#ویژهنامه_جانفدا
قلم گرفتم به دستم، امّا هنوز هم عاشق تفنگم
اگر سرم، کلمه کلمه شورم! اگر دلم، واژه واژه جنگم
بگو که من هرچه شد میآیم، مرا رها کن به خود میآیم
برای فتح احد میآیم، میافتد این قلّه هم به چنگم...
بگو که پر باشد از جنازه، بجوشد از قدس خون تازه
به دست مردان انتفاضه هنوز تیغم، هنوز سنگم
مرا ندیده مگیر، امّا برادرم را ندید دادم
شهید بودم، شهید دادم! نه اهل نامم، نه اهل ننگم
سرم شکستهست گرچه از کین، گمان مبر سرشکسته باشم
حماسهی شرق باشکوهم، غریو ویرانی فرنگم
اگرچه عمری سکوت بودم، نخواستم بیخروش باشد
خدا کند بادهنوش باشد، رفیق اگر میدهد شرنگم
اگرچه از دوست شکوه دارم، رسیده وقت نبرد امّا
غبار را هم زدوده حتّی، برادرم قاسم از تفنگم
#حسن_خسرویوقار
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_جانفدا
پیچ رادیو را میچرخانم
حاج قاسم را تکرار میکنند
حاج قاسم را مخابره میکنند
حاج قاسم را مشق مینویسند
اسمِ کوچکت را صدا میزند
دخترم
که دوست ندارد برای جنگ انشا بنویسد
اسم کوچکت را صدا میزند
مادرم که دوست داشت
نامهاش را
به حرم حضرت زینب
برسانی
انگار کن
یکبارِ دیگر
پدرم را
در خانطومان از دست دادهام
همان ستاره را زیر سر داشت
خمپارهای که چشم دیدنت را نداشت
که سال ۶۲
دستش را از رویِ زنگ خانهمان برنمیداشت
که برای گلنار و دخترانِ
حلبچه دهنکجی کرده بود
نامِ کدام ستاره بود
که در جمجمهام
کم و زیاد میشد؟
که نامِ دیگرش شهید بود؟
و در سجلش عکسی با قدس انداخته بود!
که در کودکی
آرزویش این بود
نقش عباس را تعزیه بخواند!
انگار کن
یک شبِ دیگر
خانهمان بدونِ مرد شده است
انگار کن
سرِ بابا در خانطومان جامانده
پیچ رادیو را میچرخانم
مادرم
نامِ حاج قاسم را رج میریزد
روی قالیچهای قرمز
کنار دست ابوالفضل
و زن همسایه
که دوست دارد
اسم پسر کوچکش را قاسم بگذارد
#زهرا_شرفی
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_جانفدا
نوشت با خون که «ضاقَ صدری»، نوشت با او قرار دارم
که دوستانم تمام رفتند و منتظر بیشمار دارم
چه شام پر نور رازگونی، چه فصل سرسرد واژگونی
که زمهریر است و من در آتش، بهار دارم، بهار دارم
دویدم و کو به کو دویدم، به وقت شام آخرش رسیدم
زیارت و جمعه و شهادت، چقدر گل در کنار دارم
خوش است آئین سربهداری، خوش است یک عمر بیقراری
بسوز دست و سر و تنم را، که سر به دامان یار دارم
اگرچه افتد به خاک دستم، علم به دوشش همیشه هستم
شهید زندهست آی دشمن، هنوز من با تو کار دارم
به نیزه جاری أنالحق من، به شطّ خون است زورق من
شبیه خود بین این جوانان هزارها در هزار دارم
#فائزه_زرافشان
@Aftabgardan_ha
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
میرود از آن سَرِ دنیا خبر میآورد
شعر در وصف تو باشد بال در میآورد
شعر در وصف تو یعنی اشک، یعنی اشک، اشک
شاعر این ابیات را با چشم تر میآورد
مصرع اول اگر از «در» بگوید با خودش
مصرع دوم سر از دیوار در میآورد
پرسشم تلخ است و پاسخ تلختر، این روزگار
کی برای چیدن یاسی تبر میآورد؟
در جواب این که در کوچه چه آمد بر سرش
فاطمه هر بار اما و اگر میآورد
دست او بالا نمیآید، ولی این روزها
نام ما را در دعایش بیشتر میآورد
#مجتبی_حاذق
@aftabgardan_ha
هدایت شده از شهرستان ادب
30.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از عصر کوروش تا سلیمانی
شعرخوانی فاطمهسادات طباطبایی آلمجتبی
@shahrestaneadab
#ویژهنامه_جانفدا
از کشتهاش هم بترسید، این مرد پایان ندارد
مُلکی که او دارد امروز، حتی سلیمان ندارد
دلهای ما مُلک او شد، جانهای ما سرزمینش
این سرزمین بهار است، اینجا زمستان ندارد
ما التیام از که جوییم؟ ما از که مرهم بخواهیم؟
جز روضۀ فاطمیه، این درد درمان ندارد
صدها سلیمانی اینجا میجوشد از خون پاکت
دشمن چرا فکر کردهست خون تو تاوان ندارد؟
ما غرق خشمیم و کینه، آتشفشانهای دردیم
ایمن نباشد از این خشم، هرکس که ایمان ندارد
خون ابومهدی امروز آمیخت با خون سردار
یعنی که اسلام اصل است، بغداد و تهران ندارد
#ریحانه_کاردانی
@Aftabgardan_ha
May 11
#ویژهنامه_جانفدا
غزل غزل همهی سطرها منوّر شد
شکست شیشهی عطری، جهان معطّر شد
دوباره باز شد آغوش آسمان آن شب
دوباره شاخه گلی لالهوار پر پر شد
چقدر آه کشیدند و ماه را دیدند
چقدر خاطر آیینهها مکدّر شد
تمام حنجرهها نام حاج قاسم را
صدا زدند، به قدری که دشمنش کر شد
شهید زندهی ما را شهیدتر کردند
ولی تمام نشد او... که صدبرابر شد
#نرگسسادات_موسوی
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_جانفدا
خواب سنگینی دوباره پشت پلک کوچهها بود
باد سرگردان، پریشان، در خیابانها رها بود
باز تاریکی بساطش را شبانه پهن میکرد
ماهتاب از شرم، غمگینانه پشت ابرها بود
خواب میدیدم دوباره ماجرای کربلا را
باز بین روضه بودم، آنچه دیدم آشنا بود
داشت جان میداد مثل ماهیان رود اروند
آن که در طغیان طوفانها همیشه ناخدا بود
آن که مرزش اشک مظلومان دنیا بود عمری
آن که تفسیری برای کل ارض کربلا بود
میوزید از قتلگاهش بوی سیب آن لحظه انگار
دستهایش مثل هر شب در قنوت و ربنا بود
تا اذان برخاست از گلدستهها، برخاستم، آه...
رسم این دنیا همیشه اَلبلاء للولا بود
باورش هرچند در قلبم نمیگنجید، اما
رفته بود آن که همیشه پاسبان خواب ما بود
#لیلا_علیزاده
@Aftabgardan_ha
برای #علامه_مصباح_یزدی
این خبر سخت بود، سنگین بود
تا شنیدیم، بیقرار شدیم
روح علامه تا خدا پر زد
داغ دیدیم، داغدار شدیم
نفسش گرمی دل یاران
خطبهاش راز خشم دشمن بود
سالها نور چشم حزبالله
سالها خار چشم دشمن بود
استوار و شکوهمند و صبور
مهربان و صمیمی و ساده
مثل یک کوه، سربلند و رشید
مثل یک آبشار افتاده
نه در این راه عافیتطلب و
نه در این راه منفعتبین بود
گفت: «جانها فدای دین»، آری
همۀ عمر خادم دین بود
در دل فتنهها به ساغر ما
جامی از کوثر ولا میریخت
بعد هر زخم در پیالۀ ما
جرعهای از خم «شفا» میریخت
روح او در بدن نمیگنجید
عاقبت سوی دوست عازم شد
شب جمعه «به سوی او» پر زد
رفت و همراه حاج قاسم شد
قلمش، خطبههای مستندش،
بود عمری سلاح علامه
بیشک از کربلا شروع شده
راه سردار، راه علامه
آن یکی هممسیر با عباس
این یکی هممسیر با زینب
السلام علیکَ یا عباس
السلام علیکِ یا زینب
#سیدمحمدمهدی_شفیعی
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_جانفدا
داغت هنوز لالهی پرپر میآورد
از کربلا کبوتر بیسر میآورد
هوش و حواس را ز دل و دیده میبرد
عشقت به جاش چشمِ ز خون تر میآورد
نام تو آتشیست که طوفان عشق را
از سینهی شکستهدلان بر میآورد
این خاک از آن زمان که مسیر تو را شناخت
بر شانههاش سرو و صنوبر میآورد
پیر و جوان و کودک ما را نگاهِ تو
از خانهها به سنگر و معبر میآورد
آن آتشی که بر سر این خانه ریختند
آخر دمار از همهشان در میآورد...
#سجاد_نوابی
@Aftabgardan_ha