eitaa logo
افسر جنگ نرم
99 دنبال‌کننده
1هزار عکس
701 ویدیو
9 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 در ایام جوانی که در مشرّف بودم شبی به حرم رفته و عرض کردم : آقا جان ! یا ! مددی بفرمائید، عنایتی کنید تا یادگار از شما داشته باشم آن شب هنگامیکه برای اقامه برخاستم اتفاقی برایم افتاد که حقیر از بیان اینگونه اتفاقات و حالات اکراه دارم امّا به خاطر منافع فوق العاده ای که امید است شامل حال برادران ایمانی شود آن را نقل میکنم باری ، آن شب در نماز وتر بودم که دیدم اطرافم دارد روشن میشود و گویا روح میخواهد از بدنم خلع شود و احساس میکردم مرگم فرا رسیده است . ترس عجیبی مرا فرا گرفت لذا وحشت زده و برای فرار از این حالت خود را در رختخواب انداخته و لحاف را بر سر خود کشیدم تا این حالت تغییر کند امّا هیچ تغییری نکرد ناگهان دیدم من را بسوی بالا میبرند در حالیکه بدنم روی رختخواب افتاده بود و ابداً حرکتی نمیکرد. همچنان بدون قالب مثالی با سرعت بسیار زیادی به بالا میرفتم تا اینکه از جوّ عبور کردم . همینکه از جوّ عبور کردم صداهای عجیب و غریب و بسیار مهیبی میشنیدم برخی، این صداها را صدای اجانین و شیاطین میدانند که در فضا ساکنند با رد شدن از این مرحله صدا های فوق العاده دلربایی می شنیدم که گویا از گردش افلاک به وجود می آمد و همچون آهنگ دلنوازی نواخته می شد همچنان در حالیکه هیچ قالب مثالی و صورتی نداشتم از این مراحل گذشتم و وارد نشئه و عالمی شدم که غیر از این عالم بود. عالمی بود که مملو از نور زرد و همچون دریایی بود که آب در آن موج می زد و همه اش حیات بود و تمام ذرّات آن " حیّ، حیّ، حیّ " میگفتند از استماع ذکر آنان چنان لذّتی می بردم که با هیچ لغت و زبان و عملی نمیتوانم آن را بیان کنم در اوج لذّت از آن عالم بودم که متاستفانه حقیر را بازگرداندند و با سرعت بسیار زیادی همان عوالمی را که هنگام آمدن طی کردم پشت سر گذاشتم . امّا نکته قابل توجه برای اهل معنا این است که هنگام برگشت قالب مثالی داشتم همچنان با سرعت عوالم را طی کردم تا به جوّ زمین رسیدم و همچنان پایین می آمدم تا اینکه وارد اتاق شدم و به جسمم ملحق شدم . ناگهان چشم هایم را باز کردم و متوجه شدم که گلویم خشک شده و به سختی نفس میکشیدم کم کم روح به تمام بدن نفوذ کرد و من از جای برخاسته و نشستم . هنوز صدای زیبای " حیّ ، حیّ ، " به گوشم می رسید . از بس لذّت برده و در هیجان بودم که ناخواسته دوتا پشتک زدم و ذکر " حیّ ، حیّ " را تکرار میکردم واین، عنایتی بود که از ناحیه آن امام همام در آن شب به این حقیر رسید بعد ها که این واقعه را برای آیت الله العظمی نقل کردم ایشان فرمودند : من تا کنون فقط تجرّد ازمادّه را قبول داشتم و تجرّد از صورت را برای بشر غیر ممکن میدانستم ، امّا چون شما را صادق میدانم و شما خودتان میگویید که این اتفاق برایتان افتاد قبول میکنم که تجرّد از صورت هم امکان دارد سپس فرمود : عالمی که شما وارد آن شدید عالم جان یعنی همان عالم " حَیَوان " است که در آیه شریف " وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ كَانُوا یَعْلَمُون 📝 خاطره ای از آیت الله 🔴 عضو شوید:👇👇👇 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 📱تلگرام👇 Telegram.me/afsar13 📱ایتا👇 eitaa.com/afsar13 🔺🔺🔺🔺🔺 🔺🔺🔺 َ