eitaa logo
آفتابگردان‌ها
565 دنبال‌کننده
191 عکس
37 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
غزلی برگرفته از فرازهای دعای عرفه: «ياصاحبی فی وحدتی» یاور ندارم با تو ولی باکی از این لشکر ندارم از ابتدای راه گفتم «حسبى الله» نقشی به جز این روی انگشتر ندارم من آسمانم را به تو تقدیم کردم دور و برم یک ماه، یک اختر ندارم «یا رادّ یوسف علی یعقوب» بنگر دیگر علی اکبر... على اكبر ندارم «يا رازقَ الطّفلِ الصّغير» اصغر فدایت غير از همین لاله، گلی دیگر ندارم دور از حبیب خویش ماندن، غربت این است درد من از این نیست که یاور ندارم دارم سر و سِرّی در این هنگامه با تو می‌آید آن ساعت که دیگر سر ندارم با عضو عضو پیکرم می پ‌گویم اینک ترسی ز تیر و نیزه و خنجر ندارم هر زخم با تو حرف‌هایی تازه دارد ذکری، مناجاتی از این بهتر ندارم این شمرها احساسشان را سربریدند این‌ها مسلمانند؟ نه باور ندارم هم زنده‌ام با اشک، هم مقتول اشکم از راز خود پرده چگونه برندارم @Aftab_gardan_ha
بر شاهراه آسمان پا می‌گذارم این کفش‌ها دیگر نمی‌آید به کارم آورده‌ام آه دل جا مانده‌ها را سنگینی آن بغض‌ها شد کوله‌بارم آواره‌تر از رودها، صحرا به صحرا خود را به امواج خروشان می‌سپارم پاداش حج، در هر قدم! اجر کمی نیست شکر خدا این‌گونه طی شد روزگارم خرما تعارف می‌کند، لبخند شوقی از پینه‌های دست‌هایش شرمسارم تیر «هزار وسیصد و هشتاد و هشت» است تا کربلا زخم تنت را می‌شمارم این ازدحام شهر، خلوتگاه راز است من هم دلم را با تو تنها می‌گذارم ذکر مصیبت می‌کند لب‌های خشکت بر زخم‌های تو چگونه خون نبارم؟ در کربلای غربت تو، تاب ماندن از کربلایت پای برگشتن ندارم من آمدم، بی شک تو هم می آیی آخر ای مهربان! ای روشنی‌بخش مزارم! از راه برمی‌گردم اما از تو هرگز ... @Aftab_gardan_ha
به خاک قبر تو سر می‌گذارم پس از تو روز خوش دیگر ندارم تو را ای گل! به خاک تیره هرگز به دستان پیمبر می‌سپارم @Aftab_gardan_ha
تقدیم به صدا نزدیک می‌آید، صدای پای پیغمبر جوانی می‌رسد از راه با سیمای پیغمبر به آغوش نبوت بازگردانده‌ست یثرب را تو گویی احمدی دیگر نشسته جای پیغمبر دوباره با اذانش جان گرفته رکن حنانه نهفته بین لب‌هایش دم عیسای پیغمبر نگاهش قطره قطره آیه‌ی «والشفع و الوتر» است ندارد صوت قرآنش به جز آوای پیغمبر به هنگام نظر کردن به آن خلق نکوی او می‌افتد هر کسی یاد جوانی‌های پیغمبر شنیدن‌ها به دیدن ختم شد آن هم چه دیداری نشد برخیزد از جایش به پیش پای پیغمبر به دنیای تو اول راه می‌یابند و بعد از آن جوان‌ها انس می‌گیرند با دنیای پیغمبر @Aftab_gardan_ha
غزلی برگرفته از فرازهای دعای عرفه: «ياصاحبی فی وحدتی» یاور ندارم با تو ولی باکی از این لشکر ندارم از ابتدای راه گفتم «حسبى الله» نقشی به جز این روی انگشتر ندارم من آسمانم را به تو تقدیم کردم دور و برم یک ماه، یک اختر ندارم «یا رادّ یوسف علی یعقوب» بنگر دیگر علی اکبر... على اكبر ندارم «يا رازقَ الطّفلِ الصّغير» اصغر فدایت غير از همین لاله، گلی دیگر ندارم دور از حبیب خویش ماندن، غربت این است درد من از این نیست که یاور ندارم دارم سر و سِرّی در این هنگامه با تو می‌آید آن ساعت که دیگر سر ندارم با عضو عضو پیکرم می پ‌گویم اینک ترسی ز تیر و نیزه و خنجر ندارم هر زخم با تو حرف‌هایی تازه دارد ذکری، مناجاتی از این بهتر ندارم این شمرها احساسشان را سربریدند این‌ها مسلمانند؟ نه باور ندارم هم زنده‌ام با اشک، هم مقتول اشکم از راز خود پرده چگونه برندارم @Aftab_gardan_ha
دلم پرواز می‌خواهد، رها در باد خواهم شد چو طوفان بر سر هرچه قفس فریاد خواهم شد به رویم راه‌ها را یک به یک با دست خود بستم نمی‌دانم از این حبس ابد آزاد خواهم شد؟ اگر که رو بگرداند... اگر رنجیده باشد، چه؟ اگر من را نبخشد دوست، دشمن‌شاد خواهم شد ترک‌های بیابان راوی دلشوره‌های من بخندد آسمان با خنده‌اش آباد خواهم شد سرود سروها عمری نوازش داده روحم را دلم می‌گفت با آزاده‌ها همزاد خواهم شد به اذن عشق نامم در دل تاریخ می‌ماند میان توبه‌های توبه‌کاران یاد خواهم شد تجلی می‌کند آیات حق در برق شمشیرم در این هنگامه تفسیر «لبالمرصاد» خواهم شد بگو با حنجر خونین رقم خورده‌‌ست تقدیرم بگو مثل کسی که پای تو سر داد خواهم شد کنار قبر هفتاد و دو لاله، جای من خالی... و من آن لاله‌ای که از تو دور افتاد، خواهم شد @Aftab_gardan_ha
یک یک عمر فقط داعیه‌ی خدمت داشت مردی که به حسن سادگی شهرت داشت «سرباز س ل ی م ا ن ی» عطر خوشی از «العبد محمدتقی بهجت» داشت دو بر قلّه‌ی غیرت، علم افراخته‌ای طوفان حماسه راه انداخته‌ای با جان، سپر دفاع مردم بودی با خون خودت به دشمنان تاخته‌ای سه در پیچ و خم زمانه خودساخته‌ای عمری به صفای نفس پرداخته‌ای حتی وسط تیر و تفنگ و ترکش سجاده ی آرامش، انداخته‌ای @Aftabgardan_ha
مثل گل لاله، شعله‌ور از بادم چون گل شیپوری، زادۀ فریادم جوشش خونم من، شعرم و پر دردم کو قلم سرخی تا کند ایجادم؟ سینه سپر کردم، باز شهیدم کن تا که ببینم در معرکه جان دادم منتظر سنگم، تا که شوم تکثیر تا که ببینی با آینه همزادم خون مرا دشمن چون‌که به ناحق ریخت پاک شدم همچون لحظۀ میلادم اسلحۀ دشمن، جهل خودی‌ها شد جهل خودی‌ها آه، کی رود از یادم مرثیۀ شیراز، مرثیۀ مشهد روضه همان روضه‌ست، زخمی الحادم حرف شهادت شد، حاجت من را داد من که دخیلی بر پنجره فولادم آه پر از درد شاهچراغم من در دل این مجلس اشک گوهرشادم قلب پدر مجروح، جسم پسر خونین ناله بلند است آه، شاخۀ شمشادم چادر خونین را، کاش نمی‌دیدم روضه چه سنگین شد، از نفس افتادم این شب پاییزی، می‌رود اما من منتظر صبحِ نیمه خردادم @Aftabgardan_ha
تقدیم به صدا نزدیک می‌آید، صدای پای پیغمبر جوانی می‌رسد از راه با سیمای پیغمبر به آغوش نبوت بازگردانده‌ست یثرب را تو گویی احمدی دیگر نشسته جای پیغمبر دوباره با اذانش جان گرفته رکن حنانه نهفته بین لب‌هایش دم عیسای پیغمبر نگاهش قطره قطره آیۀ «والشفع والوتر» است ندارد صوت قرآنش به جز آوای پیغمبر به هنگام نظر کردن به آن خلق نکوی او می‌افتد هر کسی یاد جوانی‌های پیغمبر شنیدن‌ها به دیدن ختم شد آن هم چه دیداری نشد برخیزد از جایش به پیش پای پیغمبر به دنیای تو اول راه می‌یابند و بعد از آن جوان‌ها انس می‌گیرند با دنیای پیغمبر @Aftabgardan_ha
آن شوق تمام را چرا سوزاندند؟ تصویر خیام را چرا سوزاندند؟ این نخل ستایشگر سیصد ساله، این پیرغلام را چرا سوزاندند؟ پ.ن: حریقِ عمدیِ نخل با قدمت ۳۰۰ ساله در محله کوشک (اردستان) و اهانت به اعتقادات مردم، موجب جریحه‌دارشدن دل عزاداران حسینی شد. @Aftabgardan_ha
دلم پرواز می‌خواهد، رها در باد خواهم شد چو طوفان بر سر هرچه قفس فریاد خواهم شد به رویم راه‌ها را یک به یک با دست خود بستم نمی‌دانم از این حبس ابد آزاد خواهم شد؟ اگر که رو بگرداند... اگر رنجیده باشد، چه؟ اگر من را نبخشد دوست، دشمن‌شاد خواهم شد ترک‌های بیابان راوی دلشوره‌های من بخندد آسمان، با خنده‌اش آباد خواهم شد سرود سروها عمری نوازش داده روحم را دلم می‌گفت با آزاده‌ها همزاد خواهم شد به اذن عشق، نامم در دل تاریخ می‌ماند میان توبه‌های توبه‌کاران یاد خواهم شد تجلی می‌کند آیات حق در برق شمشیرم در این هنگامه تفسیر «لبالمرصاد» خواهم شد بگو با حنجر خونین رقم خورده‌ست تقدیرم بگو مثل کسی که پای تو سر داد، خواهم شد کنار قبر هفتاد و دو لاله، جای من خالی و من آن لاله‌ای که از تو دور افتاد، خواهم شد   @Aftabgardan_ha
‌ در اوج حادثه فصلی جدید می‌سازیم چه روزهای خوشی با امید می‌سازیم به چشممان همه از اشک ریسه می‌بندیم از اشک‌های عزا، صبح عید می‌سازیم از این کویر جراحت به سمت قلۀ فتح پلی -به برکت خون شهید- می‌سازیم برای دفع شیاطینِ اِنس از این خاک شهاب بارقه‌ای از حدید می‌سازیم* فرشتگان عذابیم ما زمان نبرد چنین جهنّمِ «هَل مِن مَزید» می‌سازیم** قدم قدم به درِ بسته می‌خورند، وَ ما برای هر درِ بسته کلید می‌سازیم کجا حسین دمی زیر بار ذلت رفت؟ که گفته است که ما با یزید می‌سازیم؟ * و برج‌های آسمان را از هر شيطان رانده‌شده‌اى حفظ كرديم. مگر آن شيطان‌هايی كه مى‌خواهند استراق سمع كنند كه شهاب آشكار آن‌ها را تعقيب مى‌كند. حجر/۱۷و۱۸ ** روزى‌كه به دوزخ می‌گوييم: آيا پر شدى‌؟ و می‌گويد: «هَلۡ مِن مَزِيدࣲ» آيا از این بيشتر نیز هست‌؟» ق/۳۰ @Aftabgardan_ha