چقدر میشود این روزگار بد باشد
که ذرّهای به تو در سینهاش حسد باشد
مگر به جز تو کسی در تمام عالم هست
که بر ولایت او آیهای سند باشد؟
من ای مسافر کعبه بعید میدانم
که بهتر از تو کسی قبله را بلد باشد
قدم به کعبه نهادی که کعبه بشکافد
که سینهچاک تو این خانه تا ابد باشد
چه غم که هیچکس ایمان نیاورَد وقتی
کسی به معرکه چون تو تمامقد باشد
اگر که تیغ تو از روی عدل سر نزند
چگونه قاتلِ عمر بن عبدود باشد؟
چو رود در جریان است حبّ آل علی
چه باک بر سر راهش اگر که سد باشد
مدد گرفتهام از تو که در پناه تو است
کسی که ذکر لبش یا علی مدد باشد
#طیبه_عباسی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
هدایت شده از آفتابگردانها
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
نذر #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
به روی نیزههای خونچکان تا دید سرها را
مزیّن کرد با خون شهیدان بال و پرها را
عصای معجزه ای کاش بود و لحظهای زینب
از آن سیلاب خون رد میشد و موج خطرها را ...
اگر چه قلبها در شعلهگاه خیمهها میسوخت
ولی خاموش کرد آن روز با اشکش شررها را
زمان خطبه خواندن سورهی زلزال بر لب داشت
که ویران کرد کاخ صاحبان سیم و زرها را
تمام واژههایش را خلیلانه به میدان برد
همه دیدند آنجا جنگ بتها و تبرها را
چنان در اربعین از شام تا کرب و بلا امد
که لبریز از محرم کرد بعد از آن صفرها را
به میدان شهادت با نگاهی غرق زیبایی
به رسم او فرستادند مادرها پسرها را
فرستادند تا عصیان آتش را سپر باشند
همان آتش که میسوزاند با هم خشک و ترها را
بگو راوی! بگو از اوج رویای سبکبالان
بگو، بیدار کن از خواب سنگین کور و کرها را
ببین دنیا! به دور گنبد خورشیدِ شام امروز
قمرها را قمرها را قمرها را قمر ها را
سری روی زمین در سرزمین عشق جا مانده
گرفته این خبر این روزها راس خبرها را
اذان از گنبد و گلدستهاش وقتی که میآید
چه زیبا میکند در شام ظلمانی سحرها را
نماز او نشسته پایداری کرد آن شب که
به روی نیزههای خونچکان میدید سرها را
#سمانه_خلف_زاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
هدایت شده از آفتابگردانها
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
چه غمگین، کاروانی میرود از کربلا تا شام
گره خوردست آیا سرنوشت کربلا با شام؟
به نیزه آفتابی میشکافد سینه شب را
و از گودال خون منزل به منزل میرود تا شام
به دل بغض علی، در دست سنگ و در زبان طعنه
در استقبال آل مصطفی برخاست از جا شام
چنان سنگیندلیها با کبوترهای زخمی شد
که در شام بلا از غصه شد هر روز آنها شام
نمیدانم چه دیده حضرت سجاد در این شهر
که پرسیدند از رنج سفر، فرمود مولا: شام
ولی این کاروان همراه با خود زینبی دارد
به دست دختر شیر خدا افتاد از پا شام
اگرچه جای خنجر خیزران میدید اما باز
شبیه کربلا در چشم زینب بود زیبا شام
اسارت را ببین راز شهادت بر ملا کرده
چنان که مو به مو تفسیر کرده کربلا را شام
#حسن_زرنقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تقدیم به حضرت زینب کبری سلام الله علیها
جا دارد اگر خون بفشاند چشمت
یا خیره به نیزهها بماند چشمت
آن روز تمام ماجرا را دیدی
ای وای اگر روضه بخواند چشمت
#سید_علی_نقیب
#دوره_سوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
گاه آرام و گاه آشفته
دل بیطاقتش همان دریاست
حاکم قلب کوچکش عشق است
تاج و تختش هنوز پابرجاست
بیگمان نام کوچکش شعر است
که سکوتش ترنم کلمه است
و صدایش، غزل که میخوانَد،
حسرت دلنشین بلبلهاست
سیب سرخی گرفته در دستش
دوربین در کمین خندهی اوست
گرچه آرام و گرم میخندد
پشت چشمش غمی نهان پیداست
چشمهای سیاه و روشن او
آسمان شب خیال من است
موج آرامش نگاهش نیز
مژدهی دلپذیری فرداست
نفسش، موسم بهاران است
و حضورش، شکوفهباران است
خانهام طعنه میزند به بهشت
واقعیت، فراتر از رویاست
گره از کار زلف خود وا کرد
شهرزاد هزار و هر شب من
وه چه طولانی است این قصه
خوش به حالم که هر شبم یلداست
#محمدرضا_معلمی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
از انزوا پر و از دوستان تھیست کنارم
نشستهام به فراق کسی که نیست کنارم
مپرس همسفرانت چگونهاند برادر
به غیر سایه مگر سالهاست کیست کنارم؟
خوشا به غیرتِ مرگ؛ این رفیق صاف و صمیمی
که صادقانه از آغازِ عمر زیست کنارم
چیام؟ درخت صبوری چنان اسیر به غربت
که چشمهای همهی عمر میگریست کنارم
چقدر منظره....! تنهاییِ عزیز کجایی؟
برای عکس گرفتن بیا بایست کنارم
#میلاد_حبیبی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
خانهتکانی کردهایم امروز
باید که برگردی به انباری
صد خاطره، صد قصه از یلدا
حالا میان سینهات داری
هرچند جایت خالی است اما
هستی میان خاطرات ما
گرمای مهرت توی تابستان
پر میکند انباری ما را
وقتی زمستان باز برگردد
تو میشوی در خانهها مهمان
غصه نخور اصلا که آنجایی
خوب استراحت کن، بخاری جان!
#فاطمه_غلامی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
بر لب تپش ترانهای باشد و من
آرامش جاودانهای باشد و من
از اینهمه های و هو چه حاصل؟ ای کاش
غوغای کتابخانهای باشد و من
#سیدعلیرضا_شفیعی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تنهاییِ تلخِ آب، در دریایی
تنهاییِ آفتاب، در صحرایی
تنهایی من! میان این آدمها
هرقدر که پنهان بشوی پیدایی
#محمد_رهام
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
نگاه کردم و از دست رفت ایمانم
هنوز پیرو زلف توام، پریشانم
در انتظار تو خشکیدم و تبر خوردم
خوراک آتشم و هیزم زمستانم
بیا و دست ترحم بکش به صورت من
که من به آینهی خاک خورده میمانم
چهام بدون تو؟: اندوه قلعهای متروک
بدون پادشهم، خالی از نگهبانم
جهانِ بی تو، مرا《منزوی》به بار آورد
بگو تو اهل کجایی؟ من اهل《زنجانم》
به عکسهای تو بیوفقه خیره باید بود
از اینکه یک دوسه پلکی زدم پشیمانم
مسافر توام ای مقصد نهایی من
مسافر توام و از خودم گریزانم
#حسین_مسیبی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
با من بیا به سمت خیابانِ سال بعد
آهسته زیر نم نم بارانِ سال بعد
با شیطنت به پنجرهها سنگ میزنند
دیدارهای کوچک و پنهانِ سال بعد
من دلخوشم به این که تو را جستجو کنم
در شکلهای مبهم فنجانِ سال بعد
من دلخوشم که سر بگذارم تمام عمر
بر شانههای مرد غزلخوانِ سال بعد
با من بیا به بوسهی کِشدارِ صبح زود
در عاشقانههای فراوانِ سال بعد
با من بخند، با منِ غمگینِ بیوطن
در کوچههای ابریِ تهرانِ سال بعد
ما را از این سیاهیِ ممتد رهانده است
شبهای تا سپیده چراغانِ سال بعد
من هم شبیه تو پُرِ دلشورهام ولی
هر چیز ممکن است در امکانِ سال بعد
#میترا_سادات_دهقانی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
السلام علی المعذب فی قعر السجون
#یا_امام_موسی_کاظم_علیهالسلام
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یاد زهرا افتاد
با این همه زنجیر زمینگیر نشد
زنجیر به دست و پای مولا افتاد
#محمدعلی_درریز
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha