#معرفی_کتاب📚
حاج قاسم هیچ وقت زنگ نمیزد به سپاه که بیایید فرودگاه، دنبال من.
خودش تنها میرفت یک ماشین میگرفت میرفت سر قبر حاج احمد؛ دوباره با همان ماشین بر میگشت فرودگاه.
شمارهی آن ماشین را گرفته بود؛ هر وقت میآمد، زنگ میزد به او که این ساعت فرودگاه باش؛ می خواهیم برویم.
این راننده به رانندههای دیگر میگوید:
«که یک نفر هست که هر هفته و یا هر ماه میآید؛ من میبرمش سر قبر حاج احمد کرایه خوبی هم میدهد»
میپرسند:
«قیافه اش چطوری ست؟»
او هم مشخصات حاج قاسم را میدهد. میگویند:
«این حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس است.»
میگوید:
«نه بابا! فرمانده نیروی قدس را میآیند با ماشین میبرند و میآوردندش»
به راننده میگویند:
«این بار که آمد از او بپرس تو کی هستی»
وقتی از حاج قاسم میپرسد:
«شما کی هستی؟ بچهها میگویند شما فرمانده نیروی قدس هستید.»
حاج قاسم میگوید:
«بله من سلیمانی هستم»
📎 از کتاب سرباز قاسم سلیمانی | نوشتهٔ مصطفی رحیمی
💠 انجمن اسلامی دانشجویان مستقل
▪️ واحد علوم و تحقیقات
🔗 بله | تلگرام | اینستاگرام | ایتا | ایکس