منتظر ایستاده ام؛ از کی؟
از همان ابتدای بی تو شدن
ساعت صفر وعدهی ما بود
ساعت صفر، سوم بهمن
منتظر ایستادهام؛ اینجا
زیر این گنبد همیشه کبود
که یکی بود و هیچکس جز او...
که یکی بود و بودنِ تو نبود
زیر این گنبد کبود از ابر
همنشین است بغض با لبخند
هرکجا باهماند این دو نفر
دست در دست مرگ آمدهاند
دست در دست مرگ آمدهاند
بغض و درد و سکوت و رسوایی
همه جمعاند در من بی تو
شهروندان شهر تنهایی
همه جمعاند جز تو و باران
در من، این سرزمین ابراندود
خشک افتاده قلب تشنهی من
قلب نه! این کویر خونآلود
آسمان مثل من پر از بغض است
هر دو با فكر مرگ درگیریم
خشکسالی ادامهدار شده
ما نباریم، زود میمیریم
ابر خشکیده و خسیس انگار
قصدِ دریا شدن ندارد؟ حیف...
در قوانین شهر بی باران
من و تو ما شدن ندارد، حیف...
□
منتظر ایستاده ام؛ از کی؟
از همان ابتدای بی تو شدن
ساعت صفر وعدهی ما بود
ساعت صفر، سوم بهمن
#محمد_سعید_زارع
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha