eitaa logo
کاروان زیارتی آفاق گشت رباط کریم استان تهران
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
15 فایل
هدف از ایجاد کانال اطلاع رسانی از تورهای زیارتی ،سیاحتی ،نشر معارف اسلامی، مسابقات کتابخوانی با اهدا جوایز ارتباط با ادمین @yazahra_14125
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نصب سایه‌بان‌های توری در مسیر نجف به کربلا در آستانه حماسه‌ی بزرگ پیاده روی حسینی @afaggasht
انسان شناسی 80.mp3
12.29M
۸۰ طعم هیچ محبتی برای من، لذیذتر از طعم محبت خدا نیست ❗️ حاضرم هرچه دارم در راه خدا فدا کنم ❗️ هیچ کس را به اندازه‌ی رسول‌الله و اهل بیت علیهم‌السلام دوست ندارم ❗️ واقعاً ؟؟؟ 💥 از کجا مطمئنیم این جملات فقـــط حرف یا توهم ما نیست، و حقیقت دارد؟
قسمت دوم: حلما در عالم خود غرق بود و مدام صدای آلارم گوشی بلند بود. مگر ژینوس دست بردار بود ، اینقدر پیام پشت پیام داد که حلما وارد صفحه ژینوس شد و نوشت : نمی دونم به خدا چی درسته و چی نادرسته ، این وحید اونی نیست که من میشناختم، شایدم تو راست بگی... یه کم دلهره دارم که پام را توی اونجایی بزارم که تو تعریفش را کردی، اخه من مثل تو اونقد دل گنده نیستم که راحت با از ما بهتران بگم و بخندم و.. همین موقع،ژینوس چند تا استیکر خنده گذاشت و نوشت : هی دختر چی چی برا خودت میبری و میدوزی ، مگه قراره چکار کنی؟ یه طالع بینی ساده است که مطمئنا برای تو به جاهای خوبی ختم خواهد شد.. حلما آهی کشید و گفت : مطمئنی درست میشه؟ میترسم وضع از این هم خراب تر بشه، آخه وحید از رمال و رمال بازی خیییلی بدش میاد ، اگه باد به گوشش برسونه که من پام را همچی جاهایی گذاشتم ،حسابم با کرام الکاتبین هست. ژینوس یه استیکر مسخره دیگه فرستاد و نوشت : چقد تو پرتی دختر ، این بین من و تو میمونه ،کی می خواد به وحید جانت بگه هااا؟؟ اینقد بهانه نیار و ناز نکن ، بله را بگو....تازززه دعا کن طرف وقتمون بده ، اینقددد کارش درسته که نوبت هاش ماه تا ماهه... حلما ذهنش واقعا هنگ کرده بود و نمی دونست چی بگه... ادامه دارد... 📝ط_حسینی 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙قصه شب✨✨✨ 🖤 قصه‌ «حلما کوچولوی قهرمان» 🏴قسمت شانزدهم ⚫️ هدف قصه: بیان ارزش‌های اخلاقی و اهداف حرکت امام حسین علیه‌السلام است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣📣📣ثبت نام کربلا 📣📣📣 📣📣 تاریخ حرکت پانزدهم شهریور ماه📣📣 🔹جهت ثبت نام و اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید 09383034903 لینک کانال جهت عضویت @afaggasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 اختلال در وضع طبیعت و اوضاع مردم در آخرالزمان 🌕 پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: ساعت (ظهور) فرا نمی‌رسد مگر اینکه اسلام غریب می‌شود؛ علم از میان می‌رود؛ از عمر آدم ها کاسته شود و سالها و عمر مردم زود گذر می‌شود؛ و اولاد مایهٔ دردسر پدر و مادرها می‌شوند... و در آن هنگام حال و هوای زمستان (همچون تابستان) گرم می‌شود و اوضاع طبیعی زمین به شدت به سوی نابودی به پیش می‌رود.» عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه‌ و آله‌ و سلّم أنّه قال: لا تقوم الساعة.. يكون الإسلام غريبا، و حتّى ينقص العلم، و يهرم الزّمان، و ينقص عمر البشر، و تنقص السنون و الثمرات، و يكون الولد غيظا، و الشتاء قيظا، و تزول الأرض زوالا. 📗منتخب الاثر، ج ۳ ،ص ۴۶ ظهور بسیار نزدیک است🌺 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴
مداحی_آنلاین_سجده_های_طولانی_استاد_عالی.mp3
3.42M
♨️سجده های طولانی! 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید 🔴بهترین های روز •✾•🌿🌺🌿•✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺حدیث روز 🌺 🌺عن الامام الباقر علیه السلام: 《مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع فَإِنَّ إِتْیَانَهُ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ یَمُدُّ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعُ مَدَافِعَ السُّوءِ وَ إِتْیَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ یُقِرُّ لَهُ بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّهِ》 شیعیان ما را به زیارت امام حسین علیه السلام امرکنید، چرا که زیارتش روزی را افزون می‌کند و عمر را طولانی می‌گرداند و بلاها و بدی‌ها را دفع می‌کند و زیارت کردن امام حسین علیه السلام بر هر مومنی که اقرار به امامت او از جانب خدا داشته باشد،واجب است🌺 تهذیب الاحکام ، ج ۶ ص ۴۲ 📣📣📣ثبت نام کربلا 📣📣📣 📣📣 📣 تاریخ حرکت ۱۵ شهریور ماه📣📣📣 🔹جهت ثبت نام و اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید 09383034903 لینک کانال جهت عضویت @afaggasht
🌺حدیث روز 🌺 ؟ 🌺عن الإمام الجواد عليه السلام: 《 لَمّا سَألَهُ عبدُ العَظيمِ الحَسَنيُّ عن ذي الكِفلِ ما اسمُهُ ؟ وهلَ كانَ مِن المُرسَلينَ ؟ ـ : بَعَثَ اللّه ُ تعالى جَلَّ ذِكرُهُ مِائةَ ألفِ نَبيٍّ وأربَعةً وعِشرينَ ألفَ نَبيٍّ ، المُرسَلونَ مِنهُم ثلاثُمِائةٍ وثلاثَةَ عَشَرَ رجُلاً ، وإنّ ذا الكِفلِ مِنهُم صلواتُ اللّه ِ علَيهِم . وكانَ بَعدَ سُليمانَ بنِ داوودَ عليه السلام ، وكانَ يَقضي بينَ النّاسِ كما كانَ يَقضي داوودُ ، ولَم يَغضَبْ إلّا للّه ِ عَزَّوجلَّ ، وكانَ اسمُهُ عُويديا ، وهُو الّذي ذَكرَهُ اللّه ُ تعالى جَلّت عظَمتُهُ في كِتابهِ حيثُ قالَ : (واذْكُرْ إسْماعيلَ واليَسَعَ وذا الكِفْلِ وكُلٌّ مِنَ الأخْيارِ) 》 امام علیه السلام در پاسخ به عبدالعظيم حسنى كه پرسيد نام ذوالكفل چه بود و آيا از پيامبران مرسل بوده است يا نه؟  فرمود: خداوند متعال يكصد و بيست و چهار هزار پيغمبر فرستاد كه سيصد و سيزده نفر آنان مرسل بودند و ذوالكفل يكى از آن مرسلين عليهم السلام مى باشد. او بعد از سليمان بن داوود عليه السلام مى زيست و در ميان مردم مانند داوود قضاوت مى كرد و جز براى خداوند عز و جل خشم نگرفت. نامش عويديا بود و او همان كسى است كه خداوند متعال در كتاب خود از وى نام برده است، آنجا كه مى فرمايد : «و ياد كن اسماعيل و يَسَع و ذوالكفل را كه همه از نيكانند🌺 قصص الأنبياء، ص ۲۱۳ •✾•🌿🌺🌿•✾ @afaggasht
انسان شناسی 81.mp3
11.63M
۸۱ ♨️ فکر شما از صبح تا شام، و حتی در خواب، نگران و مشغولِ کدام گزینه است؟ ـ مشکلات خانوادگی، مالی، اجتماعی، شغلی، ارتباطی و ... ـ تحلیل رفتارهای اشتباه دیگران ـ مقایسه‌ی موقیعت‌ها و موفقیت‌های دیگران با خودتان ـ نوع ارتباط‌تان با خدا، اهل بیت علیهم‌السلام، ملائکه‌الله و .... ـ رفع موانع رشد انسانی و قدرت باطنی‌تان ـ معیت و همراهی با امام زمان‌تان ✅ شما به اندازه‌ی دغدغه‌تان می‌ارزید. چگونه می‌توانیم سطح دغدغه‌ی واقعی و ارزش وجودی‌مان را بالا ببریم؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت سوم: حلما در ذهنش روزی را مرور می کرد که وحید با ماشین داداش حمید جلوی مدرسه به دنبال او آمد و وقتی که بقیهٔ همشاگردی هاش متوجه شدند اون پسرهٔ خوش تیپ که چشم همه را گرفته بود ،پزشک این مملکت هست و خواستگار حلما ، کلی بهش حسودی می کردند، قند در دلش آب می شد. درست یک هفته بعد از اون موضوع، ژینوس در حلقهٔ دوستان حلما در آمد و اینقدر رابطهٔ بین این دو دختر قوی شد که حلما، ژینوس را مثل خواهر نداشته اش دوست می داشت و کم کم طوری شد که ژینوس از تمام اسرار خانواده مرادی ، خبر داشت. پدر حلما مغز ریاضی بود و مادرش دبیر ادبیات و خانواده چهار نفرهٔ آنها ، خانواده ای گرم و مهربان بود که با ورود وحید به جمع آنها مهربان تر هم شد، وحید هم دانشگاهی داداش حمید بود ، داداش حمید داروسازی و وحید پزشکی می خوند والان هم که هر دوشون فارغ التحصیل شده بودند. حلما در همین افکار بود که زنگ گوشی اش اورا از عالم خود بیرون کشید . با دیدن اسم روی گوشی ، حلما نفسش را بیرون داد و تماس را وصل کرد: الو سلام ژینوس _: کجایی دختر؟! هم هستی و هم نیستی، پیام را باز می کنی و محل نمی دی...ده بار حرفم را تکرار می کنم ،بازم انگار نه انگار... خوب حالا بگو بینم ، هستی یا نه؟؟ حلما آه کوتاهی کشید و گفت : به نظرت جرأت دارم که نباشم؟! من چه موافق باشم و چه مخالف تو بالاخره حرف خودت را به کرسی مینشونی... ژینوس خنده بلندی کرد و گفت : این یعنی ببببببله...درسته؟ حلما سرش را تکان داد و گفت : برای اولین و آخرین بار باشه... ژینوس خنده اش بلندتر شد و گفت : تو عشقی حلما جوووونم....خبرش را بهت میدم و... ادامه دارد... 📝ط_حسینی 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿