وقتایی که خیلی دلتنگ میشم برای اینکه آروم بشم دنیا رو بدون آدمهاش تصور میکنم
خیابونا، خونهها، دانشگاهها،
تک تک شهرها و کشورها و قارهها...
همه رو از ساکنینش خالی میکنم.
کلاس درس ساکت و بی صدا میشه.
چهچه پرندهها و قار قار کلاغها تنها صداییه که توی خیابون به گوش میرسه.
حیاط مدرسهی بچگی هام حالا خالی از جیغ و داده
آب و هوا تغییر میکنه
آفتاب میتابه
ابر میشه
بارون شر شر باریدن میگیره
و هیچ حضور مزاحمی این نظم و یکنواختی مطلوب رو به هم نمی زنه
همه چیز به نظر شدیداً عادلانه میاد!
نگاه کن زهرا دنیا بدون آدمهاش چقدر آروم و منصفانه و خیره! چقدر سرتاسرش روشنایی و حضوره...
غمهای خودم از بین رفته و بیاهمیت شده
اما این خبر خوبی نیست
حالا غم بزرگتری دارم که بعید میدونم از عهدهش بربیام
غمِ انسانیتِ پایمال شده
غمِ نبودنِ نجاتدهندهی حقیقی
غمِ اشک کودکان بیگناه
چه دنیای نحس و کثیفیه حالا
چقدر همه چیز زشت و شوم و منزجرکننده س
بگو عزیزم
چقدر دیگه مونده تا بیای؟
نیمه شبی که هیچ چیز توش واقعی به نظر نمیاد، چی میخوام از دنیا؟
چقدر از همه چیز رها ام
تو این بازه از زندگیم، تو این سن
واقعاً خودم رو از هرچیز و هرکسی جدا و کنده شده میبینم
حتی نمیتونم توی آیندهم نوعی پیوند دوباره با این دنیا رو متصور بشم
به نظرم یا در همین نقطه میمونم یا از دنیا دورتر میشم
اصلا دوست هم ندارم که متصل باشم
دوست دارم رها بشم تو همین خلأ
اما اینجا همه چیز گنگه
همه چیز مبهم و کدر و نامشخصه!
صندلیها خالی اند
صحنه تئاتر خاموش است
تو چرا هنوز به نقش بازی کردن ادامه میدهی؟
|چارلز بوکوفسکی|
«every calamity that comes from you is a blessing,
the suffering you give to anyone is a relief,
you place your servant in darkness so that he can see that shinning countenance»
در این گوشه از دنیا
توی غُربت گیر افتادم امید... غربت اشک منو درمیاره و بیرحمانه استخونای نحیفم رو توی مشتش خورد میکنه
آدم تمام مدت خودش رو با چیزهای مجازی سرگرم میکنه
محبتها، توجهها، ارزش های مجازی
ولی هیچکدوم از اینها حقیقی نیستند
جالبه که آدم چقدر بیشتر و بهتر از همه، میتونه «خودش» رو گول بزنه
بعضیا تمام عمرشون تو این فریب گیر میکنند
بعضی هم از تمام این احساسات مجازی رها اند
ولی اونایی که گاهی میفهمند گول خوردند و گاهی نه؛ اونها خیلی عذاب میکشند.
هراس میگیردشون و میفهمند فریب خورده اند و مسیر زیادی رو توی جاده ی اشتباه قدم برداشتند
سخته یهو تمام حباب دور و برت بترکه امید!