eitaa logo
کاروان زیارتی آفاق گشت رباط کریم استان تهران
2.1هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
3.4هزار ویدیو
16 فایل
هدف از ایجاد کانال اطلاع رسانی از تورهای زیارتی ،سیاحتی ،نشر معارف اسلامی، مسابقات کتابخوانی با اهدا جوایز ارتباط با ادمین @yazahra_14125
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 نماز شب سوم‌ ماه رمضان برای نجات از آتش جهنم 🔵 پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: 🟡 هر کس در شب سوم ماه رمضان دو رکعت نماز بخواند در هر رکعت حمد یک بار و سوره توحید پنجاه بار، منادی از طرف خداوند عز وجل ندا می دهد که ای فلان بن فلان، خداوند تو را از آتش جهنم نجات بخشید و درهای آسمان را برای تو باز گردانید و هر کس این شب را احیا بدارد، خداوند او را می آمرزد. 📚 وسائل الشیعه ج ۵ ص ۱۸۶ 🟢 چه خوب است که این نماز پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هـدیه کنیم. @afaggasht
کارگاه تفکر ۱۷.mp3
9.67M
۱۷ آنچه در پادکست هفدهم می‌شنوید : ـ تفکر عامل تصمیمات درست برای سرمایه گذاری‌های پرسود. ـ تفکر عامل انتخاب عبادات اثرگذار و رشددهنده ـ تفکر عامل افزایش قدرت جذب در انسان
انسان شناسی ۲۴۲.mp3
12M
۲۴۲ • زبان، • مهارت کنترل زبان، • سلامت زبان؛ اولین ابزاریست که نبودنش، نداشتنش، و افسارگیختگی‌اش باعث می‌شود، هیچ کدام از اعمال خوب انسان، او را به مقصد کمال نرساند. ✗ - چه کنیم از شر این فتنه بزرگ، درامان باشیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: مسیحی یا یهودی یه هفته دیگه هم به همین منوال گذشت ... به خودم گفتم... - تو یه احمقی آنیتا ... مگه چقدر از عمرت باقی مونده که اون رو هم داری با ناله و گریه هدر میدی؟ ... به جای اینکه دائم به مرگ فکر می کنی، این روزهای باقی مونده رو خوش باش ... همین کار رو هم کردم ... درس و دانشگاه رو کنار گذاشتم ... یه لیست درست کردم از تمام کارهایی که دوست داشتم انجام شون بدم ... و شروع کردم به انجام دادن شون ... دائم توی پارتی و مهمونی بودم ... بدون توجه به حرف دکترها، هر چیزی رو که ازش منع شده بودم؛ می خوردم ... انگار می خواستم از خودم و خدا انتقام بگیرم ... از دنیا و همه چیز متنفر بودم ... دیگه به هیچی ایمان نداشتم ... اون شب توی پارتی حالم خیلی بد شد ... سرگیجه و سردردم وحشتناک شده بود ... دیگه حتی نمی تونستم روی یه خط راست راه برم ... سر و صدا و موسیقی مثل یه همهمه گنگ و مبهم توی سرم می پیچید ... دیگه نفهمیدم چی شد ... چشم باز کردم دیدم توی اورژانس بیمارستانم ... سرم درد می کرد و هنوز گیج بودم ... دکتر اومد بالای سرم و شروع به سوال پرسیدن کرد ... حوصله هیچ کس رو نداشتم ... بالاخره تموم شد و پرستار پرده رو کنار زد ... تخت کنار من، یه زن جوان محجبه بود ... اول فکر کردم یه راهبه است اما حامله بود ... تعجب کردم ... با خودم گفتم شاید یهودیه ... اما روبند نداشت و لباس و مقنعه اش هم مشکی نبود ... من هرگز، قبل از این، یه مسلمان رو از نزدیک ندیده بودم ... ادامه دارد.... 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 نويسنده:سيد طاها ايماني رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
52.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙قصه شب ✨✨✨ 💠 " مهر پنهان " قسمت اول ( آشنایی با امام زمان علیه السلام) _شناسی 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا