#کلیپ_اساتید 🔹 چرا من نمی‌تونم خدا رو لمس و شهود کنم ؟ #استاد_شجاعی

🌙قصه شب ✨✨✨✨ 📀 بازرگان ساده دل برگرفته از بوستان سعدی قسمت 1

❣#سلام_امام_زمانم ❣ 🔅 السَّلاَمُ عَلَى الْحَقِّ الْجَدِيدِ... 🌱سلام برآن حقیقتی که با ظهورش هرچه باطل است رنگ خواهد باخت و زمین و زمان را حیاتی نو خواهد بخشید. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله @afaggasht

🗓 امروز سه شنبه↯ ☀️ ۲۲       آبان     ۱۴۰۳ 🌙 ۱۰  جمادی الاول ۱۴۴۶ 🎄 ۱۲   نوامبر         ۲۰۲۴ روز سه شنبه به نام  امام زین العابدین، امام محمد باقر و امام جعفر صادق(علیهما السلام) است. 📿ذکر روز : یا ارحم الراحمین 🍃🌸 ☀️ #حدیث ☀️ امیرالمومنین ع :مومن با برادر مومنش فريبكاري نمي كند و به او خيانت نمي ورزد و او را خوار نمي سازد و به او تهمت نمي زند. @afaggasht

◾️سیاه‌پوشی حرم مطهر امیرالمومنین(علیه‌السلام) در نجف اشرف 🌹حرم مطهر امام علی علیه السلام بمناسبت شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و آغاز اقامه عزا در ایام فاطمیه سیاه پوش شد.

هوایی داره کربلا✨ صفایی داره کربلا ❤️‍🩹 📣اعزام کاروان ویژه ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها 😍 💎 تاریخ حرکت اول دیماه✨⚡️ 💎جهت ثبت نام و اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید 09383034903

♦️تربیت رسانه ای نسل منتظر ۳۳ 💠 ضمانت اجرایی قوانین رسانه 🔹 برشی از درسهای سواد رسانه #استاد_نصرالله_پور ┅══❉♦️❉══┅

. #تفسیر_قرآن(۴۱) 📖 تفسیر سوره مریم(س) - آیه ۹ ▪️ قسمت ۳ ▫️معنای خلقت اولیه و ثانویه ▫️کشف و اختراع 📢 #نَشـــــــر = صــــدقه جاریه 🌱

#قسمت_هفتاد_و_یکم_رمان_نسل_ سوخته: نگاه عبوس با همون نگاه عبوس همیشه بهم زل زد و نشست سر میز... صداش رو بلند کرد ... سعید بابا ... بیا سر میز ... می خوایم غذا رو بکشیم پسرم ... و سعید با ژست خاصی از اتاق اومد بیرون ... خیلی دلم سوخت ... سوزوندن دل من ... برنامه هر روز بود ... چیزی که بهش عادت نمی کردم ... نفس عمیقی کشیدم ... - خدایا ... به امید تو ... هنوز غذا رو نکشیده بودیم که تلفن زنگ زد ... الهام یه بسم الله بلند گفت و دوید سمت تلفن ... وسط اون حال جگر سوزم ... ناخودآگاه خنده ام گرفت ... و باز نگاه تلخ پدرم ... بابا ... یه آقایی زنگ زده با شما کار داره ... گفت اسمش صمدیه ... با شنیدن فامیلیه آقا محمد مهدی ... اخم های پدر دوباره رفت توی هم ... اومدم پاشم که با همون غیض بهم نگاه کرد... لازم نکرده تو پاشی ... بتمرگ سر جات ... و رفت پای تلفن ... دیگه دل توی دلم نبود ... نه فقط اینکه با همه وجود دلم می خواست باهاشون برم ... از این بهم ریخته بودم که حالا با این شر جدید چی کار کنم؟... یه شر تازه به همه مشکلاتم اضافه شده بود ... و حالا... - خدایا ... به دادم برس ... دلم می لرزید ... و با چشم های ملتهب ... منتظر عواقب بعد از تلفن بودم ... هر ثانیه به چشمم ... هزار سال می اومد ... به حدی حالم منقلب شده بود که مادرم هم از دیدن من نگران شد ... گوشی رو که قطع کرد ... دلم ریخت ... یا حسین ... دیگه نفسم در نمی اومد ... . .ادامه دارد... 🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸 رمان های عاشقانه مذهبی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹

🔅عظمت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در روز قیامت سه شنبه شد و پر زدم سوی تو شدم زائر جمکران کوی تو #اهلبیت #امام_شناسی