فِی الدِّینِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنَا لَكَانَ خَیرًا لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا یؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا ؛ برخی از آنان که یهودیاند، کلمات را از جای خود بر میگردانند و با پیچاندن زبان خود و به قصد طعنه زدن در دین اسلام [با درآمیختن عبری با عربی] میگویند: شنیدیم و نافرمانی کردیم و بشنو که [کاش] ناشنوا گردی، [نیز از روی استهزاء میگویند] راعنا [که در عربی یعنی: «به ما التفات کن» و در عبری یعنی: «خبیث ما»] و اگر میگفتند: شنیدیم و فرمان بردیم و بشنو و به ما بنگر، قطعاً برای آنان بهتر و درستتر بود». (نساء، ۴۶)
«فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیةً یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ؛ پس بهخاطر پیمانشکستنشان لعنتشان کردیم و دلهایشان را سخت گردانیدیم. آنان کلمات را از جای خود تحریف میکنند و بهرهای از آنچه را که به آنان یادآوری شده بود به فراموشی سپردند. و تو همواره بر خیانتی از آنان آگاه میشوی، مگر شماری اندک از آنان، پس از آنان درگذر و چشمپوشی کن خدا نیکوکاران را دوست دارد». (مائده، ۱۳)
«وَ مِنَ الَّذِینَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یأْتُوكَ یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ یقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا… ؛ و از یهودیان آنان که به سخنان تو گوش میسپارند تا بهانهای برای تکذیب تو بیابند، و برای گروهی دیگر که خود نزد تو نیامدهاند، خبرچینی میکنند، کلمات را از جای خود منحرف میسازند [و] میگویند: اگر این حکم به شما داده شده آن را بپذیرید و اگر آن به شما داده نشده پس پرهیز کنید…». (مائده، ۴۱)
«أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ یعْلَمُونَ ؛ آیا طمع دارید که اینان به شما ایمان آورند؟ با آنکه گروهی از آنان سخنان خدا را میشنوند سپس آن را بعد از فهمیدنش تحریف میکنند، و خودشان میدانند». (بقره، ۷۵)
اینها آیاتی است که عموم مفسّران و عالمان از آنها برداشت کردهاند که اهل کتاب متون خود را تحریف کردهاند. دربارهی این چهار آیه دو بحث جدی وجود دارد که به مسألهی مورد بحث ما مربوط است. بحث نخست این است که: آیا مقصود از تحریف در این آیات، تحریف معنوی است یا تحریف لفظی؟ آیا مقصود این است که برای مثال اهل کتاب در کتابهای خود دست برده و آنها را کم یا زیاد کردهاند، یا اینکه در لفظ تغییری صورت نگرفته، بلکه سخن را تأویل و تفسیر نابجا کردهاند یا آن را برای مردم بهگونهای خاص بیان کردهاند؟ بحث دوم این است که: موضوع تحریف چیست؟ یعنی آنان چه چیزی را تحریف کردهاند؟ متون مقدس خود یا سخنان پیامبر (ص) و آیات قرآن را؟
در رابطه با بحث اول مفسران هم تحریف لفظی و هم تحریف معنوی را احتمال دادهاند. برای مثال صاحب تفسیر المیزان میگوید: مقصود از این عبارت هم میتواند تحریف معنوی باشد و هم لفظی. (۱۴) اما فخر رازی میگوید: هر چند هر دو احتمال وجود دارد، اما تحریف معنوی اولی است، چون تغییر لفظی در یک متن متواتر ممکن نیست. (۱۵)
برخی از قرآنپژوهان معتقدند که از قرآن مجید هرگز بَرنمیآید که اهل کتاب متون خود را تحریف لفظی و آن را کم و زیاد کردهاند، بلکه مقصود از آیاتی مثل «یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ» این است که آن را تأویل میکردهاند. ایشان همین مضمون را از حدیثی از امام باقر (ع) نقل میکنند (کافی، ج۸، ص۵۳) و نیز همین قول را به شیخ طوسی نسبت میدهند (التبیان، ج۳، ص۴۷۰). (۱۶)
بهنظر میرسد که حق با محققان فوق باشد. در این چهار آیه هرگز سخن از تحریف کتاب نیست، بلکه سخن از منحرف ساختن کلمه از جای خودش است. «منحرف ساختن کلمه از جای خود» مثل این است که نقش یک کلمه در جمله عوض شود و برای مثال فاعل، مفعول معنا شود و بالعکس. «انحراف کلمه از جایگاه خویش» هرگز به معنای زیاد یا کم شدن لفظ در
یک متن نیست. پس باید بگوییم مقصود تحریف معنوی است.
نکتهی دیگر اینکه مفسّری مانند صاحب تفسیر المیزان هرگز نباید سخن از تحریف لفظی به میان آوَرَد، چرا که ایشان، تصریح میکند که تورات موجود همان کتابی است که بعد از اسارت بابلی بهوسیلهی عزراء تألیف شده و از آن زمان تاکنون تغییر نکرده است.
سخن دانشمندان جدید نیز عموماً همین است. آنان میگویند تورات و دیگر قسمتهای عهد قدیم بعد از اسارت بابلی، یعنی از حدود ۵۰۰ ق.م. به این طرف، بهتدریج با استفاده از منابع موجود تألیف شده و از آن زمان تاکنون سالم باقی مانده است.
پس اولاً ظاهر آیات قرآن، دالّ بر تحریف لفظی نیست و ثانیاً تحریف لفظی با واقعیت خارجی سازگاری ندارد. در واقع متون موجود «تألیف» شدهاند و نه تحریف. فرق است بین اینکه کسی کتابی را با استفاده از منابع زمان خود تألیف کند و مطالب مهم وحیانی را نیز در آن بیاورد با اینکه کتابی را دستکاری کند. کتاب کیمیای سعادت از امام محمد غزالی یا المحجة البیضاء از مرحوم فیض کاشانی مطالب حق قرآنی را دربردارند و اصول مهمی مثل توحید، نبوت، معاد و اعمال صالح را از قرآن مجید گرفتهاند و در خود دارند. اما هرگز نمیتوان آنها را «قرآن تحریف شده» خواند، بلکه باید آنها را «کتاب تألیف شده» بهحساب آورد.
بحث دیگر این بود که موضوع تحریف در این آیات چیست و آیا مقصود متون اهل کتاب است یا سخنان پیامبر (ص)؟
صاحب تفسیر المیزان پس از بیان اینکه ممکن است مقصود تحریف تورات و کتب انبیاء باشد، این احتمال را میدهد که مقصود همان چیزی باشد که در ادامهی آیه آمده است و آنان سخنان مربوط به اسلام و مسلمانان را تحریف میکردهاند. (۱۷) صاحب تفسیر شریف لاهیجی میگوید: مقصود تحریف سخنان خدا و پیامبر او (ص) است. (۱۸) مروری بر چهار آیهی فوق نشان میدهد که حق با مفسّر فوق است. این امر در آیهی اول بسیار روشن است. در خود آیه با صراحت آمده است که برخی از یهودیان با الفاظ پیامبر یا قرآن مجید بازی میکردند و با چرخانیدن آن سخنان پیامبر (ص) را استهزا میکردهاند. در آیهی دوم سخن از خیانت آنان و بهرهمند نشدن از موعظهی نبوی و قرآنی است و سیاق حکم میکند که آنان سخنان پیامبر را تحریف کرده باشند. در آیهی سوم سخن این است که برخی از یهودیان سخن پیامبر را میشنوند تا تکذیب کنند و برای دیگران خبرچینی کنند. پس در این سیاق نیز باید مقصود تحریف سخن پیامبر (ص) باشد. در آیهی چهارم سخن از این است که به ایمان آوردنِ این گروه طمع نکنید، چرا که آنان سخن خدا را میشنوند و بعد از آنکه آن را فهم میکنند از روی علم و آگاهی تحریف مینمایند. پس مقصود این است که اینان با اینکه حقّانیت قرآن مجید را دریافتهاند آن را تحریف میکنند. پس باید در این بحث دوم نتیجه بگیریم که اساساً مقصود از تحریف، جدای از اینکه تحریف لفظی باشد یا معنوی، «تحریف تورات و انجیل» نیست، بلکه «تحریف سخنان پیامبر (ص)» است، که از جملهی آنها آیات قرآن میباشد.
شاید بتوان از آیهای از قرآن مجید وضعیت واقعی متون را برداشت کرد، که آنها تألیف شدهاند و نه تحریف:
«فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَیدِیهِمْ وَ وَیلٌ لَهُمْ مِمَّا یكْسِبُونَ ؛ پس وای بر کسانی که با دست خود کتاب مینویسند، سپس میگویند: این از جانب خداست، تا بدان بهای ناچیزی بهدست آرند، پس وای بر ایشان از آنچه دستهایشان نوشته و وای بر ایشان از آنچه از این راه به دست میآورند». (بقره، ۷۹)
به هر حال در این آیه سخن از «تألیف» کتاب و نسبت دادنِ آن به خداست، و نه «تحریف»؛ و این با «واقعیت تاریخی» سازگار است.
ج) حاکمیت و برتری قرآن بر متون پیشین
قرآن مجید متون موجود در زمان خود را فیالجمله به صورتهای مختلف تأیید و تصدیق میکند. با این حال در آیهای از قرآن مجید بهگونهای در کنار تصدیق آن متون، حاکمیت و برتری قرآن بیان شده است:
«وَ أَنْزَلْنَا إِلَیكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَینَ یدَیهِ مِنَ الْكِتَابِ وَ مُهَیمِناً عَلَیهِ فَاحْكُمْ بَینَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجاً وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِیبْلُوَكُمْ فِی مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ؛ و ما این کتاب قرآن را به حق بهسوی تو فرو فرستادیم، در حالیکه تصدیقکنندهی کتابهایی است که نزد آن است و حاکم بر آنهاست. پس میان آنان بر وفق آنچه خدا نازل کرده حکم کن، و از هواهایشان با دور شدن از حقّی که بهسوی تو آمده، پیروی مکن.