همانندی نسبی به جای تمایز ناپذیری این همانند ها برای توجیه تجسم
تجسم خدای پسر در کالبد عیسی مسیح، چالش سهمگینِ پیش روی الهیدانان مسیحی است. چگونه، هستومندی هم انسان با ویژگی هایش (دانش کرانمند، نادانی، ناتوانی و ...) و هم خدا (با دانش، توان و خیر بیکران و ...) می گردد؟ یک رویکرد با کنار گذاشتن "اصل تمایز ناپذیری این همان ها" به نفع این همانی نسبی در پی زدودن اصل تناقض در این باره است.
"In technical terms, making this move requires giving up a principle called the indiscernibility of identicals in favor of a relative account of identity"۱
بنا به اصل تمایز ناپذیری این همان ها، اگر دو چیز، این همان باشند، باید و ضرورتا در تمام ویژگی ها، یکسان باشند.۲
رویکرد هویت نسبی با پذیرفتن یکسان نبودن همه ی ویژگی ها در خدا و انسان،
"even though they do not have all the same properties"۳
تلاش می کند که هم تجسم را نگاهدارد و هم اصل عدم تناقض را زیر پا ننهد.
‐--------
۱. https://iep.utm.edu/incarnat/
۲. فصلنامه پژوهش های فلسفی کلامی،
سال ۲۲، شماره ۴، زمستان ۱۳۹۹، شماره پیاپی ۸۶، ص ۱۰۰.
۳. https://iep.utm.edu/incarnat/
#تجسم
#رویکردها
#عدم_تناقض
#تمایز_ناپذیری
#این_همان
لینک عضویت در کانال👇
http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e
زیر پا نهادن بدیهی ترین اصل عقل برای پاسداری از ایمان!
نسبت سنجی عقل و دین از برجسته ترین موضوعات در فلسفه ی دین است. پرسش بنیادین این است که: اگر عقل، گزاره ای از دین را پس بزند، چه باید کرد؟ در این جا و در بین دین داران، دیدگاه هایی شکل می گیرد؛ برای نمونه:
تجسم (incarnation) یکی از آنهاست. در الهیات مسیحی، کلمه که خدا بود، انسان (عیسی مسیح) شد. هستومندی هم خدا (هستی بیکران) و هم انسان (هستی کرانمند) است. این باور، باوری متناقض است. عقل آدمی گزاره ی دارای تناقض را تباه و نادرست می داند. ایمان داران مسیحی در اینجا، دیدگاه های گوناگون بر می گزینند. پاره ای به سادگی و به سود گزاره ی "خدا، انسان شد" اصل عدم تناقص را زیر پا می نهند.
"the most radical approach, some simply reject the law of non-contradiction. If the incarnation runs afoul of the law non-contradiction, so much the worse for that law."*
چالش برجسته ی این رویکرد این است که اگر عقل برای ارزیابی گزاره های دینی شایسته نیست، به چه کار می آید؟ خدای عالم، چرا هدیه ی ارزشمندی بنام عقل را به آدمی ارزانی داشت؟ سنجه ی گزینش و ارزیابی دین ها، مذهب ها، نحله ها، مکتب ها، فرقه ها به چیست؟
-----
*https://iep.utm.edu/incarnat/
#تجسم
#عدم_تناقض
#عقل
#ارزیابی
لینک عضویت در کانال👇
http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e
عقل را با تجسد، چه کار؟!
آموزه ی تجسد، با خرد - به ویژه اصل عدم تناقض - سر سازش ندارد؛ از این روی، الهیدانان مسیحی به تکاپو افتاده اند تا از ایمان مسیحیان، با تبیین ها و توجیهات گوناگونی پاسبانی کنند. یک توجیه این که: اصل عقلی عدم تناقض در تجسم پیاده نمی شود. آنان در مقام تشبیه به قوانین هندسی اشاره می کنند که در رنگها پیاده نمی شود. اين سوال که آيا طبيعت انساني خداي پسر با طبيعت الهي او سازگار است، مانند اين است که بپرسيم آيا رنگ ارغواني، عمود است. اين همان چيزي است که فيلسوفان آن را "خطاي طبقه بندي" مي نامند، خطاي به کار بردن مفاهيم و تمايزها در موضوعات غير مرتبط.:
"by arguing that this law no more applies to the incarnation than geometric properties do to colors. Asking if God the Son’s human nature is compatible with his divine nature, would be like asking if purple is perpendicular. It is what philosophers call ‘a category mistake,’ the error of applying concepts and distinctions to subjects where they have no purchase."
چالش این توجیه این است که اگر اصل عدم تناقض در رد تجسم کاربردی ندارد، منطقا در تبیین و توجیه آن هم کاربردی ندارد؛ پس درباره ی تجسم باید سکوت کرد؛ چون هر توضیحی - هر چند الهیاتی - در دفاع از آن، نیز مبتنی بر این اصل است.
___
https://iep.utm.edu/incarnat/#SSH3ci
#تجسم
#توجیه
#عدم_تناقض
لینک عضویت در کانال👇
http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e