eitaa logo
آفتابگردان‌ها
530 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
شاخه‌هایم را به درگاهت اگر پیچیده‌ام دانه‌ای بودم که از خاک درت روییده‌ام از زمان کودکی در چادر گلدار خود آستان چادرت را گل به گل بوییده‌ام قد کشیدم در کنار سفره‌ی احسان تو لطف بی‌اندازه‌ای از خاندانت دیده‌ام دامنم از برکت نور نگاهت سبز شد از همان روزی که رخت مادری پوشیده‌ام لحظه لحظه خانه با نامت معطر میشود من به عشقت دخترم را فاطمه نامیده‌ام @Aftab_gardan_ha
نالان شده‌اند روی در پرچم‌ها پُر کرده غمی سراسر هیئت را امشب وسط روضه‌ی دردانه فقط کافی‌ست که دختری بگوید بابا... @Aftab_gardan_ha
می‌داد از آسمان خبر، یک خورشید از روز دهم، قصه‌ی سر، یک خورشید منظومه‌ی عاشقانه‌ای ساخته‌اند هفتاد ستاره، یک قمر، یک خورشید @Aftab_gardan_ha
بالاتر از هفت‌آسمان‌، لطف و کرم داری هرچند در قلبت هزاران کوچه غم داری چشم نجیب مادرم هر صبح می‌گرید عطر عجیبی در نسیم صبحدم داری نذر تو کرده دانه‌های گندمش را باز در دستهایش زائرانی محترم داری جمعی کبوتر سوی او از دور می‌آیند حتما ضریحی بین دست مادرم داری هر جا که می‌بخشند چیزی را، نشان توست یعنی که در سرتاسر دنیا حرم داری @Aftab_gardan_ha
بسم خراسان... بسم شهر با صفا مشهد شمس‌الشموس واژه‌ها... مشکل‌گشا مشهد رفتم سراغ نقشه‌ی ایران و دیدم باز با گنبدش تابیده بین شهرها مشهد باران گرفت و قطره‌ای افتاد بر نقشه اشک چکیده روی تهران، رفت تا مشهد با بغض و دلتنگی دوباره چشمهایم خواند نام تمام شهرهای نقشه را مشهد آقا دلم تنگ است، جالب نیست احوالم لطفا بلیط رفت، بی‌برگشت تا مشهد @Aftab_gardan_ha
از ناله و اشک بی‌صدا پر شده بود سجاده سراسر از دعا پر شده بود ذکر تو مدام می‌چکید از دستم عطر صلوات در هوا پر شده بود @Aftab_gardan_ha
تقدیم به (ع) غم شبگریه‌ها را، داغ صحرا را تو می‌فهمی غم سجاده‌ی دلخون بابا را تو می‌فهمی اگرچه کودکی اما میان دامن این دشت پیام ظهر عاشورای زیبا را تو می‌فهمی نگاه بی قرار کودکان را سوی نخلستان دلیل گریه ها و بغض دریا را تو می‌فهمی شجاعت را، شهادت را، غم تلخ اسارت را به روی نیزه‌ها فریاد سرها را تو می‌فهمی خروش خطبه‌ی پرشور بابا را میان شام غریبی را، غم یک مرد تنها را تو می‌فهمی سلامی جابرانه میدهم یا باقرالاسرار که اسرار زمان را، سر دنیا را، تو می‌فهمی @Aftabgardan_ha
میان سیل خبرهای گیج و سرگردان میان این‌همه رخداد ناگوار جهان در اوج دود و شلوغی و راه‌بندان‌ها در اوج پچ‌پچهٔ کوچه کوچه‌ٔ تهران صدای شرشر باران، عجیب می‌پیچید میان بغض غریب حیاط بی بی جان خبر رسید به گوش کبوتری غمگین نشسته بر لبه‌ٔ ناودان، دم ایوان خبر رسید به شهر و به خانه‌ها، آری خبر چه داغ چکید از نگاه پیر و جوان برو کبوتر تنها، ببر خبرها را به سوی جادهٔ ده، سوی خانه‌ٔ دهقان ببر به دامن صحرا و دشت، این غم را بده به ناله‌ٔ حزن‌آورِ نیِ چوپان ببین که ریل خبرها چگونه می‌سوزد به پیش چشم پر اندوه مرد سوزنبان چقدر رود که زائر شدند تا دریا چقدر لاله دمید از سراسر ایران چکید نم نم باران، از آسمان شهر خبر چه بود مگر؟ هان! چه بود ای باران؟ چه شد که باغ گل خانه سوگوار شده‌ست؟ به خون نشسته مگر نقش قالی کرمان؟ ببار بر دل غمبار و داغ خرماها به خون نشسته دوباره غروب نخلستان بخوان حدیث غمت را میان این گلزار ببار از غم یاران، ببار ای باران @aftabgardan_ha