eitaa logo
کاروان زیارتی آفاق گشت رباط کریم استان تهران
2.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
15 فایل
هدف از ایجاد کانال اطلاع رسانی از تورهای زیارتی ،سیاحتی ،نشر معارف اسلامی، مسابقات کتابخوانی با اهدا جوایز ارتباط با ادمین @yazahra_14125
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 اگر فضیلت اش را میدانستند جان می سپردند 🔵 امام صادق عليه‌السلام فرمودند : 🟡 لو يَعلَمُ الناسُ ما في‌زيارةِ الحسين عليه‌السلام مِنَ الفَضلِ لَماتُوا شَوقاً وَ تَقَطَّعَتْ اَنفُسهُم عليهِ حَسَراتٍ. 🟢 اگر مردم فضیلت و عظمت زیارت امام حسین (علیه السّلام ) را می‌دانستند از شدت شوق و عشق به آن، جان می‌سپردند و از سوز و حسرت فراقش قالب تهی می‌نمودند. 📚 بحارالانوار ج ١٠١، ص ١٨ 📣📣📣ثبت نام کربلا 📣📣📣 ۲۰ مهر ماه ظرفیت تکمیل❌✅ 28 مهر ماه ظرفیت تکمیل ❌✅ ۱۰ آبان ماه ظرفیت تکمیل❌✅ تاریخ ثبت نام بعدی ۲۴ آبان ماه 🔹جهت ثبت نام و اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید 09383034903 لینک کانال جهت عضویت @afaggasht
8.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای امام زمانت وقت بزار! 🎙حجت الاسلام عالی جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج صلوات ظهور نزدیکه ان شاءالله
انسان شناسی 127.mp3
11.41M
۱۲۷ 📌 این فرمول اساسی انسان‌شناسی است: ✦ نفوس انسانها، به یکدیگر متصل است ! ۱ـ نفسِ دیگران، نفسِ خود توست، و تو در دیگران تجلی یافته‌ای! ۲ـ نفس دیگران، نفس اهل بیت علیهم السلام است که در یکدیگر جا دارند ! ۳ـ نفس دیگران، نفس خداست که کاملاً حقیقتی یکپارچه‌اند. - چگونه این مفاهیم را می‌شود ادراک کرد؟
سوخته: می مانم دیگه همه بی حس و حالی بی بی رو فهمیده بودن ... دایی... مادرم رو کشید کنار ... - بردیمش دکتر ... آزمایش داد ... جواب آزمایش ها اصلا خوب نیست ... نمونه برداری هم کردن ... منتظر جوابیم ... من، توی اتاق بودم ... اونها پشت در ... نمی دونستن کسی توی اتاقه ... همون جا موندم ... حالم خیلی گرفته و خراب بود ... توی تاریکی ... یه گوشه نشسته بودم و گریه می کردم ... نتیجه نمونه برداری هم اومد ... دکتر گفته بود ... بهتره بهش دست نزنن ... سرعت رشدش زیاده و بدخیم ... در واقع کار زیادی نمی شد انجام داد ... فقط به درد و ناراحتی هاش اضافه می شد ... مادرم توی حال خودش نبود ... همه بچه ها رو بردن خونه خاله ... تا اونجا ساکت باشه و بزرگ ترها دور هم جمع بشن... تصمیم گیری کنن ... برای اولین بار محکم ایستادم و گفتم نمیرم ... همیشه مسئولیت نگهداری و مراقب از بچه ها با من بود ... - تو دقیقی ... مسئولیت پذیری ... حواست پی بازیگوشی و ... نیست ... اما این بار ... هیچ کدوم از این حرف ها ... من رو به رفتن راضی نمی کرد ... تیرماه تموم شده بود ... و بحث خونه مادربزرگ ... خیلی داغ تر از هوا بود ... خاله معصومه پرستار بود با چند تا بچه ... دایی محسن هم یه جور دیگه درگیر بود و همسرش هفت ماهه باردار ... و بقیه هم عین ما ... هر کدوم یه شهر دیگه بودن ... و مادربزرگ به مراقبت ویژه نیاز داشت ... دکتر نهایتا ... 6 ماه رو پیش بینی کرده بود ... هم می خواستن کنار مادربزرگ بمونن و ازش مراقبت کنن ... هم شرایط به هیچ کدوم اجازه نمی داد ... حرف هاشون که تموم شد ... هر کدوم با ناراحتی و غصه رفت یه طرف ... زودتر از همه دایی محسن ... که همسرش توی خونه تنها بود ... و خدا بعد از 9 سال ... داشت بهشون بچه می داد ... مادرم رو کشیدم کنار ... - مامان ... من می مونم ... من این 6 ماه رو کنار بی بی می مونم ... . .ادامه دارد... 🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا