eitaa logo
در این گوشه از دنیا
136 دنبال‌کننده
348 عکس
22 ویدیو
9 فایل
آرشیو لحظات گم‌شدگیِ زهرا "I am surely far different from what you suppose!" ناشناس: https://daigo.ir/secret/5417351156
مشاهده در ایتا
دانلود
what you think😂
یکی از خاص‌ترین خاص‌ترین خاص‌ترین آدمای زندگیم قیصره! من خیلی خیلی شعر و شاعر مختلف از قرن های مختلف می‌شناسم و بهشون علاقه دارم و دنبالشون می‌کنم اما اون چیزی که تو قیصر هست با اختلاف تو هیچکدوم پیدا نمی‌شه! وقتی یه مقدار قابل توجهی از شعراش رو بخونی تازه می‌فهمی به چه درک عجیب و جدیدی از زندگی و واقعیت هاش رسیده بوده! قیصر خیلی ساده شعر می‌گه ولی مشخصه به یه حقایقی دست پیدا کرده بوده که رسیدن بهش کار هر کسی نیست! انگار به یه مقام خاصی رسیده بوده! اینو ازش مطمئنم! یه روز بالاخره به همه ثابت میشه که قیصر با شاملو و نیما و اخوان ثالث و سلمان هراتی و شفیعی کدکنی و باقی هم دوره ای هاش و حتی بعد تر با فاضل و بهمنی و سلمانی و منزوی و بقیه خیلی خیلی فرق داره:)
اگه بعد از مرگم دسترسی داشته باشم بعضی هارو ببینم اونها: قیصر امین پور شمس مولوی مالکوم ایکس محمدعلی کلی شاید افلاطون گاندی ابن سینا ویکتور هوگو ملا احمد نراقی ادواردو آنیلی و (بیش از همه٫٫) خواهند بود! (الان اینا تو ذهنم بود شاید اضافه شه!)
حالا که یه مدته باهات ح نزدم چرا انقدررر باهات غریبه شدم؟ یه مدت نزدیک ترین آدم زندگیم بودی! چرا داره همه چی خراب میشه؟ چرا؟ اینو دوست ندارم! این حالت رو دوست ندارم و نمی‌تونم پیام بدم و بهت بگم!! حس می‌کنم ازم گریزونی! شاید حق داری ولی به خاطر هرچی که هس دست من نیست٫٫! کاش برگردیم به همون روزا! روزایی که دو روز باهات ح نزده بودم و داشتم می‌پوکیدم! روزایی که شبا بهت فک می‌کردم! هرشب! روزایی که از این دنیا بریده بودم! این رفتارت نگرانم می‌کنه! این که دیگه بی بهونه پیام نمی‌دی! این که نمی‌گی بیا بریم بیرون با هم ! شاید خیلی وقته از دستت دادم و خودم نمی‌دونم! ولی دوست ندارم به این فک کنم! حقیقتش دوست ندارم دیدم نسبت بهت یکی باشه که کنارم گذاشته. نمیخوام دیدم نسبت بهت ذره ای منفی بشه! دوست دارم تا ابد همون جوری تو ذهنم باشی که بودی! همونجوری که هر لحظه که بهت فکر می‌کردم تحسینت می‌کردم! کاش اگه همه چی عوض شده بهم بگی! کاش٫٫
ولی تا کی می‌تونیم همه روابطمون رو همینجوری مجازی ادامه بدیم؟ بالاخره باید تموم شه این وضعیت! از اینکه مجبور باشم واسه رابطه هام حد و مرز تعیین کنم بدم میاد. مثلاً بخوام به خودم بگم فلان آدم فقط در حد مجازی فلانی فقط کارای درسی فلانی فقط سلام علیک بدم میاد! دوست دارم آزاد باشم روابط اجتماعی م رو تا هر حدی که میخوام ادامه بدم و عمیق کنم! ولی زندگی به صورت اتوماتیک، باکس حد و مرز و تحریم رو خالی کرده رو روابطم ؛)
جاموندگی
حس خیلی بدیه ! حاضرم هرکاری کنم که جا نمونم! عمیقاً غم انگیزه!!
گر طبیبانه بیایی به سر بالینم به دو عالم ندهم لذت بیماری را ... (اشک های ممتدددد..____)
مثلاً کاش مث قبل انقد توجه طلب نبودم!
کاش می‌شد سفر کنیم بریم به یه دنیای دیگه با قواعد و قوانین دیگه با اهالی دیگه کاش همین یه دنیای خاکستری واسه زندگی نبود!
وقتی از درون ناراحتم رنگی رنگی ترین اتفاقای بیرونم رو هم غم‌انگیز و تاریک می‌بینم٫٫
حس می‌کنم هیچ آدمی نه در زمین بلکه در سراسر کهکشان شبیه من و با تفکرات و علایق و احیانا توانمندی هام ، درواقع هیچ موجودی شبیه به این ملغمه ای که من هستم _ از تضاد ها و تناقض ها_ پیدا نمیشه! و این امیدم رو برای یافتن کسی که درکم کنه کم می‌کنه!