eitaa logo
نوشته‌های افشار جابری
4 دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
0 فایل
گاهی طنز، گاهی جدی ارتباط با من 👇👇👇 @AfsharJaberi
مشاهده در ایتا
دانلود
هر از گاهی اگر شادی نشانم داد سودش را نبخشیدم سر اینگونه بودن‌ها نبودش را مرا با خنده‌هایت مست کن این کار سختی نیست بیا تا می‌فروشی حس کند عمق رکودش را جهانی گل برافشانند و می در ساغر اندازند بیا تا بازگردانم به حافظ رهنمودش را صدایت طعنه بر آواز بلبل می‌زند، پیشش رعایت کن که او هم دوست می‌دارد سرودش را مسلمانم ولی اسلام را قابل نمی‌دانم که در آغوش تو باور کنم حد و حدودش را مرا از خون دل خوردن نترسان رسم ما این است من از خاکم که بعد از چشمه خواهد خورد رودش را چنان شعری که روی سنگ قبری نقش می‌بندد نگاهت بر تنم جا می‌گذارد یادبودش را به یادآور پریشان‌حالی شب‌های تارم را هر از گاهی اگر مویت به هم زد تار و پودش را تو را باید بغل می‌کردم آن روزی که می‌رفتیم ندارم چندماهی می‌شود دیگر وجودش را تو تنها لایق اسفند هستی، هیچ می‌دانی به پایت فاش عالم ساخت فروردین ورودش را 🔹افشارجابری🔹 🔶 @AfsharJaberi_channel 🔶
جشن کارکنان دانشکده‌ی نفت آبادان 🔹افشارجابری🔹 🔶 @AfsharJaberi_channel 🔶
جشن کارکنان دانشکده از وهم تا واقعیت! امسال به دلیل مشغله‌ای که داشتم تا یک‌روز قبل از عید در آبادان بودم. تجربه‌ی جدیدی بود. اما جالب‌ترین قسمتش «جشن کارکنان دانشکده» بود. قبلا در مورد آن خیلی شنیده بودم ولی هیچ‌وقت فرصت حضور در آن را نداشتم. امسال اما شد. پس تا شنیدم قضیه چیست، سریع خودم را به محل رساندم. کنار در ورودی آمفی یکی از کارکنان سلف نشسته بود. با بستنی و آب معدنی از همه پذیرایی می‌کرد. به من هم تعارف کرد. از اینکه حتی در جشن کارکنان هم باید لباس سلف را به تن می‌کرد جا خوردم و ناراحت شدم. به محض وارد شدن به سالن رفت و آمد شدید بچه‌ها توجه آدم را جلب می‌کرد. مثل عروسی، بچه‌ها مدام در حال ورجه وورجه بودند. صورت اکثرشان هم نقاشی شده بود و معلوم بود یک نفر را برای اینکار از بیرون آورده‌اند. وسط آمفی هم دوتا از این عروسک بزرگ‌ها که جلوی رستوران‌ها می‌رقصند در حال چرخیدن بودند. همان چند صندلی اول کنار یکی از دوستان حراستی‌‌ام (گفتم کنار حراست بنشینم که اگر قرار بود بیرونمان کنند ببینند کنار حراستیم و کاریمان نداشته باشند) نشستم. بیشتر برنامه گذشته بود. پرسیدم گفتند برنامه‌ها مسابقه‌ی بین بچه‌ها و جایزه دادن و این‌ها بوده و از سخنرانی و صندلی داغ و اینکارها خبری نبوده است. وقتی من نشستم یک خواننده بالا بود و یک نفر که آهنگ زنده اجرا می‌کرد (همان ارگی خودمان). رقص نور و دود هم بود. آهنگ‌ها واقعا شاد و بندری بودند. برای نمونه «مو برای دخترو، خودمو تو گل می‌پلکونوم». این موضوع چند سال پیش اعتراض دانشجویان را برانگیخته بود. حتی خود من. اما بعد از دیدن مراسم نظرم کاملا عوض شد. اتفاقا فکر می‌کنم در این جشن که کاملا خانوادگی است و بیشتر برای خانواده‌ی زحمت‌کش‌ترین کارکنان دانشکده است، جا برای شادتر شدن هم هست. هر فضایی مقتضیات خاص خودش را دارد و گذشته از اینکه داشتن موسیقی زنده حق دانشجویان در مراسمات دانشگاه است، اما استناد به مراسم کارکنان دانشکده اصلا کار درستی نیست و از مبنا غلط است. این ایراد را به دانشجویان می‌گیرم. برگردیم به مراسم. صندلی‌های جلوی اتاق فرمان که در هر مراسمی همیشه جای اختشاش‌گران است، اینجا هم همینطور بود. زن‌ و مردهایی که آنجا نشسته بودند بدجور داد و بیداد و کف و سوت راه انداخته بودند. در آمفی البته اکثریت ناآشنا بودند. ولی دیدن همان چند چهره‌ی آشنا در لباس پلوخوری و لبخند‌های حاکی از رضایتشان واقعا لذت‌بخش بود. این را هم باید بگویم که منظورم از کارکنان، تقریبا همان کسانی است که در محوطه کار می‌کنند، یا در سلفند، یا در تمیزکاری‌اند و از این دست، منشی و کارمند و... بود، ولی کمتر. البته واقعا حیف شد که مسئولین اصلی دانشکده در جشن نبودند و به نظرم جای گلایه از آن‌ها وجود دارد. مراسم که تمام شد نوبت شام رسید. حدودا ساعت ده و نیم بود. من شام خورده بودم ولی از سر کنجکاوی رفتم که ببینم شام مراسم چیست. راستش انتظاری که داشتم غذایی نه به خوبی روز دانشجوی خودمان، ولی نزدیک به آن بود. ولی اشتباه فکر می‌کردم. غذا همان کوبیده‌ی ساده‌ی خودمان بود، در ظرف‌های چینی، با دورچین ماست و ژله. راستش کمی ناراحت شدم. به نوعی مظلومیت کارکنان دانشکده برایم روشن شد. فی‌الجمله جشن بسیار خوبی بود و فضایی به شدت صمیمی داشت، انشالله که هرسال بهتر از سال قبل برگزار بشود. پ.ن: با کلاسا، باکلاس!!! 🔹افشارجابری🔹 🔶 @AfsharJaberi_channel 🔶
مفعول و فاعلات، مفاعیل و فاعلن مفعول و خسته‌ایم، شکایت نمی‌کنیم پیراهنم گشاد و مفاعیل، فاعلن از هم گسسته‌ایم، شکایت نمی‌کنیم اینگونه فاعلات به ماها نمی‌خورند ما دل نبسته‌ایم، شکایت نمی‌کنیم تا سررسید نوبتمان زود تف شدیم در میوه هسته‌ایم، شکایت نمی‌کنیم ما با طلب‌گرایی اغیار راحتیم بی دار و دسته‌ایم، شکایت نمی‌کنیم قایق همیشه زیر سرش آب می‌رود هرجا نشسته‌ایم، شکایت نمی‌کنیم با کوزه‌های پر ترکت کیف می‌کنیم چون خود شکسته‌ایم، شکایت نمی‌کنیم حساس هم به نمره‌ی استاد نیستیم از درس جسته‌ایم، شکایت نمی‌کنیم در ختم ما دوجور غذا سرو می‌شود مرگی ‌خجسته‌ایم، شکایت نمی‌کنیم 🔹افشارجابری🔹 🔶 @AfsharJaberi_channel 🔶
جشن کارکنان دانشکده از وهم تا واقعیت! امسال به دلیل مشغله‌ای که داشتم تا یک‌روز قبل از عید در آبادان بودم. تجربه‌ی جدیدی بود. اما جالب‌ترین قسمتش «جشن کارکنان دانشکده» بود. قبلا در مورد آن خیلی شنیده بودم ولی هیچ‌وقت فرصت حضور در آن را نداشتم. امسال اما شد. پس تا شنیدم قضیه چیست، سریع خودم را به محل رساندم. کنار در ورودی آمفی یکی از کارکنان سلف نشسته بود. با بستنی و آب معدنی از همه پذیرایی می‌کرد. به من هم تعارف کرد. از اینکه حتی در جشن کارکنان هم باید لباس سلف را به تن می‌کرد جا خوردم و ناراحت شدم. به محض وارد شدن به سالن رفت و آمد شدید بچه‌ها توجه آدم را جلب می‌کرد. مثل عروسی، بچه‌ها مدام در حال ورجه وورجه بودند. صورت اکثرشان هم نقاشی شده بود و معلوم بود یک نفر را برای اینکار از بیرون آورده‌اند. وسط آمفی هم دوتا از این عروسک بزرگ‌ها که جلوی رستوران‌ها می‌رقصند در حال چرخیدن بودند. همان چند صندلی اول کنار یکی از دوستان حراستی‌‌ام (گفتم کنار حراست بنشینم که اگر قرار بود بیرونمان کنند ببینند کنار حراستیم و کاریمان نداشته باشند) نشستم. بیشتر برنامه گذشته بود. پرسیدم گفتند برنامه‌ها مسابقه‌ی بین بچه‌ها و جایزه دادن و این‌ها بوده و از سخنرانی و صندلی داغ و اینکارها خبری نبوده است. وقتی من نشستم یک خواننده بالا بود و یک نفر که آهنگ زنده اجرا می‌کرد (همان ارگی خودمان). رقص نور و دود هم بود. آهنگ‌ها واقعا شاد و بندری بودند. برای نمونه «مو برای دخترو، خودمو تو گل می‌پلکونوم». این موضوع چند سال پیش اعتراض دانشجویان را برانگیخته بود. حتی خود من. اما بعد از دیدن مراسم نظرم کاملا عوض شد. اتفاقا فکر می‌کنم در این جشن که کاملا خانوادگی است و بیشتر برای خانواده‌ی زحمت‌کش‌ترین کارکنان دانشکده است، جا برای شادتر شدن هم هست. هر فضایی مقتضیات خاص خودش را دارد و گذشته از اینکه داشتن موسیقی زنده حق دانشجویان در مراسمات دانشگاه است، اما استناد به مراسم کارکنان دانشکده اصلا کار درستی نیست و از مبنا غلط است. این ایراد را به دانشجویان می‌گیرم. برگردیم به مراسم. صندلی‌های جلوی اتاق فرمان که در هر مراسمی همیشه جای اختشاش‌گران است، اینجا هم همینطور بود. زن‌ و مردهایی که آنجا نشسته بودند بدجور داد و بیداد و کف و سوت راه انداخته بودند. در آمفی البته اکثریت ناآشنا بودند. ولی دیدن همان چند چهره‌ی آشنا در لباس پلوخوری و لبخند‌های حاکی از رضایتشان واقعا لذت‌بخش بود. این را هم باید بگویم که منظورم از کارکنان، تقریبا همان کسانی است که در محوطه کار می‌کنند، یا در سلفند، یا در تمیزکاری‌اند و از این دست، منشی و کارمند و... بود، ولی کمتر. البته واقعا حیف شد که مسئولین اصلی دانشکده در جشن نبودند و به نظرم جای گلایه از آن‌ها وجود دارد. مراسم که تمام شد نوبت شام رسید. حدودا ساعت ده و نیم بود. من شام خورده بودم ولی از سر کنجکاوی رفتم که ببینم شام مراسم چیست. راستش انتظاری که داشتم غذایی نه به خوبی روز دانشجوی خودمان، ولی نزدیک به آن بود. ولی اشتباه فکر می‌کردم. غذا همان کوبیده‌ی ساده‌ی خودمان بود، در ظرف‌های چینی، با دورچین ماست و ژله. راستش کمی ناراحت شدم. به نوعی مظلومیت کارکنان دانشکده برایم روشن شد. فی‌الجمله جشن بسیار خوبی بود و فضایی به شدت صمیمی داشت، انشالله که هرسال بهتر از سال قبل برگزار بشود. پ.ن: با کلاسا، باکلاس!!! 🔹افشارجابری🔹 🔶 @AfsharJaberi_channel 🔶
جشن کارکنان دانشکده‌ی نفت آبادان 🔹افشارجابری🔹 🔶 @AfsharJaberi_channel 🔶
مرا ببخش برای تک‌تک ثانیه‌هایی که به تو فکر‌ نکردم بی‌تو محکوم به یافتنم درست در ابتدای تردیدی مه‌آلود مرا ببخش در واپسین نوازش خورشید روی پیچک‌های معصوم حیاط خانه‌ی کوچکمان وقتی که سایه‌ی تک درخت بید، برای رسیدن به آغوش دشت شتاب می‌گیرد و آنگاه که تاریکی، مرا به تو نزدیک می‌کند مرا ببخش مرا ببخش اینبار برای تک‌تک ثانیه‌هایی که به تو فکر کردم 🔹افشارجابری🔹 🔶 @AfsharJaberi_channel 🔶
از اونجایی که احتمالا تلگرام تا چندروز آینده فیلتر می‌شه، آدرس همین کانال رو تو «سروش» به اسم «طنزانیا!» گذاشتم‌. برای کسایی که شاید استفاده ‌کنن. کانال سروش رو شش ماهی می‌شه درست کردم. بعد از یه امتحان اولیه فهمیدم نسبت به بقیه‌ی پیام‌رسان‌های ایرانی خیلی بهتره https://sapp.ir/afsharjaberi_channel
شازده کوچولو پرسید: غم انگیزتر از اینکه بیای و کسی خوشحال نشه چیه؟ روباه گفت: دو‌یست هزار و بخونی دو میلیون! 🔹افشارجابری🔹 🔶 @AfsharJaberi_channel 🔶
اگر زمین و زمان بر خلاف میل تو بود بخند، خنده‌ی تلخت نشانه‌ی قهر است بیا، بدون تو مردم بهانه می‌گیرند بیا که دیدن چشمت دوگانه‌ی شهر است بدان به یادم اگر نیستی، اگر هستی هوا بدون تو اینجا برای من زهر است چگونه آب کنم کوه غصه‌های تو را؟ خروش چشمه‌ی اشکم نهایتش نهر است امید بود که ما در کنار هم باشیم ولی به هم نرساندن خصیصه‌ی دهر است 🔹افشارجابری🔹 🔶 @AfsharJaberi_channel 🔶