eitaa logo
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
687 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2هزار ویدیو
89 فایل
در جـنگ نرم پای باور و ایمانمان که وسط باشد ساکت نخواهیم نشست✌️🏻... {خادمان کانال🌱} @valeh_135 @yazahra_83 @Montaghem_soleymani_82 شرایط تبادل و کپی↯ @shorot_13 حرفهاتون⇦ @Afsaranadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 •••• کسی که صدای رهبرش رو نشنود صدای امام زمانش رو نمیشنود. ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313
+به دنیایی دِل بَستیم، که در اون یه نگاه به نامحرم شش ماه شهادتُ عقب میندازه...:) ؟! @afsaranjangnarm_313
{•🌿•} گاهـۍوقتـٰابـھ‌خودم‌میـٰام‌مۍ‌بینم‌ الڪۍ‌‌ادعـٰاۍشھـٰادت‌میڪنم‌ مـن‌برای‌مـرگ‌ِعادیشـم‌آمـٰاده‌نیستـم🚶🏻‍♂!' ! ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
.. ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
اَینَ اِنقلابیون؟! امشب راس ساعت ۲۱ قرار ما پُشت بام خانه ها +فریاد بانگ الله اکبر، لرزه بر اندام دشمن می اندازد:)👊
⊰•🎋°🪁•⊱ 🐚💚 . ⊰مهم‌نیست‌امروز‌کجای‌این‌دنیا‌ایستادی، مهم‌اینه‌هنوز‌قدرت‌دویدن‌داری، بی‌مرز و بی‌نهایــــت... تا‌ ته رویاهات بدو🌻⊱ ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
رفقا ان شاءالله درحال اماده کردن پارت های اخر رمان هستیم و فردا شب به مناسبت 42 سال پیروزی انقلاب رمان رو فرداشب داخل کانال تا قسمت اخر بارگزاری خواهیم کرد
[ بہ‌نآم‌خداے‌انقلاب‌هاے‌بزرگ‌✌️🏻🇮🇷 ]
❤️ ۴۲ سالگیِ انقلابمون مبارک باشه🇮🇷♥️ جمهوری اسلامی ایران تولدت مبارک🎈 +دشمن گفته بود ایران چهل سالگیِ انقلابش رو نمیبینه؛ و حالا تا کور بشه چشمی که نتونه ۴۲ سالگیش رو بیینه.. :) انقلاب اسلامیِ ایران همچنان استوارِ....🌿 ○━━⊰☆🇮🇷☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆✌️🏻☆⊱━━○
°•.🌿.•° " تو به ما درس مبارزه دادی نه مذاکره " 🌱♥️ ‌ ‌ -------•|🇮🇷|•------- @afsaranjangnarm_313
13.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⋱⸾🧐✨⸾ جزاک‌الله‌خیرا‌💚 یا حضرت‌روح‌الله💕✌️ فرارسیدنـ یومـ الله‌ ۲۲ بهمن ماه رو تبریڪ و تهنیتـ عرضـ میڪنیمـ😍 ★⇦انقلاب ما ، انفجار نور بود💛✨ 🇮🇷--✌️🏻--🇮🇷--✌️🏻--🇮🇷 @afsaranjangnarm_313 🇮🇷--✌️🏻--🇮🇷--✌️🏻--🇮🇷
{•🌿•} 👌 ‏چقدرزیباست‌روۍتابلویۍبنویسیم : ⚠️ جاد‌ه‌لغزنده‌است! 🏁 دشمنان‌مشغولـ‌کارند! 🚦بااحتیاط‌برانید! ⛔️ سبقتـ‌ممنوع...! 📛 دیررسیدݧ‌بہ‌پسٺ‌ومقام، بهترازهرگزنرسیدن‌بہ "امام زمان" است..! ♨️ حداکثرسرعٺ، امابیشترازسرعت "ولےفقیه" نباشد. ⛔️ دورزدن‌اسلام‌واعتقاداټ‌ممنوع! 🛑 بادنده‌لج‌حرڪت‌نکنید وباوضوواردشوید.. 🚩 چراکه‌این‌جاده، آغشتہ‌بہ‌خون‌مطهرشهداست ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 🎥 حضور شهید حاج قاسم سليمانی در راهپیمایی ۲۲ بهمن 🌹سر دفاع از انقلاب ما تازه رسیدیم به نقطه شروع... علمای ما می‌فرمایند: «چهل سالگی در واقع دوره ای بوده که پیامبران به نبوت می‌رسیدند. انقلاب ما تازه به نبوت خودش رسیده، شروع ولایت و کارش است. خیلی آمادگی می‌خواهد و این آمادگی باید تا لحظه ظهور و برقراری حکومت امام عصر(عج) ادامه پیدا کند.» "شهید💔حاج‌قاسم‌سلیمانی🕊" 🌴@afsaranjangnarm_313🌴
سختـی ھـارا تحمـل کنیـد ایـن انقلاب با نھایـت اقتـدار و تـوان به انقلاب جھانـی امـام‌زمـان { عـج } اتصال‌پیدا‌میکنـد 🔗🤍 شھید‌محمدابراهیم‌همت 🇮🇷--✌️🏻--🇮🇷--✌️🏻--🇮🇷 @afsaranjangnarm_313 🇮🇷--✌️🏻--🇮🇷--✌️🏻--🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تلفن و قط کردم و برگشتم سمت بلژیت -بلژیت زود بیا بغلم سرتو بزار رو شونم و چشماتم باز نکن شنیدی؟ *آره سریع بلندش کردم و تا قبل از اومدن آمبولانس بزارمش پیش مادر رضا از حیاط رد شدم نگاهی چند لحظه وایسادم و نگاهی به رضا کردم داشت آروم ناله میکرد رفتم طرف در ،در و باز کردم -میتونی چشمات و باز کنی بلژیت سرشو بلند.کرد گذاشتم زمین *ببین بلژیت خوب گوش کن چی میگم میریم در خونه رضا زنگ رو میزنیم میری پیش مادر رضا می مونی خب؟ اگه پرسید کجاییم بگو داداشم و رضا جایی کار داشتن رفتن شنیدی؟ با سرعت بلژیت رو در خونه رضا گذاشتم که برگردم پیش رضا که یهو بلژیت زد زیر گریه *کجا می خوای بری ها؟من می خوام پیش تو باشم اذیتت نمیکنم قول میدم -بلژیت عزیزم بدو برو تو الان وقت این حرفا نیست بر میگردم پیشت بدو *باشه میرم زود بیای ها -باشه برای اینکه خیالش راحت بشه دستی براش تکون دادم ومنتظر موندم تا بره داخل خونه. بلژیت رفت تو خونه رضا برگشتم سمت خونه خودمون رفتم بالا سر آناستازیا نفس نمی کشید... ✍🏻 نویسنده: و کپی تا پایان رمان و اعلام نویسندخ ممنوع🚫 @afsaranjangnarm_313 📍
مطمئن شدم که مرده؛رفتم بالاسر رضا سعی کردم خودم رو اروم نشون بدم و ارامش داشته باشم. -رضا داداش...تو خیلی به من و خواهرم لطف داشتی....هم تو هم مادرت و هم دوستت تمام این حرفا رو داشتم میزدم تا رضا بیهوش نشه و تا رسیدن امبولانس زنده بمونه. تمام ماجرای خودم رو براش گفتم هرچی که بود و نبود -رضا جان شنیدی...؟ رضا به سختی پلک هاش رو به نشونه تایید باز و بسته کرد -رضا جان....خب گوش کن ببین چی میگم.... من برای نجات جون تو،جون خواهرم باید اسیبی که به تو وارد شده و مردن این زن رو گردن بگیرم رضا به سختی گفت ☆ا....اخههههه -هیسسسسس.....گوش کن ببین من اگر این کار رو نکنم جون تو خواهرم مادرت و همه به خطر میفته پس هیچی نگو اگه اومدن برای پرس و جو حرفای منو تایید کن باشه؟ ☆چ...چی...بگم.....با....باشه -دمت گرم اگه اتفاقی افتاد برام من بلژیت رو میسپارم دست تو باشه؟ ☆با...شه....ر...رفیق همینکه این جمله رو رضا گفت صدای امبولانس بلند شد و چند لحظه بعد جلوی خونه ما صدای ترمز ماشین شنیده شد مامور های امبولانس دویدن داخل و با عجله گفتم -بیاین اینجا....بیاین اینجا و چند ثانیه بعد رضا بیهوش شد. ✍🏻نویسنده: و کپی تا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع🚫 @afsaranjangnarm_313 📍
ماموران اورژانس شرایط و وضعیت رضا رو چک کردند و کپسول اکسیژن رو به رضا وصل کردند. و با امبولانس و همراه رضا رفتیم بیمارستان. رضا رو منتقل کردند اتاق عمل و من موندم پشت در های بسته اتاق و منتظر برای اومدن پلیس و دغدغه ای که برای اینده بلژیت داشتم فکرای عجیب و غریبی که توی مغزم رژه می رفت. اینکه چرا اون لحظه بلژیت رو سپردم به رضا یا اینکه چرا حقیقت رو به رضا گفتم چرا اناستازیا و باستین رو ول کردم و همه کسم رو سپردم به رضا واقعا چرا؟چرا؟چرا سرم داشت از این همه فکر میترکید و منفجر میشد خدایا کمکم کن ♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧ رضا حدود 30 دقیقه ای بود که داخل اتاق عمل بود،همچنان که منتظر بودم حضور دو پلیس توجهم رو جلب کرد. ته دلم خالی شد و کمی ترس به وجودم تزریق شد. نفس عمیقی کشیدم تا به من برسن. بالاخره دوپلیس جوان به من رسیدن و بعد از صحبت های مرسوم ایرانی ها یکی از این دو پلیس از من راجب اتفاقاتی که افتاده سوال پرسید نفیس عمیقی کشیدم و گفتم.... ✍🏻نویسنده: و کپی تا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع🚫 @afsaranjangnarm_313 📍
-من عضو یه گروهکه...... شروع کردم به توضیح دادن هرانچه که بود نفر قبلی از من مجددا پرسید که چرا با اناستازیا درگیر شدم نمیدونستم چی جواب بدم ثانیه ای مکث کردم و دوباره ادامه دادم و همون حرف هایی رو زدم که با رضا هماهنگ کرده بودم رو گفتم. پلیس های جوان برای من توضیح دادند که من تا بهوش اومدن رضا و.... بازداشت هستم. قبل از زدن دستبند به من گفتم -میشه من با خواهر 7 سالم..... خواستم بگم تماس بگیرم و حالش رو بپرسم که به خاطر اوردم من شماره و هیچ راه ارتباطی با بلژیت ندارم -هیچی....ولش کن فقط میشه هر وقت رضا بهوش اومد بهم بگین؟! 🔸چرا اینقدر حالش برات مهمه؟ نکنه هم دستته؟ -هم دست چی؟اون به من تو پیدا کردن راه درست خیلی کمک کرده ♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧ رضا همون طور که خواسته بودم تمام حرف های من رو تصدیق کرد.حکم من به قطع اعدام بود و من با این قضیه کنار اومده بودم. اما تنها خواستم و البته اخرین خواسته من حرف زدن با رضا برای اخرین بار بود ☆جانم داداش...بگو.... چرا اینکار رو کردی؟
-برات توضیح دادم قبلا...اینا رو ولش کن حرف اصلی من الان راجب بلژیته خب گوش کن ببین چی میگم ☆گوشم با توعه جان!!!! -ببین بلژیت شناسنامه ایرانی داره تو همون خونه ما تو چمدون کوچیک گوشه اتاقه برش دار فقط رضا ببین ما فرانسه هیچ کسی رو نداریم اگر بلژیت اصراری چیزی کرد برای برگشت به فرانسه گوش نده.اگر میشه پیش خودت نگه دار خواهرم رو ☆داداشم خواهر تو خواهر خودمه اصلا -دمت گرم....گوش بده همچنان که با رضا حرف میزدم اشک دونه دونه از چشم هام می چکید -بلژیت خیلی علاقه داشت که رهبر ایران رو حتی از دور هم ببینه،من که نتونستم این خواستش رو انجام بدم اما تو فک کنم خوب بدونی چه جوری میشه رهبرتون رو دید خواهرم رو به تو سپردم رضا ☆باشه داداش حلال کن تلخندی زدم و گفتم -اینو من باید بهت بگم رضا تو منو حلال کن از مادرت و مصطفی و بلژیت هم برام حلالیت بگیر ☆چشم...داداش این دم اخری میزاری یه ماچت بکنم؟ -ماچ چیه بیا بغلم داداش ♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧ 10سال بعد بلژیت: چیز زیادی از 7 یا 6 سالگی یادم نیس جز یکسری خاطرات مبهم. اماحالا من 17 ساله منتظر ایستادم تا کسی رو ببینم که عمری نامش رو از داداش رضا شنیدم منتظر حضرت عشقم ........... 《پایان》
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
﷽ #حضرت‌عشق‌‌ #قسمت‌صد‌‌ششم -برات توضیح دادم قبلا...اینا رو ولش کن حرف اصلی من الان راجب بلژیته
بهشون خسته نباشید میگم رمانشون عالی بود😍 https://harfeto.timefriend.net/16126046477621 نظراتتون رو راجب رمان باهامون به اشتراک بزارید🌱 کپی هنوز ممنوعه‼️شاید ویرایش نیاز داشته باشه ... مثل رمان قبلی اعلام میکنیم هروقت کپی آزاد شد🙏🏻
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ🌿
📲 ⭕️ پس مابقی فرزندان مملکت چه می‌شوند؟ آذری جهرمی: 🔹 من به پسرم اجازه استفاده از شبکه‌های اجتماعی را ندادم زیرا می‌دانم که این شبکه‌ها تهدیدی برای تغییر سبک زندگی است و به تعبیر مقام معظم رهبری،قتلگاه هستند. ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
انقلابـ🇮🇷بهـ‌مایاددادکهـ‌🙃 چچوری‌رو؁ اعتقاداٺمۅݩ ایستادگےکنیمـ 😌.✌️🏻🍃 یاد داد براۍ گرفتنِ‌'حق' حاضریمـ ازجونمونـ همـ بگذریمـ . . .🌱😉↺ انقلاب‌کردیم‌ که‌ نشون‌ بدیم‌آزادیِ میہن،🙂ˆˇ برامون‌ مھمہ!🌼💕 وتاپای‌جآن،پای‌انقلاب‌وخون‌هایی‌کهـ‌برای‌این∞ انقلاب‌ریختھ‌شدھ،💚🤍❤ - ایستآده‌ایـم :)🤞🏼🇮🇷! ٵللِّھُمَ؏َـجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَࢪج°•🌱📿•° ‌ ‌ -------•|📱|•------- @afsaranjangnarm_313
راستۍ فڪر نکنۍ گناه فقط توۍ دنیای حقیقۍ هست ها👀 نہ !! توۍ این دنیایی کہ با گوشیت📱 براۍ خودت ساختۍ بیشتر میتونۍ گناه کنی…(:🙃 باڪانال‌هاۍ‌کہ‌داری.. باغیبت‌هایۍ‌که‌پشت‌سر‌ دوست‌مجازۍ‌یاحقیقیت‌میکنی👀🚶‍♀🚶‍♀ با‌تهمت‌هاۍ‌ڪہ‌میزنی🤭 با لایڪی که‌توی‌ مجازۍبه حرف اشتباه یا‌هرچیزی برای یڪی میکنی👍❌ ببین داری چڪار میکنۍ باخودت):🙂 ؟؟؟!!! ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○