eitaa logo
در محضر عارفان
2.1هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
0 فایل
گاهی تنها یک دعا گافیست تا همه مشکلات حل شود. توصیه های اخلاقی ، اسرار عارفان ، نکته های ناب ، تربیتی ، ادعیه مجرب ، دعای رزق و.... @aflaakyaan تاریخ ساخت کانال 1399/01/28 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 هرکس هرچقدر فهمید ..... 🔸عظمت خواب عالم قدوسى، مرحوم ملّا ( ) " رضوان الله تعالی علیه " است. آن مرحوم در جلد چهارم شرح من لا يحضره الفقيه ضمن احوال متوكّل بن عمير، راوى صحيفه كامله سجاديّه، ذكر نموده: من در اوايل بلوغ، طالب مرضات خداوندى و ساعى در طلب رضاى او بودم و مرا از ذكر جنابش قرارى نبود، تا آن كه ميان بيدارى و خواب ديدم صاحب الزمان عليه السّلام در مسجد جامع قديم اصفهان ايستاده؛ قريب به در طنابى- كه الآن محل تحصيل من است- به آن جناب سلام كردم و قصد كردم پاى مباركش را ببوسم. مرا گرفتند. سپس دست مباركش را بوسيدم و از آن جناب مسايلى را كه بر من مشكل شده بود، پرسيدم؛ يكى از آن‌ها اين بود كه در نماز خود وسوسه داشتم و مى گفتم آن‌ها به نحوى نيست كه از من خواسته اند و من به قضا مشغول بودم و نماز شب برايم ميسّر نبود. از شيخ خود، شيخ بهايى، از حكم آن سؤال كردم. گفت: يك نماز ظهر و عصر و مغرب به قصد نماز شب به جاى آور و من چنين مى كردم. از حجّت عليه السّلام سؤال كردم نماز شب بخوانم؟ فرمود: بخوان و مانند آن نماز مصنوعى كه مى كردى به جاى نياور و مسايل ديگرى كه از خاطرم رفته. آن گاه گفتم: اى مولاى من! برايم ميسّر نمى شود كه در هر وقتى، خدمت جناب شريفت برسم، پس كتابى به من عطا كن كه هميشه به آن عمل كنم. فرمود: من به جهت تو، كتابى به مولا محمد تاج عطا كردم و من در خواب او را مى فرمود: برو و آن كتاب را از او بگير! سپس از در مسجد كه مقابل روى آن جناب بود به سمت دار بطّيخ، محلّه اى از اصفهان، بيرون رفتم. چون به آن شخص رسيدم و مرا ديد، گفت: صاحب الامر- عجّل اللّه فرجه- تو را نزد من فرستاده. گفتم: آرى! آن گاه كتاب كهنه اى از بغل خود بيرون آورد. وقتى آن را باز كردم؛ برايم ظاهر شد آن، كتاب دعاست، آن را بوسيدم و بر چشم خود گذاشتم، از نزد او برگشتم و به سوى صاحب- عجّل اللّه فرجه- متوجّه شدم، ناگاه بيدار شدم و آن كتاب با من نبود، پس به جهت فوت آن كتاب تا طلوع فجر گريه و ناله كردم. چون از نماز و تعقيب فارغ شدم، در دلم چنين افتاده بود كه مولانا محمد، همان شيخ بهايى است و حضرت او را تاج ناميد، چون اشتهارش در ميان علماست، لذا به مدرس او رفتم كه در جوار مسجد جامع بود، او را ديدم كه مشغول مقابله صحيفه كامله است و خواننده، سيّد صالح آقامير ذو الفقار گلپايگانى بود. ساعتى نشستم تا از آن كار فارغ شد و ظاهرا كلام ايشان در سند صحيفه بود، لكن به جهت غمى كه بر من مستولى بود، سخن او و سخن ايشان را نفهميدم. نزد شيخ رفتم و خواب خود را به او گفتم و به جهت فوت كتاب گريه مى كردم. شيخ گفت: تو را به علوم الهى، معارف يقينى و تمام آن چه هميشه مى خواهى، بشارت باد! و بيشتر صحبت من با شيخ، در تصوّف بود و او به آن مايل بود. قلبم ساكن نشد و با گريه و تفكّر بيرون رفتم، در دلم افتاد به آن سمتى بروم كه در خواب به آن جا رفتم. چون به محلّه دار بطّيخ رسيدم، مرد صالحى ديدم كه اسمش آقا حسن و ملقّب به تاج بود. وقتى به او رسيدم، بر او سلام كردم. گفت: يا فلان! كتب و قضيّه اى نزد من است كه هر طلبه اى از آن‌ها مى گيرد، به شروط وقف عمل نمى كند و تو به آن عمل مى كنى، بيا و به اين كتب نظر كن و هرچه را به آن محتاجى برگير! پس با او به كتابخانه اش رفتم. اوّلين كتابى كه به من داد، همان بود كه در خواب ديده بودم، شروع به گريه و ناله كردم و گفتم: مرا كفايت مى كند و در خاطر ندارم خواب را برايش گفتم يا نه. نزد شيخ آمدم و شروع كردم به مقابله با نسخه اى كه جدّ پدر او از نسخه شهيد نوشته بود و شهيد نسخه خود را از نسخه عميد الرؤسا و ابن سكون نوشته بود و با نسخه ابن ادريس بدون واسطه يا به يك واسطه مقابله كرده بود و نسخه اى كه حضرت صاحب الامر- عجّل اللّه فرجه- به من عطا فرمودند، از خطّ شهيد نوشته شده بود و با آن نسخه نهايت موافقت را داشت؛ حتّى در نسخه هايى كه در حاشيه آن نوشته شده بود، بعد از آن كه از مقابله فارغ شدم، مردم نزد من شروع به مقابله كردند و به بركت عطاى حجّت- عجّل اللّه فرجه- در بلاد ما صحيفه كامله اى گرديد و مانند آفتاب در هر خانه، مخصوصا در اصبهان طالع شد، زيرا اكثر مردم، صحيفه هاى متعدّد دارند و اكثر ايشان، صلحا و اهل دعا و مستجاب الدعوه شدند و اين آثار معجزه اى از حضرت صاحب عليه السّلام است و آن چه خدا به سبب صحيفه به من عطا فرمود، نمى توانم احصا كنم. 📚بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲۷۸- ۲۷۶ ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
: «اگر ما هیچ دلیل دیگری غیر از دعاهایی که از علی بن ابی طالب(ع) و زین العابدین(ع). ..نداشتیم و اسلام در چهارده قرن چیز دیگری نداشت، همین که توسط دو تن از شاگردهای اسلام از آن دنیای بدویت و جهالت دو اثر این چنینی ظاهر شده کافی است. آن قدر این ها اوج و رفعت دارد که اصلا اعجاز، جز این چیزی نیست.» ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
🖊 : اگر بخواهیم -این نعمت الهی- را به‌دست بیاوریم، دو خصلت را باید از خودمان دور کنیم: یکی و دیگری . 1️⃣ ، یعنی انسان به‌کلّی متوجّه و متنبّه نباشد که گناهی از او سر می‌زند؛ مثل بعضی از مردم. حالا عرض نمی‌کنم بسیاری -کار به کم و زیادش ندارم- ممکن است در بعضی از جوامع، کمتر باشند. به هر حال، این نوع آدم‌ها در دنیا و در میان افراد انسان‌ها هستند که غافلند و گناه می‌کنند؛ بدون این که متوجّه باشند خلافی از آن‌ها سر می‌زند. می‌گوید، می‌کند، می‌کند، ضرر می‌رساند، شرّ می‌رساند، ویرانی درست می‌کند، قتل مرتکب می‌شود، برای انسان‌های گوناگون و بی‌گناه پاپوش درست می‌کند، در افق‌های دورتر و در سطح وسیع‌تر، برای ملت‌ها خواب‌های وحشتناک می‌بیند، مردم را گمراه می‌کند، اصلاً متنبّه هم نیست که این کارهای خلاف را انجام می‌دهد. اگر کسی به او بگوید که گناه می‌کنی، ممکن است از روی بی‌خیالی، قهقهه‌ای هم بزند و تمسخر کند: گناه؟ چه گناهی! 🔻 انسانِ غافل هرگز به فکر استغفار نمی‌افتد. اصلاً به یادش نمی‌آید که گناه می‌کند. غرق در گناه است؛ مست و خواب است و واقعاً مثل آدمی است که در خواب حرکتی انجام می‌دهد. 2️⃣ مانع دوم، است. اندک کار کوچکی که انسان انجام می‌دهد، مغرور می‌شود. در تعبیرات دعا و روایت داریم که «الإغترار باللَّه». در دعای چهل‌وششم که روزهای جمعه خوانده می‌شود، عبارتی وجود دارد که خیلی تکان‌دهنده است. می‌فرماید: «و الشّقاء الأشقی لمن اغترّ بک»؛ بالاترین شقاوت‌ها، متعلّق به کسی است که به تو مغرور شود. 🔻 امام سجّاد در دعای دیگری به خدا عرض می‌کند: «فامّا أنت یا الهی فاهل أن لایغترّ بک الصدّیقون». ببینید واقعاً چه بیان و چه معرفتی در این دعا وجود دارد! راه، این است. ایشان می‌فرماید، هم که مقام بالایی از مقام بندگی انسان‌ها را دارند، باید مغرور نشوند به این‌که ما راه خدا را درست رفتیم و دیگر احتیاج به کار و تلاش نداریم. نخیر؛ «ان لایغترّ بک الصدّیقون». این هم مانع استغفار است. اگر غفلت نبود، «اغترار باللَّه» هم نبود، خودفریبی و خودشگفتی هم نبود، آن‌وقت انسان استغفار می‌کند. 🔻 عزیزان من! را برای استغفار مغتنم بشمارید و از خدای متعال طلب مغفرت کنید. ملت ما با این روحیه فداکاری، با این استقامتی که نشان داده، با این کار بزرگی که کرده است، با جوانان نورانی و خوبی که دارد (این جوانان با این تعداد، غیر از جامعه ما، قطعاً در هیچ جای عالم وجود ندارد) با این زنان و مردان و مادران و فداکاری‌های گوناگونی که از این مردم سرزده است، استعداد پیشرفت زیادی در زمینه‌های مادّی و معنوی، دنیایی و اخروی دارد. این ملت، با استغفار، رحمت الهی را به‌سوی خود جلب کند. خطبه‌های نماز جمعه تهران‌؛ ۱۳۷۵/۱۰/۲۸ ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan
✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: «اگر تشخیص دهیم که باید در زندگانی با مطالب و علوم و ادعیه و فرمایشات اهل‌بیت علیهم‌السلام باشیم، کارمان تمام و کامل است. ولی چه کنیم که گاهی میل به این و گاهی میل به آن داریم؟! اگر چشممان را به و و خطب و بیانات ائمه علیهم‌السلام دوخته بودیم، کارمان درست بود، علم و محبت و ایمان ما را بالا می‌برد.» ------------------ در محضر عارفان(ایتا، سروش ،روبیکا) @aflaakyaan