eitaa logo
کاروان زیارتی آفاق گشت رباط کریم استان تهران
2.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3هزار ویدیو
15 فایل
هدف از ایجاد کانال اطلاع رسانی از تورهای زیارتی ،سیاحتی ،نشر معارف اسلامی، مسابقات کتابخوانی با اهدا جوایز ارتباط با ادمین @yazahra_14125
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️تربیت رسانه ای نسل منتظر ۲۸ 💠 واکسینه کردن فرزندان در برابر رسانه 🔹 برشی از درسهای سواد رسانه ┅══❉♦️❉═
2024-11-03 12.15.50.ogg
2.68M
♦️تبیین و معنای سوره مبارکه عنکبوت 💎آیه ۳۵ 🕌 مسجد حسینییه فاطمه الزهرا 🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃 ☀ ┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄ 👌حجت الاسلام_سید علی حسینی
انسان شناسی 147.mp3
11.81M
۱۴۷ - بزرگترین بی‌اخلاقی / - بزرگترین ضعف / - بزرگترین نادانی / در جامعه بشری چیست؟ چگونه می‌توان جامعه را از این نکبت رهانید؟
سوخته: عیدی بدون بی بی نمی دونم مادرم چطور پدرم رو راضی کرده بود ... اما ازش اجازه رو گرفت ... بعد از ظهر هم خودش باهام اومد و محیط اونجا رو دید ... و حضورش هم اجازه رسمی ... برای حضور من شد ... و از همون روز ... کارم رو شروع کردم ... از مدرسه که می اومدم ... سریع یه چیزی می خوردم ... می نشستم سر درس هام ... و بعد از ظهر ... راس ساعت 4 توی کارگاه بودم ... اشتیاق عجیبی داشتم ... و حس می کردم دیگه واقعا مرد شدم ... شب هم حدود هشت و نیم، نه ... می رسیدم خونه ... تقریبا همزمان پدرم ... سریع دوش می گرفتم و لباسم رو عوض می کردم ... و بلافاصله بعد از غذا ... می نشستم سر درس ... هر چی که از ظهر باقی مونده بود ... من توی اون مدت که از بی بی نگهداری می کردم ... به کار و نخوابیدن ... عادت کرده بودم ... و همین سبک جدید زندگی ... من رو وارد فضای اون ایام می کرد ... تنها اشکال کار یه چیز بود ... سعید، خیلی دیر ساعت 10 یا 10:30 می خوابید ... و دیگه نمی شد توی اتاق، چراغ روشن کنم ... ساعت 11 چراغ مطالعه رو برمی داشتم و میومدم توی حال ... گاهی هم همون طوری خوابم می برد ... کنار وسایلم ... روی زمین ... عید نوروز نزدیک می شد ... اما امسال ... برعکس بقیه ... من اصلا دلم نمی خواست برم مشهد ... یکی دو باری هم جاهای دیگه رو پیشنهاد دادم ... اما هر بار رد شد ... علی الخصوص که سعید و الهام هم خیلی دوست داشتن برن مشهد ... همه اونجا دور هم جمعمی شدن ... یه عالمه بچه ... دور هم بازی می کردن ... پسر خاله ها ... دختر دایی ها ... پسر دایی ها ... عالمی بود برای خودش ... اما برای من ... غیر از زیارت امام رضا ... خونه مادربزرگ پر از دلگیری و غصه بود ... علی الخصوص ... عید اول ... اولین عید نوروزی که مادربزرگ نبود ... بین دلخوری و غصه ... معلق می زدم که ... محمد مهدی زنگ زد ... پسر خاله مادرم ... . .ادامه دارد... 🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸 رمان های عاشقانه مذهبی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙قصه شب ✨✨✨ 🍃قصه‌انتظار✨✨✨✨ 🌼 این داستان امتحان گرفتن عجیب و غریب آقای معلم @afaggasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶روز پنجشنبه را با تلاوت فرازهایی بسیار زیبا از سوره حج با تصاویر مربوطه و دیدنی آغاز و به آقا امام حسن عسکری عليه السلام تقدیم می نمائیم . @afaggasht
♥️ سلام بهانه ی زیستن، از خدا خواسته ام که دلم از مهر تو و لبانم از دعا برای وجود شریفت و چشمانم از باران فراق در حسرت دیدارت و وجودم از تلاش در راه کاستن از بار غیبتت،لحظه ای محروم نگردد... از خدا خواسته ام که مرا هرگز بدون سرمایه ی محبتت زنده ندارد که هر روز بی تو، روز مباداست 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 ❤️ @afaggasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓 امروز پنجشنبه↯ ☀️ ۱۷       آبان     ۱۴۰۳ 🌙 ۵   جمادی الاول ۱۴۴۶ میلاد عقیله بنی هاشم دخت امیرالمؤمنین زهره ی زهرا زینب کبری( س) 🎄 ۷   نوامبر         ۲۰۲۴ 📿ذکر روز : لا اله الّا اللَّه الملک الحق المُبین 🍃🌸 ☀️ حدیث روز امام جعفرصادق(علیه‌السلام)»: هر دردی دوا و درمانی دارد. داروی گناه، طلب آمرزش و استغفار کردن است. 🌿🔅.، (ثواب‌الاعمال، ص ٣٦٥) @afaggasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️تربیت رسانه ای نسل منتظر ۲۹ 💠 کودکیِ از دست رفته 🔹 برشی از درسهای سواد رسانه ┅══❉♦️❉══┅
عقب رفت ممنوع.mp3
2.66M
. (۱۲۷) 🔅 فضائل امیرالمومنین (ع) - قسمت ۱۳ ▫️عقب رفت ممنوع 🎙️مشاهدهٔ قسمت ۱۴ 📢 = صــــدقه جاریه 🌱
تفسیر سوره مریم آیه ۶ - قسمت ۱.mp3
4.5M
. (۳۱) 📖 تفسیر سوره مریم(س) - آیه ۶ ▫️ قسمت ۱ ▫️ویژگی اصلی فرزند خوب 🎙️مشاهدهٔ قسمت ۲ 📢 = صــــدقه جاریه 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏امام باقر (علیه السلام ) : آنکه خدا خیرش را بخواهد محبت حسین(علیه السلام) و شوق زیارتش را در دل او می اندازد.☘️ _________________________ کاروان زیارتی آفاق گشت رباط کریم 🕌 @afaggasht ۳ روز اقامت در کربلا معلی🌺 ۲ روز اقامت در نجف اشرف🌷 ۱ روز زیارت رایگان سامراء و کاظمین🪔 _________________________ ✨خدمات کاروان زیارتی✨: 1-زیارت های دوره ای (مسجد کوفه، مسجد سهله،دو طفلان مسلم،کف العباس و...) 2-صبحانه، ناهار ،شام به همراه دورچین🌱 3-مداح کشوری✨ 4-اتوبوس اسکانیا💫 5- ثبت نام به صورت نقد و اقساط فقط با دو میلیون و پانصد هزار تومان پیش پرداخت 🌟 6- امکان ملحق شدن به کاروان از لب مرز💐 7- آشپز و غذای ایرانی🍁 8- هتل های درجه یک و نزدیک به حرم🌟 _________________________ 🌷بهترین سفر معنوی خود را با ما تجربه کنید🌷 برای اطلاعات بیشتر و ثبت نام با شماره زیر تماس بگیرید🌺 09383034903 🍀 تاریخ حرکت ۲۳ آذر ماه وفات حضرت ام البنین علیها السلام کربلا 🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 توصیه امام زمان ارواحنا فداه برای حل مشکلات و گرفتاری ها 🌺 ویژه ولادت حضرت زینب (سلام الله علیها) 🌺 🎙استاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان شناسی 148.mp3
12.86M
۱۴۸ 💥بزرگترین فحشایی که ما بدان مبتلاییم، و بی‌توجه به آن، به مسلمانی خود ادامه می‌دهیم!
سوخته: محمد مهدی شب بود که تلفن زنگ زد ... محمد مهدی ... پسر خاله مادرم بود ... پسر خاله ای که تا قبل از بیماری مادربزرگ ... به کل، من از وجود چنین شخصی بی اطلاع بودم ... توی مدتی که از بی بی پرستاری می کردم ... دو بار برای عیادت اومد مشهد ... آدم خون گرم، مهربان، بی غل و غش، متواضع و خنده رو ... که پدرم به شدت ازش بدش می اومد... این رو از نگاه ها، حالت ها و رفتار پدرم فهمیدم ... علی الخصوص وقتی خیلی عادی ... پاش رو در می آورد و تکیه می داد به دیوار ... صدای غرولندهای یواشکی پدرم بلند می شد ... زنگ زد تا اجازه من رو برای یه سفر مردونه از پدرم بگیره ... اون تماس ... اولین تماس محمد مهدی به خونه ما بود ... پدرم، سعی می کرد خیلی مودبانه پای تلفن باهاش صحبت کنه ... اما چهره اش مدام رنگ به رنگ می شد ... خداحافظی کرد و تلفن رو با عصبانیت خاصی کوبید سر جاش ... - مرتیکه زنگ زده میگه ... داریم یه گروه مردونه میریم جنوب... مناطق جنگی ... اگر اجازه بدید آقا مهران رو هم با خودمون ببریم ... یکی نیست بگه ... و حرفش رو خورد ... و با خشم زل زد بهم ... - صد دفعه بهت گفتم با این مردک صمیمی نشو ... گرم نگیر ... بعد از 19، 20 سال ... پر رو زنگ زده که ... که با چشم غره های مادرم حرفش رو خورد ... مادرم نمی خواست این حرف ها به بچه ها کشیده بشه ... و فکرش هم درست بود ... علی رغم اینکه با تمام وجود دلم می خواست باهاشون برم مناطق جنگی ... عشق دیدن مناطق جنگی ... شهدا ... اونم دفعه اول بدون کاروان ... اما خوب می دونستم ... چرا پدرم اینقدر از آقا محمدمهدی بدش میاد ... تحمل رقیب عشقی ... کار ساده ای نیست... این رو توی مراسم ختم بی بی ... از بین حرف های بزرگ ترها شنیده بودم ... وقتی بی توجه به شنونده دیگه ... داشتن با هم پشت سر پدرم و محمد مهدی صحبت می کردن ... . .ادامه دارد... 🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
26.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙قصه شب ✨✨✨ 🌻ماهی طلایی✨✨✨ •┈┈•••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا