#ویژه_نامه_شعر_رمضانیه_آفتابگردانها
هر آن دلی که مصرانه مبتلای تو بود
امیر هر دوجهان شد که خاک پای تو بود
در آن زمان که جهان بود مست غفلت خویش
کسی به عرش خودش مست ربنای تو بود
خدا به دست تو سیبی به دست احمد داد
در آن شبی که صدای خدا صدای تو بود
به غیر پنج نفر یک نفر مسلمان نیست
که فرق مسلم و کافر فقط ولای تو بود
طناب، صبر خدا بود دور دستانت
وگرنه گردش گردون به دستهای تو بود
چقدر گفتی اناالحق،ولی نفهمیدند
سکوت کردی و این تازه ابتدای تو بود
#عباس_جواهری_رفیع
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_Gardanha
درون خانه دگر عطر نان و ریحان نیست
و رزق و روزی ما بعد تو فراوان نیست
تو رفتی و همهجا بذر مرگ پاشیدند
بهارهای پس از تو کم از زمستان نیست
بدون مهر تو سخت است زنده ماندن من
شبیه شاخه گلی آن زمان که باران نیست
میان آتش هجر تو سوختم اما
دریغ، آخر این شعلهها گلستان نیست
تو پرکشیدی و گفتی به من که پیلهی تن
برای قامت پروانه غیر زندان نیست
#عباس_جواهری_رفیع
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha
چنان که میبرد عطش ز طفل تشنه تاب را
ندیدن ضریح تو ز من گرفته خواب را
نمیرسد شمیم تو به دشمنت وگرنه او
به کعبه پیش عطر تو نمیزند گلاب را
دو پادشاه و یک زمین؟ به این نگاه حق بده
که در کنار گنبدت نبیند آفتاب را
غنیمتیست بودنت برای سرزمینمان
نگین به ارزش خودش بها دهد رکاب را
بهشت در ورودی ضریح تو نشسته است
بیا و لحظهای ببر ز چشمها حجاب را
بریز در پیاله نه، که در قنوت زائران
برای مستی و جنون ز چشم خود شراب را
چه خواهم از نگاه تو، کنار بارگاه تو
تویی که قبل هر سوال دادهای جواب را
هزار حاجت است و من به امر «فَابکِ للحسین»
برای گریههای خود بهانه کردم آب را
#عباس_جواهری_رفیع
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_Gardanha