#برای_حاج_احمد_متوسلیان #برای_قدس_شریف
آه باید تو زنده برگردی
مرگ در قامت رسای تو نیست
آه ای سرو سرکشیده به عرش
خاک تاریکِ سرد جای تو نیست
سر برآور شکوه نخلستان
سینهٔ زخمیات انارستان
نخل بی سر، هلا رسیده انار
خون یاران رفته را بستان
صخرهٔ موج خورده، سرو بلند
عَلَم ایستاده در طوفان
نه! تو باید دوباره برگردی
بلم رفته در دل طغیان
تو هنوز ایستادهای آری
زیر باران خون و خاکستر
واژه را جرات نوشتن ده
میشود کوه را سرود مگر؟
تو نه یک بار که هزاران بار
در همین قصه روسپید شدی
تو نه یک لحظه، هر قدم، هر دم
روی آن کوهها شهید شدی
تو علمدار روز واقعهای
نیستی و حضور داری تو
ای مسافر کجاستی برگرد
خبر از راه دور داری تو
حاج احمد بیا بگو چه گذشت
آن رفیقان خفته در خون را
از همانان که خونشان پر کرد
رود و نیزارهای کارون را
طاقتم نیست از تو بنویسم
علم سر به عرش ساییده
با کدامین زبان بگویم از
دیدهای که حسین را دیده
تو چه کردی که برگزیده شدی
ای به عشق حسین خو کرده
جای تو عند ربهم خوب است
ای شهید به خون وضو کرده
روزگاری گذشت و ما گشتیم
تا رسیدیم سوی یارانت
هیچ کس زندهتر نبود احمد
از تو و خیل همقطارانت
نام تو جان گرفت و جاری شد
در فلسطین و غزه و صنعا
میرسیم آه میرسیم به هم
وسط صحن مسجدالاقصی
با دلی خون و سینهای مشتاق
وقت پرواز میشود کم کم
چشمهایت مبشّر فتحاند
قصه آغاز میشود کم کم
نغمهٔ فتح میرسد بر گوش
آی دلهای با خدا همراه
ای شهیدان قدس برخیزید
وقت خونخواهی است بسم الله
#امیرحسین_دوستزاده
@Aftabgardan_ha