#ذوب_در_پروردگار
🍃در حالات آیت الله #انصاری_همدانی آمده است گاهی بعد از نماز همینطور که رو به قبله بودند شاگردانشان متوجه می شدند که ایشان در حالت عادی نیست و از خود بی خود شده است .
#سوخته ، ص 46
-----------------
در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا)
@aflaakyaan
✨ آیت الله محمد جواد #انصاری_همدانی(ره)
یکی از مؤمنان شبی که برای نماز شب بیدار شده بود مشاهده کرد که حدود پانصد خانه از خانه های همدان نور افشانی می کنند.
به او الهام شده بود که در این خانه ها نماز شب خوانده می شود، در نقطه ای از زمین عمودی از نور دیده بود که تا آسمان کشیده شده است و به او الهام شده بود که در آن مکان وجود مقدس حضرت مهدی هست که به نماز ایستاده
است.✨
در کوی بی نشان ها ص 115
------------------
در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا)
@aflaakyaan
🍀وقتی آقای #دستغیب بشارت شهادت را از آقای #نجابت شنید ...
♦️شهید دستغیب یک هفته قبل از شهادتشان به دیدار آقای نجابت رفتند. آقایی که ناقل این جریان است ، میگوید من آقای دستغیب را به منزل آقای نجابت رساندم و خودم در بیرونی منتظر نشستم و آقای دستغیب به داخل رفت و با آقای نجابت خلوت کرد. بعد از مدتی از اتاق صدای #قهقهه شنیدیم. بعداً دوباره آقای دستغیب را سوار ماشین کردم و به منزل رساندم ؛ اما آقای دستغیب دیگر ساکت شد ، غذایش هم خیلی کم شد ؛ کاملاً در حال مراقبت بود تا اینکه جمعه شد و ایشان شهید شدند.
فرد بمبگذار خودش را به ایشان چسباند و ایشان تکهتکه شد. مرحوم #انصاری_همدانی قبلاً به آقای دستغیب وعده داده بود که به مقامات بالا خواهد رسید. آقای نجابت که از حیث مقامات بالاتر از آقای دستغیب بود، به ایشان وعده داد که موعد رسیدن به آرزویت فرارسیدهاست.
معلوم است کسی که عمری برای یک آرزو زحمت کشیده باشد و به او بگویند این آرزو در شُرُف برآورده شدن است، قهقهه میزند. ایشان طی یکی دو دقیقه (مدتی که به شهادت رسیدند) از شر تمام سنگ و کلوخهایی که سر راهشان بود، خلاص شدند و خورشید برایشان طلوع کرد.
به نقل از آیت الله جاودان 97/1/1
------------------
در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا)
@aflaakyaan
آیت الله #انصاری_همدانی ره:
شخص سالک، باید روزانه ساعتی را برای تفکر قرار دهد؛ تفکر در قبور و اهل دنیا و کسانی که آمدند و رفتند، تفکر در احوال بزرگان، تفكر در حالات اولیاء خدا، و تفکر در مرگ و...
------------------
در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا)
@aflaakyaan
✍️ مرحوم آیت الله انصاری همدانی مكروهات، قرقگاه معصیت است. آدم را تا لب جهنم می برد و از كجا معلوم كه هلت ندهد تو ؟ پس سعی كنید از مكروهات بپرهیزید..
#انصاری_همدانی
------------------
در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا)
@aflaakyaan
🔻علم جفر یا معرفت خدا
حضرت آیت الله انصاری نه تنها خود چنین بود بلكه شاگردانش نیز به جز علم توحید، نظری به غیرالله نداشتند حضرت آیت الله نجابت میفرمود: چنان از علم توحید محظوظ بودیم كه به علوم مادون علم توحید هیچ رغبت نداشتیم ( چونكه صد آمد نود هم پیش ماست ) میفرمود: روزی در نجف اشرف در معیّت عدهای از رفقا از جمله مرحوم شهید آیت الله دستغیب(ره) پس از زیارت از درب حرم مطهّر حضرت امیر(ع) خارج میشدیم كه دیدیم پیرمردی با محاسن سفید و عمامه و عبا و قبا و نعلین سفید گوشهای نشسته و با فرد ملاّیی در حال جرّ و بحث بر سر مثنوی مولوی میباشد.
پیرمرد از مثنوی حمایت میكرد و آن فرد به آن اهانت مینمود، فرمودند: آمدیم و به كناری نشستیم و یکی از دوستان را فرستادیم كه از وی دعوت كند در جمع ما حاضر شود پس از چند لحظه آن دوست محترم به همراه پیرمرد بازگشت، به وی احترام كردیم و از احوالش استنطاق نمودیم گفت: من در جوانی زحمات و ریاضات شرعیّه زیادی را متحمل شدم تا اینكه روزی حضرت صادق(ع) را در عالم مكاشفه دیدم كه فرمودند: « هر چه میخواهی بگو كه تو نزد ما حاجت روا هستی » گفت: عرض كردم آقا دو چیز از شما تقاضا دارم یكی ممرّی برای معاش و دیگری اینكه عالم به علم جفر شوم. حضرت فرمودند: آنچه خواستی به تو دادیم و سپس گفت حال پیر شدهام و تقدیرم بالا رفته و قرار است فردا بعد از ظهر بمیرم. میخواستم علم جفرم را به فرد صالحی بدهم، به شرط آنكه امورات كفن و دفن مرا متقبل شود.
#انصاری_همدانی
#دستغیب
#نجابت
------------------
در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا)
@aflaakyaan
🌷آیت الله #انصاری_همدانی:
اصل بر این است که #سالک باید خودش #مجاهده کند. من که کارهای نیستم، به قدری که خودت برای خودت زحمت میکشی، میرسی.
📚 سوخته ، ص 107
------------------
در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا)
@aflaakyaan
🔻علم جفر یا معرفت خدا
حضرت آیت الله انصاری نه تنها خود چنین بود بلكه شاگردانش نیز به جز علم توحید، نظری به غیرالله نداشتند حضرت آیت الله نجابت میفرمود: چنان از علم توحید محظوظ بودیم كه به علوم مادون علم توحید هیچ رغبت نداشتیم ( چونكه صد آمد نود هم پیش ماست ) میفرمود: روزی در نجف اشرف در معیّت عدهای از رفقا از جمله مرحوم شهید آیت الله دستغیب(ره) پس از زیارت از درب حرم مطهّر حضرت امیر(ع) خارج میشدیم كه دیدیم پیرمردی با محاسن سفید و عمامه و عبا و قبا و نعلین سفید گوشهای نشسته و با فرد ملاّیی در حال جرّ و بحث بر سر مثنوی مولوی میباشد.
پیرمرد از مثنوی حمایت میكرد و آن فرد به آن اهانت مینمود، فرمودند: آمدیم و به كناری نشستیم و یکی از دوستان را فرستادیم كه از وی دعوت كند در جمع ما حاضر شود پس از چند لحظه آن دوست محترم به همراه پیرمرد بازگشت، به وی احترام كردیم و از احوالش استنطاق نمودیم گفت: من در جوانی زحمات و ریاضات شرعیّه زیادی را متحمل شدم تا اینكه روزی حضرت صادق(ع) را در عالم مكاشفه دیدم كه فرمودند: « هر چه میخواهی بگو كه تو نزد ما حاجت روا هستی » گفت: عرض كردم آقا دو چیز از شما تقاضا دارم یكی ممرّی برای معاش و دیگری اینكه عالم به علم جفر شوم. حضرت فرمودند: آنچه خواستی به تو دادیم و سپس گفت حال پیر شدهام و تقدیرم بالا رفته و قرار است فردا بعد از ظهر بمیرم. میخواستم علم جفرم را به فرد صالحی بدهم، به شرط آنكه امورات كفن و دفن مرا متقبل شود.
#انصاری_همدانی
-----------------
در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا)
@aflaakyaan