eitaa logo
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
692 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2هزار ویدیو
89 فایل
در جـنگ نرم پای باور و ایمانمان که وسط باشد ساکت نخواهیم نشست✌️🏻... {خادمان کانال🌱} @valeh_135 @yazahra_83 @Montaghem_soleymani_82 شرایط تبادل و کپی↯ @shorot_13 حرفهاتون⇦ @Afsaranadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
صل‌الله‌علیک‌یا‌ابا‌عبدالله🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🎞🌿•° ○•۰زندگیمو میدم برات حسین... قابلتو نداره این نفس❣ | 📸 ادمین ساز🌱 ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 📣⭕️لطفا بدون تعصب و جهت گیری خاصی این کلیپ ویژه رو تا آخر گوش کنید. 🎥صحبت های بحث برانگیز استاد پورآقایی ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313
『🌿🕊』 حسࢪتی گࢪ بهـ دلم هست همان دیدن توستـ من پࢪستوےخزان دیده‌ے چشمان توام🙃 😌✨ ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
حسین‌را رهــا‌نکنید؛ هرچقدرهم‌کھ گناهکارباشید (:🖐🏼 ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313
{•🖤🔗•} خودتونُ از‌ڪشتی‌ِ🚣‍♀ امام‌حسین(علیہ‌السلام) بیرون‌نندازین ... این‌دریاےِ‌گناه‌‌‌غواصی‌نداره ...🌊 هرچی‌بگردے گنجی‌پیدا‌نمیشہ💵 نمیشہ نمیشہ ... ❤️🍃 ✌️🏼 ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 🌹وقتی پیکرش را داخل قبر گذاشتم،از طرف همسر معززش گفتند:محمدرضا شفارش کرده چفیہ اے کہ از حضرت آقا گرفته،با او دفن شود،جا خوردم و نمےدانستم از آقا چفیه گرفته،رفتند چفیہ را از داخل ماشین آوردند،مانده بودم با پیکرش چہ بگویم،همیشه در ارادت بہ آقا خودم را بالاتر از او می دانستم،چفیه را کہ روی پیکرش گذاشتم،فهمیدم بہ گرد پایش هم نرسیده ام،در این چند وقت،یادم هست یکبار چند سال پیش گفت شیعیان در بعضے از کشورها بدون وضو تصویر آقا را لمس نمی کنند وگفت ما اینجا از شعیان عقـ😔ـب افتاده ایم. راوی:احمدرضابیضایی {خاطره اے از زندگی محمود رضا بیضایی💔} 🌴 @afsaranjangnarm_313 🌴
「🌿🧡」 شھدا ازتموم‌زندگیشون‌میگذرن؛ میرن‌؛ ازشیرینی‌بچھ‌ھـٰاشون؛ ازلـذٺ‌زندگےمشترك‌شون‌ازبودن‌بآپدرومـٰادرشون…! ازهست‌ونیست‌شون🙃🖐🏻 بعدمآجونمـون‌درمیـٰاد ازیہ‌عشق‌‌مجازی‌بگذریم‌وَ تمومش‌کنیم؛ همینھ‌کہ‌اونـٰاشهیدمیشن؛ و ماهـٰامیمیریم((:💔 ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313
{•🖤🔗•} آقآجان؛مھدۍ♡ تۅمپنداࢪ‌ڪھ‌ازیاد.. تــ ـۅراخواهم‌برد! من،بدون‌تـ⋆ـو بھ‌یڪ؛ پلڪ‌زدݩ ؛خواهم‌مُرد^^ 💕 ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖇 بلژیت هم اومد و با رضا هم سفره شد و فقط من نشسته بودم و لب به غذا نمیزدم و بلژیت و رضا در سکوت غذا میخوردن که من سکوت رو شکستم و گفتم -خب این نظام جهموری شما هم که همین طوره! مردم هیچ وقت در تمامی اصول نقش ندارن یا شاید هم نقش کمی دارن. مثل انتخاب رهبری.... فک می کنی چرا اینقدر علیه رهبر ایران حجمه وجود داره؟؟ چرا اینقدر مردم علیهش شوریده شدن به خاطر همین نداشت ازادی بیانه. اینجا هرکی علیه خواست رهبرتون حرف بزنه اعدام میشه و به بدترین شکل شکنجش میکنید. رضا سرش رو بالا گرفت و لبخندی به من زد ☆بخور این غذا رو بعدا راجبش حرف میزنیم -هع... چیه کم اوردی میخوای با غذا دهنم رو ببندی ☆نه ارمین جان... بخور شما بعد درموردش صحبت میکنیم و من فقط برای اینکه بیینم نتیجه این تمسخرو اهانت چیه با حرص شروع کردم به خوردن و رضا با یه لبخند دیگه مشغول خوردن غذاش شد. بعد از گذشت حدود 10دقیقه بلژیت که معلوم بود سیر شده از کنار رضا بلند شد اما قبل از به اتاق خودش رفت رضا رو بقل کرد و گونش رو بوسید. این حرکت بلژیت من رو به مرز انفجار کشوند. رضا لبخندی زد و با سر نوش جانی به بلژیت گفت و دوباره مشغول غذای خودش شد. ارومتر شده بودم اما بلژیت قطعا به خاطر این رفتارش جواب پس میداد. ✍🏻نویسنده: و کپی تا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع🚫 @afsaranjangnarm_313📍
🖇 وقتی کمی به خودم مسلط شدم گفتم -جوابمو نمیدی؟ غذاش رو تموم کرده بود. اشاره ای به بشقابم زد و ادامه داد ☆چرا.... نخوردی که، دوست نداشتی؟؟ -بحث تون نیست تا جوابمو ندی نمیتونم تمرکز کنم اصلا ☆خب و اما جواب سوال شما... میگی انتخاب رهبری و جمهوری مثل هم هستن اصلا هم اینطور نیست در جمهوری یا رژیم دموکراتیک مردم در تعیین سیاست ها نقشدارن نه یک نقش کوچیک و کم رنگ بلکه یک نقش اساسی. انتخاب رهبر رو مثال زدی.... درسته که مردم به طور مستقیما نقش ندارند اما اینطور هم نیسترکه اصلا نقش نداشته باشن، نقش دارن اما نقش غیر مستقیم! -منظورت از نقش غیر مستقیم نمی فهمم؟! ☆ببین در کشور ما شورا و مجمع هایی وجود داره که در انتخاب رهبر نقش دارند -خب؟ ☆خب اعضا اون شورا و مجمع توسط مردم انتخاب میشن و نقش نماینده مردم رو دارند پس نماینده های مردم میان و اتفاق رهبر جامعه رو انتخاب میکنند و این همون نقش غیر مستقیم مردم هست نمیدونم از نفوذ کلام رضا بود یا حرف حسابی که میزد ولی انگار به قطع قانع شده بودم از حرف هایی که میزد. ✍🏻نویسنده: و کپی تا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع 🚫 @afsaranjangnarm_313📍
https://harfeto.timefriend.net/16111767461148 رفقاهمراهمون باشید نظراتتون رو اینجا بهمون بگین☺️ @afsaranjangnarm_313📱
^•|ܝـܚܝـܩ‌الـلــه‌الـ᪂ܒܩن‌‌الـ᪂ܒیܩ|•^
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🎞🌿•° ○•شما‌چه‌میفهمین‌مملکت‌داری‌چیه!🚶‍♀ | 📸 ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313
{ 🌸} گمنامے! تنها‌براۍ"شهدا"‌نیست☺️ میتونے زنده‌باشے‌وسرباز‌‌حضرت‌زهرا‌ ۜ باشے😍 اما‌یہ‌شࢪط‌داره!🙂 باید‌فقط‌براۍ‌خداکاࢪکنے🙃 نہ‌خلق‌خدا😉 وچہ‌قشنگ‌است‌گمنامے...🌿 ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313
میخوام براتون درگیری ذهنی ایجاد کنم: همونی هستین که میخواستین؟ @afsaranjangnarm_313
{•🖤🔗•} گفتم‌‌ خدایا‌خستھ‌ام‌از‌زندگے ناگھان‌نگاهم‌بھ‌ صفحه‌ی‌تلوزیون‌افتاد؛ کربلارانشان‌میداد (:♡ ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖇 -خب حالا با این همه تفاسیر فرق جمهوری اسلامیتون با جمهوری دموکراتیک چیه؟؟ ☆ماشاءالله تشنه ی دونستن هستیا!! خب حداقل من دارم توضیح میدم یکم هم غذا بخور. وقتی کلمه ماشاءالله از دهنش خارج شد از خودم متنفر بودمو از طرفی دیگه بهانه ای هم برای نخوردن غذا نداشتم و به همین علت شروع کردم به یواش یواش خوردن -بگو دیگه ☆دوتا لقمه بخور بعد بگم -من میخورم جواب منو بده ☆چشم... ببین وجه اشتراک هردو حکومت دموکراسی هست اما یه تفاوت نسبتا بزرگ دارن، اون تفاوت هم این هست که قوانین کشور ما بر اساس احکام و قوانین اسلام تدوین و تصویب میشه. اما در یک جهوری دموکراتیک قوانین کشور رو افراد خاصی مشخص و تصویب میکنن! داشتم به حرفاش فکر می کردم و غذا می خوردم غذای خوشمزه ای بود... بعد چند دقیقه رضا خدافظی کرد رفت... صحبت های رضا به تحت تاثیرم قرار داد.همین تحت تاثیر قرار گرفتن خودشیه ضعف بزرگ بود برای من.باید خودم رو تنبیه میکردم،من نباید این قدر راحت تحت تاثیر رضا قرار میگرفتم...باید سعی میکردم رضا رو تحت تاثیر خودم قرار بدم. همین افکار درحال جولان دادن تو ذهنم بود که صدای گوشی بلند شد مطمئنا آناستازیا بود ،می دونستم اگه بفهمه با یه ایرانی حرف زدم خون به پا میکنه چه برسه این که باهاش غذا هم خوردم.. -بله +آرمین اوضاع چطوره؟چرا تلفن رو دیر جواب دادی؟ -اوضاع خوبه... پیش بلژیت بودم تا بیام جواب بدم یکم طول کشید ✍🏻نویسنده: و کپی تا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع🚫 @afsaranjangnarm_313📍
🖇 +ارمین....هزار بار گفتم بلژیت نه...ارمیتا لطفا دقت کن...حواست باشه...سعی کن خیلی هم با اینا حرف نزنی...راستی پنجشنبه منتظرتم بیا پیشم ارمین....کاری نکن که این توفیق ازت گرفته بشه -خیالت راحت...حواسم هست گوشیو قط کردم و لباس پوشیدم تا برم اما بلژیت و نمی تونستم تنها بزارم.اگر کسی میومد دم در و در رو باز میکرد خطرناک بود. -بلژیت *بله -سریع لباس بپوش می خوایم بریم بیرون *باشه ‌ ♧♧♧♧♧♧♧♧♧ نگاهی به فروشگاه انداختم، جای خوبی بود اما متاسفانه نزدیک رضا و این باعث واهمه و ترس من شده بود. فروشگاه کار زیاد داشت....مرتب کردن و عادی سازی اینجا....کم کم باید برای شروع ماموریت اماده میشدم داشتم به ماموریت فکر می کردم. تقریبا تمیز کردن فروشگاه تا شب تموم شده بود.بلژیت هم کمکم میکرد و گاهی هم زحمت من رو بیشتر میکرد با بازی ها و شیطونی هاش.اناستازیا هماهنگ کرده بود تا امروز بعد از ظهر مقداری مواد خوراکی برای فروشگاه بیارن. وقت زیادی برای چیدن نبود و من هم به گذاشتن اون ها داخل انبار فروشگاه اکتفا کردم. منم برای شام چندتا کنسرو برداشتم تا دیگه اون پسره رضا گیر نده تا از شامشون بخوریم. با بلژیت از مغازه اومدیم بیرون و به سمت خونه حرکت کردیم... ✍🏻نویسنده: و کپی تا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع🚫 @afsaranjangnarm_313📍
https://harfeto.timefriend.net/16111767461148 رفقاهمراهمون باشید نظراتتون رو اینجا بهمون بگین☺️ @afsaranjangnarm_313📱
🍂بسمـ الله الرحمن الرحیمـ🍂 🌺السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان🌺 💞أَللّهُمَ صَلِ عَلْي مُحَمَّدْ وَ آلِ مُحَمَّد💞 ☀️🙂سلام صبحتون بخیر🙂☀️