#جنگ_نرم_مرد_میخواهد
جنگ جنگ است،چه سخت باشد چه نرم ... عده ای را با جسمشان می کشنند و عده ای را با فرهنگشان .هشت سال زدند و زدند و زدند.خواستند ریشه اسلام را بزنند،بیشتر رشد کرد.چندین سال است از شاخ و برگ ها شروع کرده اند،کمر بسته اند کل درخت را بسوزانند ، از #جنگ_نرم قافل نشوید،جنگ نرم مرد میخواهد.
🌷بخشی از یاد داشت شهید حججی🌷
@afsaranjangnarm_313
رفیق!
بیا سعی کنیم
حداقل این روزا
بیشتر قدر داشته هامونو بدونیم!
نگو هیچی ندارم...
بسه هرچی ناشکری کردیم!😉
ما تا یکی دوهفته پیش
خیلی راحت میرفتیم بیرون
خیلی راحت دست میدادیم
خیلی عادی از وسایل نقلیه عمومی استفاده میکردیم :)
خیلی خوش بودیم!
ولی بازم هی نداشته هامونو میدیدیم و غرغر میکردیم
که فلان چیز گرون شد
فلانی با ماشین خودش همه جا میره ولی من با اتوبوس...
فلانی ازدواج کرد ولی من هنوز مجردم!
و...
و الان که گوشه خونه نشستیم و داریم از بیکاری کلافه میشیم...
تازه قدرش رو میدونیم!❤️
تازه فهمیدیم که همون دورهمی هامون
همون نماز جمعه رفتن هامون
همون اتوبوس سواری هامون
چه صفایی داشتن!
و نهایتا...
🍃لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ🍃
اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود!
"سوره ابراهیم، آیه 7"
@afsaranjangnarm_313
✍به روایت دختر شهید
"پدرم در پادگان جعفرآباد تیم ۴۵ بخش مهندسی جوادالائمه در قسمت یگان تخریب فعالیت داشتند و چهار سال بود که فرمانده یگان بودند. سال ۱۳۶۶ جذب سپاه پاسداران میشوند و یک سال بعد ازدواج میکنند و متولد ۱۳۵۰ هستند." زینب تیموری فرزند شهید تیموری از زمانی میگوید که پدرش تصمیم به رفتن میگیرد: "پدرم از خیلی وقت پیش تصمیم به رفتن به سوریه را داشت، تا اینکه از ۲۱ آذرماه سال ۱۳۹۴ تصمیمش جدی میشود." وی میافزاید: "هیچوقت گذرنامه پدرم گم نشده بود اما همان روزها هر چه به دنبال گذرنامهاش میگشت پیدا نمیکرد. تا اینکه به تهران رفت و مجدداً گذرنامه گرفت. پدرم موفق میشود در ۲۲ آذر ۱۳۹۴ به سوریه اعزام شود. در ۴ دیماه با عمویم تماس داشت تا اینکه یکی دو روزی از پدرم بیخبر بودیم. مادرم دلشوره داشت و بیقرار بود. انگار به او الهام شده بود که پدر شهید شده و به خاطرهها پیوسته. تا اینکه در ۶ دی خبر شهادتش را آوردند. ۹ دیماه در مراسم وداع با شهدا در گرگان تشییع شد و در امامزاده روشنک روستای شموشک اولیا خاکسپاری شد."
🌷شهید مدافع حرم قاسم تیموری