حس میکنم هیچ آدمی نه در زمین بلکه در سراسر کهکشان شبیه من و با تفکرات و علایق و احیانا توانمندی هام ، درواقع هیچ موجودی شبیه به این ملغمه ای که من هستم _ از تضاد ها و تناقض ها_ پیدا نمیشه! و این امیدم رو برای یافتن کسی که درکم کنه کم میکنه!
دیدین تو این فیلما نشون میده طرف نشسته تو جمع ساکت گوش میده یهو حالش بد میشه میره عوق میزنه کلی تو دستشویی-_-
از لحاظ روحی همون حال رو دارم -_-
با این اختلاف که خبر خوشحال کننده ای به دنبالش نیست🙂
در انتهای کوچه ی تنهایی..
«امید» کمین کرده بود!
و جوانک در میانه ی راه جان داد...
گریه بی صدا هیچ وقت و هرگز جای هق هق گریه های بلند در خلوت رو نمیگیره
خدایا چرا فکر کردی ماها اینجا _دور از اونجایی که باید باشیم_ دووم میاریم؟
بفرمایید هر چیزی همان باشد که می خواهد!
"همان"، یعنی نه مانندِ من و مانندهای ما
#حقگویی_های_قیصر
دیدید یه سری آدما به خاطر آشنایی و مصاحبت زیاد فارغ از ویژگی هاش براتون عزیز میشن؟
ینی طرف هیچ یک از ویژگی های عامه ی مثبت رو در حد اعلا نداره! نه زیباست خیلی نه رفتار و اخلاق خاص و مثال زدنی ای داره ! ولی چون مدت هاست میشناسیدش خیلی واستون دوست داشتنیه!
این مسئله نه فقط بین آدما بلکه تو همه ی امور زندگی جاری و ساریه!
حتی درمورد کانال ها هم همینطور !
یه سری کانال ها هست که اصلا حرف خاص و نادری توش زده نمیشه! ولی چون آدم مدت هاست عضوشه هر پیامش واسش دوست داشتنی و دنبال کردنیه!
خلاصه که خیلی به این اعتقاد دارم!
اسم این تئوری رو میزارم تئوریِ #اثر_خاطرات
و میتونه زیر مجموعه ی این باشه که انسان موجودی ست که «عادت میکند» و « خو میگیرد»!
#اثر_خاطرات شاید به این دلیل باشه که تک تک خاطره هایی که ما از هر شخص یا امری داریم روی هم جمع میشه و به صورت آرشیو در ذهنمون حفظ میشه!
بنابراین داشتن خاطره ی بیشتر با یه شخص مساویه با داشتن شناخت بیشتر نسبت به اون شخص
و فک کنم میشه نتیجه گرفت شناخت باعث گرایش میشه! که البته باید گفت نه همیشه بلکه تحت شرایطی! چ بسا شناخت هایی که هیچوقت به گرایش منتهی نشه!